بیداری انجیلی
جان وسلی: من به امریکا رفتم تا سرخپوستان را مسیحی کنم، اما آه چه کسی مرا مسیحی خواهد ساخت اما وسلی به زودی از این وضعیت رهایی یافت. موراویانها و خصوصا یکی از آنها با نام پیتر بوهلر او را در این زمینه مساعدت کردند و یک سال پس از آن، وضعیت وی تغییر کرد.
جان و چارلز وسلی
چکیده:
جان وسلی: من به امریکا رفتم تا سرخپوستان را مسیحی کنم، اما آه چه کسی مرا مسیحی خواهد ساخت اما وسلی به زودی از این وضعیت رهایی یافت. موراویانها و خصوصا یکی از آنها با نام پیتر بوهلر او را در این زمینه مساعدت کردند و یک سال پس از آن، وضعیت وی تغییر کرد.
تعداد کلمات: 1421 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 7 دقیقه
جان وسلی: من به امریکا رفتم تا سرخپوستان را مسیحی کنم، اما آه چه کسی مرا مسیحی خواهد ساخت اما وسلی به زودی از این وضعیت رهایی یافت. موراویانها و خصوصا یکی از آنها با نام پیتر بوهلر او را در این زمینه مساعدت کردند و یک سال پس از آن، وضعیت وی تغییر کرد.
تعداد کلمات: 1421 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 7 دقیقه
نویسنده: تونی لِین
ترجمه: روبرت آسریان
ترجمه: روبرت آسریان
جان وسلی در سال ۱۷۰۳ چشم به جهان گشود. پدر وی کشیش کلیسای اپوورتا در ناحیه لینکلن شایر بود. هنگامی که جان پنج سال بیشتر نداشت، خانه ای که در آن زندگی می کردند، آتش گرفت. جان در طبقه بالای خانه در میان شعله های آتش محاصره شد و در آخرین لحظه با فرار از پنجره نجات یافت. پس از این واقعه، مادرش او را «نیم سوزی که از میان آتش ربوده شده است» (زکریا ۲ : ۳) می دانست که برای انجام مأموریتی خاص، زنده مانده است. وی در آکسفورد مشغول تحصیل شد و در سال ۱۷۲۵ به مقام کشیشی دستگذاری شد. پس از دستگذاری، هنگامی که در آکسفورد بود، به همراه چند نفر دیگر «باشگاه مقدس» را بنیان نهاد. این باشگاه برای کسانی به وجود آمده بود که با جدیت به ایمان مذهبی خود می نگریستند. در سال ۱۷۳۵، وسلی به عنوان مبشر به ایالت جورجیای امریکا رفت، اما در زمینه بشارت هیچ موفقیتی نداشت. وی هنگامی که به جورجیا رسید، شبانی از میان مسیحیان موراویان (موراویان ها، زهدباور و پیرو نظریه های اسپنر بودند)، ناتوانی و نابسندگی او را برای این مأموریت به روشنی به وی نشان داد.
وی گفت: «برادرم، من نخست باید از تو یک یا دو سؤال بکنم. آیا از شهادت درونی برخورداری؟ آیا روح خدا در درونت بر این امر شهادت می دهد که فرزند خدا هستی؟» من غافلگیر شدم و نمی دانستم به او چه جوابی بدهم. وی متوجه این امر شد و از من پرسید: «آیا عیسی مسیح را می شناسی؟» من لحظه ای مکث کردم و گفتم: «میدانم که وی نجات دهنده جهان است.» او پاسخ داد: «بله صحیح است، اما آیا می دانی که او تو را نجات داده است؟» من پاسخ دادم: «امیدوارم که او برای نجات من نیز مرده باشد.» پس از آن، او فقط اضافه کرد: «آیا شخصا به این حقیقت پی بردهای؟» پاسخ دادم: «بله». اما می ترسم کلماتی توخالی بر زبان آورده باشم. (یادداشتهای روزانه - 7 فوریه ۱۷۳۶ )
بیشتر بخوانید : تفتیش عقاید در مسیحیت
