خادم خادمین خدا
گرگوریوس در این زمان به این نتیجه رسید که نظام پاپی نیاز به این دارد تا سیاستش از سیاست دستگاه امپراتوری مستقل تر شود. از نظر او، دستگاه امپراتوری شرق مشکل می توانست کمکی مؤثر به غرب نماید.
دیدگاهای یزدان شناختی گریگوریوس کبیر
چکیده:
گرگوریوس در این زمان به این نتیجه رسید که نظام پاپی نیاز به این دارد تا سیاستش از سیاست دستگاه امپراتوری مستقل تر شود. از نظر او، دستگاه امپراتوری شرق مشکل می توانست کمکی مؤثر به غرب نماید.
تعداد کلمات: 1562 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 7 دقیقه
گرگوریوس در این زمان به این نتیجه رسید که نظام پاپی نیاز به این دارد تا سیاستش از سیاست دستگاه امپراتوری مستقل تر شود. از نظر او، دستگاه امپراتوری شرق مشکل می توانست کمکی مؤثر به غرب نماید.
تعداد کلمات: 1562 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 7 دقیقه
نویسنده: تونی لِین
ترجمه: روبرت آسریان
ترجمه: روبرت آسریان
گرگوریوس در سال ۵۴۰ میلادی در شهر روم، در خانوادهای خداپرست و اشرافی چشم به جهان گشود. یکی از اجداد وی پاپ فلیکس سوم بود. در سالهای ۵۲۷ و ۵۲۸ وی به مقام شهردار روم انتخاب شد، مقامی که برای فرد جوانی چون او مقام بزرگی محسوب می شد. مدت کوتاهی پس از آن پدر وی درگذشت. سپس، گرگوریوس شش صومعه در املاک خانوادگی خود در سیسیل و روم بنا نهاد و خود نیز در آخرین دیری که بنا نهاده بود، با عنوان راهبی ساده وارد شد. بین سالهای ۵۸۳ -۵۷۸ پاپ وقت به مدت پنج سال وی را به عنوان نماینده خود به قسطنطنیه فرستاد و بعد وی را به مقام یکی از هفت شماس روم منصوب کرد. گرگوریوس در این زمان به این نتیجه رسید که نظام پاپی نیاز به این دارد تا سیاستش از سیاست دستگاه امپراتوری مستقل تر شود. از نظر او، دستگاه امپراتوری شرق مشکل می توانست کمکی مؤثر به غرب نماید. در سال ۵۹۰ میلادی پاپ درگذشت و گرگوریوس به جانشینی وی انتخاب شد. وی هیچ علاقه ای به مقام پاپی نداشت و با بی میلی این منصب را پذیرفت، اما پس از اینکه به این مقام رسید، با شور و جدیت خود را وقف وظیفه کرد. وی تحت عنوان «گرگوریوس کبیر» شناخته می شود و از معدود پاپهایی است که در عین داشتن رهبری برجسته، فردی بسیار مقدس نیز بود. وی در سال ۶۰۴ میلادی چشم از جهان فروبست. وی پس از آمبروز، جروم، و آوگوستین چهارمین و آخرین معلم بزرگ کلیسای لاتین محسوب می شود.
گرگوریوس مدیری توانا و مدبر بود و قدرت نظام کلیسایی پاپی را در غرب توسعه داد. وی برخی از وظایفی را که قبلا توسط امپراتور شرق انجام می شد، بر عهده گرفت که این رویه او در دراز مدت منجر به استقرار حاکمیت پاپها بر نواحی مرکزی ایتالیا شد. گرگوریوس به جهت توجه خاصش به انگلیسیها نیز در اذهان باقی مانده است. این گرگوریوس بود که در سال ۵۹۶ راهبی به نام آوگوستین را به انگلستان فرستاد تا نخستین اسقف اعظم کانتربوریا گردد.
بیشتر بخوانید : آگوستین پدر الاهیات لاتین
آثار گرگوریوس در قرون وسطا، بسیار مطالعه می شدند. آثار وی عبارتند از:
۱- نامه ها. حدود ۸۵۰ نامه از نامه های گرگوریوس باقی مانده اند. این نامه ها مطالب بسیاری را درباره خود گرگوریوس و شرایط دوران او بازگو می کنند.
۲- گفتگوها. این اثر شامل زندگی و معجزه های بندیکته و دیگر مقدسین کلیسای لاتین است. به نظر می رسد که گرگوریوس در این اثر قادر نیست دقیقة واقعیت ها و افسانه هایی را که در مورد زندگی مقدسین وجود دارد، از یکدیگر تمییز دهد.
۳- کتاب اخلاقیات یا تفسیر کتاب ایوب. این اثر حجیم ترین کتاب در میان آثار گرگوریوس است. وی در این اثر، کتاب ایوب را به سه شکل بررسی می کند و معنای تاریخی، معنای تمثیلی، (تفسیر این کتاب با توجه به حضور عیسی مسیح و کلیسا در بطن آن به شکلی تمثیلی بررسی می شود) و معنای اخلاقی آن را مشخص می سازد.
۴- موعظه ها. وى موعظه هایی در مورد کتاب حزقیال و اناجیل نگاشته است.
۵- قانون شبانی. این کتاب مهم ترین اثر گرگوریوس محسوب می شود و در قرون وسطا حکم کتاب درسی را برای استفان داشت:
اشخاصی هستند که مفاهیم روحانی را با ژرف نگری بررسی می کنند، اما آنچه را به واسطه درک و فهم خود فرا می گیرند، در زندگی روزمره زیر پا میگذارند. آنان بلافاصله آنچه را به واسطه مطالعه آموخته اند، تعلیم میدهند و نه آنچه در عمل فرا گرفته اند. آنان آنچه را با کلام خود موعظه میکنند با رفتارشان بی اعتبار می سازند. (قانون شبانی ۲ : ۱ )
یک رهبر روحانی باید فکرش پاک باشد. در واقع، فردی که وظیفه اش پالودن لکه های آلودگی از قلب های دیگران است نباید به هیچ ناپاکی آلوده شود. (قانون شبانی ۲ : ۲ )
گرگوریوس مدیری توانا و مدبر بود و قدرت نظام کلیسایی پاپی را در غرب توسعه داد. وی برخی از وظایفی را که قبلا توسط امپراتور شرق انجام می شد، بر عهده گرفت که این رویه او در دراز مدت منجر به استقرار حاکمیت پاپها بر نواحی مرکزی ایتالیا شد. گرگوریوس به جهت توجه خاصش به انگلیسیها نیز در اذهان باقی مانده است. این گرگوریوس بود که در سال ۵۹۶ راهبی به نام آوگوستین را به انگلستان فرستاد تا نخستین اسقف اعظم کانتربوریا گردد.