بازگشت وسلی به انگلستان باعث شد تا وی از نیاز روحانی خود بیشتر آگاه شود. من به امریکا رفتم تا سرخپوستان را مسیحی کنم، اما آه چه کسی مرا مسیحی خواهد ساخت!» اما وسلی به زودی از این وضعیت رهایی یافت. موراویانها و خصوصا یکی از آنها با نام پیتر بوهلر او را در این زمینه مساعدت کردند و یک سال پس از آن، وضعیت وی تغییر کرد. شامگاهان، با بی میلی به انجمنی در خیابان الدرزگیت ۳ رفتم. در آنجا فردی در حال قرائت مقدمه لوتر بر رسالة رومیان بود. یک ربع مانده به ساعت نه، در حالی که این شخص در مورد دگرگونی ای که خدا به واسطه ایمان به مسیح در قلب انسان ها به وجود می آورد سخن می گفت، در قلب خود، گرمایی عجیب احساس کردم و دریافتم که برای نجات خود تنها به مسیح توکل نموده ام. و به من اطمینان داده شد که او گناهان مرا برداشته است، بله حتى گناهان مرا، و مرا از شریعت گناه و مرگ رهایی بخشیده است. (یادداشت های روزانه - ۲۴ مه ۱۷۳۸ )
غالبا تصور بر این بوده که دگرگونی روحانی وسلی در این زمان صورت گرفته است. احتمالا وی چندین سال مسیحی متعهدی بوده است و عنصر جدیدی که در این زمان در تجربه روحانی وی دیده می شود، اطمینان او از نجات یافتن است. موضوع جالب اینکه، پدر جان وسلی که در خانواده ای پاک دین پرورش یافته بود، در بستر مرگ، به جان گفته بود که قوی ترین دلیل حقانیت مسیحیت، شهادت درونی روح القدس است.) در کلیسای انگلستان، از نظر بسیاری، داشتن چنین ادعایی، گستاخی محسوب می شد. اما از نظر وسلی چنین اطمینانی «بنیان اصلی مسیحیت» و «آموزه اصلی متدیسم» بود.
جان وسلی در سال ۱۷۰۳ چشم به جهان گشود. پدر وی کشیش کلیسای اپوورتا در ناحیه لینکلن شایر بود. هنگامی که جان پنج سال بیشتر نداشت، خانه ای که در آن زندگی می کردند، آتش گرفت. جان در طبقه بالای خانه در میان شعله های آتش محاصره شد و در آخرین لحظه با فرار از پنجره نجات یافت. پس از این واقعه، مادرش او را «نیم سوزی که از میان آتش ربوده شده است» (زکریا ۲ : ۳) می دانست که برای انجام مأموریتی خاص، زنده مانده است. وی در آکسفورد مشغول تحصیل شد و در سال ۱۷۲۵ به مقام کشیشی دستگذاری شد. پس از دستگذاری، هنگامی که در آکسفورد بود، به همراه چند نفر دیگر «باشگاه مقدس» را بنیان نهاد.
جان وسلی تنها کسی نبود که چنین تجربه ای داشت. برادر کوچکتر وی، چارلز وسلی ( ۱۷۸۸ - ۱۷۰۷ ) سه روز قبل از وی و جورج وایتفیلد چند سال قبل از او، با این تجربه روبه رو شده بودند. آنان در مورد ایران به عیسی مسیح شروع به موعظه کردند. اما در کلیسای رسمی انگلستان، چنین تعلیمی چندان خوشایند نبود که به راحتی اجازه موعظه آن از منبر کلیساها داده شود. این دوران در عین حال، دوران انحطاط اخلاقی و مذهبی در جامعه انگلستان محسوب می شد. بی ایمانی پدیده ای رایج و فراگیر در بین توده های مردم بود و بسیاری از روحانیون فقط اخلاق گرایی خشک و بی روح را موعظه میکردند. موعظه برادران وسلی و انجیلی های دیگر که متدیستا هم خوانده می شدند، دعوتی آشکار بود که مردم را به سوی بازگشت به انجیل، یعنی خبر خوش نجات در عیسی مسیح، فرامی خواند. هنگامی که به متدیست ها اجازه موعظه کردن از منبر کلیساها داده نشد، ابتدا وایتفیلد و سپس وسلی در سال ۱۷۳۹ در فضای باز شروع به موعظه کردند. شرایط، آنان را وادار ساخت تا به مؤثرترین شکل ممکن، پیام خود را به گوش توده های مردم برسانند، توده هایی که تماسی آنچنانی با کلیساها نداشتند. واعظان انجیلی در بازارها و هر جای دیگری که می توانستند گروهی راگرد خود جمع کنند، موعظه میکردند. خود جان وسلی هر ساله تقریبا ۸۰۰۰ کیلومتر سوار بر اسب مسافرت می کرد، آن هم در شرایطی که وضعیت جاده ها چندان مناسب نبود. به همین دلیل او را «اسب سوار خدا» می نامند. وی در طی مسافرت، هر روز چندین بار توقف میکرد و برای هر کسی که به او گوش می سپرد، موعظه میکرد. «از نظر من همه دنیا قلمرو خدمت روحانی من است. بنابراین، در هر گوشه آن که باشم، وظیفه حیاتی خود می دانم برای هرکس که گوش شنوا دارد، خبر خوش نجات را اعلام نمایم.» گاهی خصوصا در اوایل سالیان خدمتش، برخوردی خصمانه با او می شد و حتی او را سنگباران می کردند. اما وی ثابت قدمانه به خدمت خود ادامه می داد و تا سن هشتاد و هفت سالگی، یعنی مدت کوتاهی قبل از مرگش، در هوای باز موعظه می کرد. در انگلستان آن زمان، کمتر منطقه ای وجود داشت که وسلی در آنجا موعظه نکرده باشد.
وسلی و دیگر واعظان انجیلی با مخالفت روحانیون کلیسای رسمی و نیز اشخاص گوناگون از طبقات مختلف جامعه روبه رو بودند؛ اما در عین حال، اشخاص بسیاری نیز پیام آنان را می پذیرفتند. توسط موعظه آنان در انگلستان بیداری روحانی انجیلی به وقوع پیوست و اشخاص بسیاری رابطه زنده و شخصی با عیسی مسیح را تجربه کردند. در نتیجه این بیداری روحانی، جنبش انجیلی به عاملی مهم در کیش پروتستان جهان انگلیسی زبان تبدیل شد و از آن زمان به بعد، در بسیاری از موارد جنبش غالب در نهضت پروتستان بوده است. برادران وسلی اشخاصی را که توسط موعظه ایشان توبه کرده بودند، در گروه های کوچکی گرد هم آوردند که در کنار کلیساهای رسمی محلی، فعالیت داشتند. اما دشمنی کلیسای رسمی انگلستان با آنان باعث شد تا ایشان از کلیسای رسمی جدا شوند و کلیسای متدیست را به وجود آورند. این بیداری روحانی بر کلیسای انگلستان نیز تأثیرات بسیاری بر جای گذاشت. در نتیجه این بیداری، انجیلی ها در کلیسای رسمی انگلستان به تدریج به جناحی نیرومند تبدیل شدند و تا اواخر قرن نوزدهم نیز آنان جریانی نیرومند در کلیسای انگلستان بودند. کلیساهای آزاد سنتی (پرسبیتریها، جماعتیها و باپتیستها) نیز که سرزندگی خود را از دست داده بودند و از تعداد اعضایشان کاسته شده بود، از این بیداری روحانی عمیقة تأثیر گرفتند و به سرعت رشد کردند.
این بیداری روحانی، تأثیرات عمیقی بر کلیسا در انگلستان بر جای نهاد، اما تأثیر آن فقط به کلیسا محدود نگشت. این بیداری روحانی باعث شد تا اقشار فقیر و فرودست جامعه به گونه ای با انجیل آشنا شوند که پیش از آن، چنین امری بدین سان، به وقوع نپیوسته بود. این بیداری بر همه اقشار جامعه و همچنین بر اخلاقیان جامعه تأثیر نهاد. گفته می شود که اگر این بیداری روحانی به وقوع نمی پیوست، در انگلستان نیز انقلابی همچون انقلاب فرانسه رخ میداد. در قرن نوزدهم در انگلستان «وجدان ناهمنوا» عاملی مهم در عرصه سیاست بود. جنبش های دفاع از حقوق صنفی و حزب کارگر انگلستان، ریشه در جنبش انجیلی دارند. در مجموع، این بیداری روحانی باعث شد تا حیات سیاسی و اجتماعی ملت انگلستان در ابعاد گوناگون، دچار تغییرهای اساسی شود.