یک رهبر روحانی باید در همدردی، یاور و همسایه هر شخصی باشد و در عین حال، در ژرف اندیشی، بالاتر از همگان قرار داشته باشد... همان چشم دل که وی در سیر و سلوک روحانی خود به امور نادیدنی آسمانی میدوزد، باید با رحم و شفقت، به اسرار کسانی دوخته شود که اسیر ضعف و ناتوانی هستند. (قانون شبانی ۵ : ۲ )
قدرت تفوق و برتری هنگامی به صحیح ترین شکل خود در می آید که فرد صاحب این قدرت، آن را نه در مورد برادران خود بلکه در مورد ضعفها و نقص های خود اعمال کند... ملاطفت باید با سخت گیری ترکیب شود و آمیزه ای از هر دو پدید آید. زیردستان را نباید با خشونت زیاد خشمگین کرد و نیز نباید با مهربانی بیش از حد آنان را بی مبالات ساخت. (قانون شبانی ۶ : ۲ )
یک رهبر باید دریابد که چگونه اغلب گناهان خود را به شکل فضایل در می آورند. خشت، اغلب خود را زیر پوشش صرفه جویی پنهان می سازد و ولخرجی تحت عنوان سخاوت و گشاده دستی خود را می نمایاند. بی بند و باری به جای عطوفت و مهربانی و خشم لجام گسیخته به عنوان «غیرت روحانی» معرفی می شود.(قانون شبانی ۹:۲ )
هر واعظی بیشتر با اعمال خود باید با دیگران سخن بگوید و نه با کلام خود. وی باید با زندگی نیک خود و نه با سخن گفتن، جای پایی برای اشخاص به جای بگذارد و فقط به آنان راهی را که باید بپیمایند، نشان دهد.( قانون شبانی ۴۰:۳ )
گرگوریوس آمیزه ای از الاهیات آوگوستینی و کاتولیسیسم عامه فهم را تعلیم میدهد که در قرون وسطا تفکر غالب بود. وی آموزه برزخ را گسترش داد و آن را از یک دیدگاه و نگرش، به سطح یک اصل ایمانی ارتقا داد. وی بر این باور بود که ارواح ساکن در برزخ می توانند توسط مراسم عشای ربانی از برزخ رهایی یابند. وی گسترش برخی از خرافات عصر خود چون پرستش اشیاء مقدس و متبرک را تشویق کرد؛ اما در مورد مسئله تمثال ها نگرشی معتدل اتخاذ کرد که حد وسط کسانی بود که با تمثال ها را نابود می کردند یا آنها را می پرستیدند. در کلیسای شرق بین این دو نگرش افراطی، جدال و تعارضی به وجود آمد که منجر به تشکیل شورای نیقیه در سال ۷۸۷ گردید.
چنین به گوش ما رسیده است که وقتی تو (سرنوس اهل مارسی) مردم را می بینی که تمثال های موجود در کلیساها را تکریم و پرستش می کنند؛ این تمثالها را میشکنی و آنها را به بیرون از کلیسا می اندازی. ما تو را برای غیرتت در مورد ممانعت از پرستش هر آنچه ساخته دست انسان است، ستایش می کنیم، اما تو نباید این تمثال ها را بشکنی. هدف از بازنمایی تصویری امور روحانی در کلیساها این است که اشخاص بی سواد آنچه را نمی توانند در کتابها بخوانند، با نگریستن به دیوارها دریابند. (نامه ۹: ۱۰۵ )
پرستش یک تصویر یک مطلب است و درک این حقیقت توسط تصویر که چه چیزی را باید پرستش کرد، مطلبی دیگر. یک کتاب آنچه را به خواننده اش ارائه میدهد، تصویر آن را به شخص بی سواد ارائه می نماید. در تصویر، حتی فرد جاهل نیز آنچه باید از آن پیروی کند، می بیند و فرد بی سواد آنچه باید بخواند، در آن می نگرد. بدین سان تصویر برای اشخاص نامتمدن (یعنی کسانی که قادر به خواندن نیستند) جای کتاب ها را می گیرد.
گرگوریوس با اسقف قسطنطنیه که عنوان پاتریارخ جهانی را متعلق به خود می دانست، وارد مباحثه و مناقشه شد و علیه این ادعای ملعون و کفرآمیز مبارزه کرد. از نظر او چنین عنوان تکبر آمیز و احمقانه ای در حکم زیر پا گذاشتن فروتنی است و گناه خویشتن برافرازی محسوب می شود. گرگوریوس ادعا می کرد البته ادعای وی چندان صحیح نبود که شورای کلسدون عنوان «جهانی» را به اسقفان روم عطا کرده است؛ اما هیچ یک از اسقفان با پذیرش این عنوان موافقت نکرده اند. پطرس بالاترین مرتبه را در میان رسولان داشت و کلیدهای ملکوت آسمان به وی داده شد. اما همه رسولان تحت رهبری یک رهبر، یعنی عیسی مسیح قرار داشتند و هیچ یک از آنان مشتاق نبودند که عنوان رهبر «جهانی» به وی تعلق گیرد. ادعای یک فرد مبنی بر اینکه این عنوان از آن اوست، به معنای ارتکاب گناه شیطان است؛ چنانکه در (اشعیا ۱۳ : ۱۴) به آن اشاره شده است. از نظر گرگوریوس «تلاش اهریمنی اسقف قسطنطنیه برای نصب این مقام» دلیل بر این بود که زمان ظهور دجال یا ضد مسیح فرارسیده است. «اینک ما با اطمینان می گوییم که هرکس خود را رهبر روحانی جهانی بخواند یا خواهان رسیدن به این مقام باشد، با عمل خویشتن برافرازی خود، طلایه دار ضد مسیح محسوب می شود؛ زیرا متکبرانه خود را بالاتر از همه قرار داده است.»
اعتراض گرگوریوس بدین دلیل نبود که این عنوان را به خود منسوب کند. هنگامی که اسقف اسکندریه گرگوریوس را «پاپ جهانی» اعلام کرد، وی این عنوان را نپذیرفت. «دور باد واژگانی که باعث خودبینی بیشتر و از خودگذشتگی کمتر می شوند» (نامه ۳۰۸). گرگوریوس بر این باور بود که هر یک از پاتریارخها، (یعنی اسقفان اعظم روم، قسطنطنیه، اسکندریه، انطاکیه و اورشلیم) بر قلمرو و حوزه خاص خودش تسلط دارد و هیچ یک نباید تلاش کند تا بر حوزه های اسقفی دیگر تسلط یابد. لقب مورد علاقه وی در مورد خودش خادم خادمین خدا» بود. جانشینان او در دستگاه پاپی این عنوان را حفظ کردند، منتها همزمان ادعا کردند که دارای سمت جهانی رهبر کلیسا نیز هست.
منبع:
تاریخ تفکر مسیحی، تونی لِین، ترجمه روبرت آسریان، چاپ پنجم، فروزان روز، طهران (1396)
۱- نامه ها. حدود ۸۵۰ نامه از نامه های گرگوریوس باقی مانده اند. این نامه ها مطالب بسیاری را درباره خود گرگوریوس و شرایط دوران او بازگو می کنند.
۲- گفتگوها. این اثر شامل زندگی و معجزه های بندیکته و دیگر مقدسین کلیسای لاتین است. به نظر می رسد که گرگوریوس در این اثر قادر نیست دقیقة واقعیت ها و افسانه هایی را که در مورد زندگی مقدسین وجود دارد، از یکدیگر تمییز دهد.
۳- کتاب اخلاقیات یا تفسیر کتاب ایوب. این اثر حجیم ترین کتاب در میان آثار گرگوریوس است. وی در این اثر، کتاب ایوب را به سه شکل بررسی می کند و معنای تاریخی، معنای تمثیلی، (تفسیر این کتاب با توجه به حضور عیسی مسیح و کلیسا در بطن آن به شکلی تمثیلی بررسی می شود) و معنای اخلاقی آن را مشخص می سازد.
۴- موعظه ها. وى موعظه هایی در مورد کتاب حزقیال و اناجیل نگاشته است.
۵- قانون شبانی. این کتاب مهم ترین اثر گرگوریوس محسوب می شود و در قرون وسطا حکم کتاب درسی را برای استفان داشت:
اشخاصی هستند که مفاهیم روحانی را با ژرف نگری بررسی می کنند، اما آنچه را به واسطه درک و فهم خود فرا می گیرند، در زندگی روزمره زیر پا میگذارند. آنان بلافاصله آنچه را به واسطه مطالعه آموخته اند، تعلیم میدهند و نه آنچه در عمل فرا گرفته اند. آنان آنچه را با کلام خود موعظه میکنند با رفتارشان بی اعتبار می سازند. (قانون شبانی ۲ : ۱ )
یک رهبر روحانی باید فکرش پاک باشد. در واقع، فردی که وظیفه اش پالودن لکه های آلودگی از قلب های دیگران است نباید به هیچ ناپاکی آلوده شود. (قانون شبانی ۲ : ۲ )
گرگوریوس مدیری توانا و مدبر بود و قدرت نظام کلیسایی پاپی را در غرب توسعه داد. وی برخی از وظایفی را که قبلا توسط امپراتور شرق انجام می شد، بر عهده گرفت که این رویه او در دراز مدت منجر به استقرار حاکمیت پاپها بر نواحی مرکزی ایتالیا شد. گرگوریوس به جهت توجه خاصش به انگلیسیها نیز در اذهان باقی مانده است. این گرگوریوس بود که در سال ۵۹۶ راهبی به نام آوگوستین را به انگلستان فرستاد تا نخستین اسقف اعظم کانتربوریا گردد.
یک رهبر روحانی باید در همدردی، یاور و همسایه هر شخصی باشد و در عین حال، در ژرف اندیشی، بالاتر از همگان قرار داشته باشد... همان چشم دل که وی در سیر و سلوک روحانی خود به امور نادیدنی آسمانی میدوزد، باید با رحم و شفقت، به اسرار کسانی دوخته شود که اسیر ضعف و ناتوانی هستند. (قانون شبانی ۵ : ۲ )
قدرت تفوق و برتری هنگامی به صحیح ترین شکل خود در می آید که فرد صاحب این قدرت، آن را نه در مورد برادران خود بلکه در مورد ضعفها و نقص های خود اعمال کند... ملاطفت باید با سخت گیری ترکیب شود و آمیزه ای از هر دو پدید آید. زیردستان را نباید با خشونت زیاد خشمگین کرد و نیز نباید با مهربانی بیش از حد آنان را بی مبالات ساخت. (قانون شبانی ۶ : ۲ )
یک رهبر باید دریابد که چگونه اغلب گناهان خود را به شکل فضایل در می آورند. خشت، اغلب خود را زیر پوشش صرفه جویی پنهان می سازد و ولخرجی تحت عنوان سخاوت و گشاده دستی خود را می نمایاند. بی بند و باری به جای عطوفت و مهربانی و خشم لجام گسیخته به عنوان «غیرت روحانی» معرفی می شود.(قانون شبانی ۹:۲ )
هر واعظی بیشتر با اعمال خود باید با دیگران سخن بگوید و نه با کلام خود. وی باید با زندگی نیک خود و نه با سخن گفتن، جای پایی برای اشخاص به جای بگذارد و فقط به آنان راهی را که باید بپیمایند، نشان دهد.( قانون شبانی ۴۰:۳ )
گرگوریوس آمیزه ای از الاهیات آوگوستینی و کاتولیسیسم عامه فهم را تعلیم میدهد که در قرون وسطا تفکر غالب بود. وی آموزه برزخ را گسترش داد و آن را از یک دیدگاه و نگرش، به سطح یک اصل ایمانی ارتقا داد. وی بر این باور بود که ارواح ساکن در برزخ می توانند توسط مراسم عشای ربانی از برزخ رهایی یابند. وی گسترش برخی از خرافات عصر خود چون پرستش اشیاء مقدس و متبرک را تشویق کرد؛ اما در مورد مسئله تمثال ها نگرشی معتدل اتخاذ کرد که حد وسط کسانی بود که با تمثال ها را نابود می کردند یا آنها را می پرستیدند. در کلیسای شرق بین این دو نگرش افراطی، جدال و تعارضی به وجود آمد که منجر به تشکیل شورای نیقیه در سال ۷۸۷ گردید.
چنین به گوش ما رسیده است که وقتی تو (سرنوس اهل مارسی) مردم را می بینی که تمثال های موجود در کلیساها را تکریم و پرستش می کنند؛ این تمثالها را میشکنی و آنها را به بیرون از کلیسا می اندازی. ما تو را برای غیرتت در مورد ممانعت از پرستش هر آنچه ساخته دست انسان است، ستایش می کنیم، اما تو نباید این تمثال ها را بشکنی. هدف از بازنمایی تصویری امور روحانی در کلیساها این است که اشخاص بی سواد آنچه را نمی توانند در کتابها بخوانند، با نگریستن به دیوارها دریابند. (نامه ۹: ۱۰۵ )
پرستش یک تصویر یک مطلب است و درک این حقیقت توسط تصویر که چه چیزی را باید پرستش کرد، مطلبی دیگر. یک کتاب آنچه را به خواننده اش ارائه میدهد، تصویر آن را به شخص بی سواد ارائه می نماید. در تصویر، حتی فرد جاهل نیز آنچه باید از آن پیروی کند، می بیند و فرد بی سواد آنچه باید بخواند، در آن می نگرد. بدین سان تصویر برای اشخاص نامتمدن (یعنی کسانی که قادر به خواندن نیستند) جای کتاب ها را می گیرد.
گرگوریوس با اسقف قسطنطنیه که عنوان پاتریارخ جهانی را متعلق به خود می دانست، وارد مباحثه و مناقشه شد و علیه این ادعای ملعون و کفرآمیز مبارزه کرد. از نظر او چنین عنوان تکبر آمیز و احمقانه ای در حکم زیر پا گذاشتن فروتنی است و گناه خویشتن برافرازی محسوب می شود. گرگوریوس ادعا می کرد البته ادعای وی چندان صحیح نبود که شورای کلسدون عنوان «جهانی» را به اسقفان روم عطا کرده است؛ اما هیچ یک از اسقفان با پذیرش این عنوان موافقت نکرده اند. پطرس بالاترین مرتبه را در میان رسولان داشت و کلیدهای ملکوت آسمان به وی داده شد. اما همه رسولان تحت رهبری یک رهبر، یعنی عیسی مسیح قرار داشتند و هیچ یک از آنان مشتاق نبودند که عنوان رهبر «جهانی» به وی تعلق گیرد. ادعای یک فرد مبنی بر اینکه این عنوان از آن اوست، به معنای ارتکاب گناه شیطان است؛ چنانکه در (اشعیا ۱۳ : ۱۴) به آن اشاره شده است. از نظر گرگوریوس «تلاش اهریمنی اسقف قسطنطنیه برای نصب این مقام» دلیل بر این بود که زمان ظهور دجال یا ضد مسیح فرارسیده است. «اینک ما با اطمینان می گوییم که هرکس خود را رهبر روحانی جهانی بخواند یا خواهان رسیدن به این مقام باشد، با عمل خویشتن برافرازی خود، طلایه دار ضد مسیح محسوب می شود؛ زیرا متکبرانه خود را بالاتر از همه قرار داده است.»
اعتراض گرگوریوس بدین دلیل نبود که این عنوان را به خود منسوب کند. هنگامی که اسقف اسکندریه گرگوریوس را «پاپ جهانی» اعلام کرد، وی این عنوان را نپذیرفت. «دور باد واژگانی که باعث خودبینی بیشتر و از خودگذشتگی کمتر می شوند» (نامه ۳۰۸). گرگوریوس بر این باور بود که هر یک از پاتریارخها، (یعنی اسقفان اعظم روم، قسطنطنیه، اسکندریه، انطاکیه و اورشلیم) بر قلمرو و حوزه خاص خودش تسلط دارد و هیچ یک نباید تلاش کند تا بر حوزه های اسقفی دیگر تسلط یابد. لقب مورد علاقه وی در مورد خودش خادم خادمین خدا» بود. جانشینان او در دستگاه پاپی این عنوان را حفظ کردند، منتها همزمان ادعا کردند که دارای سمت جهانی رهبر کلیسا نیز هست.
منبع:
تاریخ تفکر مسیحی، تونی لِین، ترجمه روبرت آسریان، چاپ پنجم، فروزان روز، طهران (1396)
بیشتر بخوانید :
شورای واتیکان دوم
سورن کییرکگارد و تفسیر او از رابطه انسان با خدا
شورای واتیکان اول
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}