انجیلیها به موعظه و آثار آن، اعتقاد زیادی داشتند. آنان در مورد سرودهای روحانی نیز چنین اعتقادی داشتند. چارلز وسلی، سرودهای روحانی بسیاری تصنیف کرد و او را می توان بزرگ ترین مصنف سرودهای روحانی در جهان انگلیسی زبان دانست. اصول و اعتقادات بنیادین پیام انجیلی، در سرودهای او به شکل زیبایی خلاصه شده است .
منبع:
تاریخ تفکر مسیحی، تونی لِین، ترجمه روبرت آسریان، چاپ پنجم، فروزان روز، طهران (1396)
غالبا تصور بر این بوده که دگرگونی روحانی وسلی در این زمان صورت گرفته است. احتمالا وی چندین سال مسیحی متعهدی بوده است و عنصر جدیدی که در این زمان در تجربه روحانی وی دیده می شود، اطمینان او از نجات یافتن است. موضوع جالب اینکه، پدر جان وسلی که در خانواده ای پاک دین پرورش یافته بود، در بستر مرگ، به جان گفته بود که قوی ترین دلیل حقانیت مسیحیت، شهادت درونی روح القدس است.) در کلیسای انگلستان، از نظر بسیاری، داشتن چنین ادعایی، گستاخی محسوب می شد. اما از نظر وسلی چنین اطمینانی «بنیان اصلی مسیحیت» و «آموزه اصلی متدیسم» بود.
جان وسلی در سال ۱۷۰۳ چشم به جهان گشود. پدر وی کشیش کلیسای اپوورتا در ناحیه لینکلن شایر بود. هنگامی که جان پنج سال بیشتر نداشت، خانه ای که در آن زندگی می کردند، آتش گرفت. جان در طبقه بالای خانه در میان شعله های آتش محاصره شد و در آخرین لحظه با فرار از پنجره نجات یافت. پس از این واقعه، مادرش او را «نیم سوزی که از میان آتش ربوده شده است» (زکریا ۲ : ۳) می دانست که برای انجام مأموریتی خاص، زنده مانده است. وی در آکسفورد مشغول تحصیل شد و در سال ۱۷۲۵ به مقام کشیشی دستگذاری شد. پس از دستگذاری، هنگامی که در آکسفورد بود، به همراه چند نفر دیگر «باشگاه مقدس» را بنیان نهاد.
جان وسلی تنها کسی نبود که چنین تجربه ای داشت. برادر کوچکتر وی، چارلز وسلی ( ۱۷۸۸ - ۱۷۰۷ ) سه روز قبل از وی و جورج وایتفیلد چند سال قبل از او، با این تجربه روبه رو شده بودند. آنان در مورد ایران به عیسی مسیح شروع به موعظه کردند. اما در کلیسای رسمی انگلستان، چنین تعلیمی چندان خوشایند نبود که به راحتی اجازه موعظه آن از منبر کلیساها داده شود. این دوران در عین حال، دوران انحطاط اخلاقی و مذهبی در جامعه انگلستان محسوب می شد. بی ایمانی پدیده ای رایج و فراگیر در بین توده های مردم بود و بسیاری از روحانیون فقط اخلاق گرایی خشک و بی روح را موعظه میکردند. موعظه برادران وسلی و انجیلی های دیگر که متدیستا هم خوانده می شدند، دعوتی آشکار بود که مردم را به سوی بازگشت به انجیل، یعنی خبر خوش نجات در عیسی مسیح، فرامی خواند. هنگامی که به متدیست ها اجازه موعظه کردن از منبر کلیساها داده نشد، ابتدا وایتفیلد و سپس وسلی در سال ۱۷۳۹ در فضای باز شروع به موعظه کردند. شرایط، آنان را وادار ساخت تا به مؤثرترین شکل ممکن، پیام خود را به گوش توده های مردم برسانند، توده هایی که تماسی آنچنانی با کلیساها نداشتند. واعظان انجیلی در بازارها و هر جای دیگری که می توانستند گروهی راگرد خود جمع کنند، موعظه میکردند. خود جان وسلی هر ساله تقریبا ۸۰۰۰ کیلومتر سوار بر اسب مسافرت می کرد، آن هم در شرایطی که وضعیت جاده ها چندان مناسب نبود. به همین دلیل او را «اسب سوار خدا» می نامند. وی در طی مسافرت، هر روز چندین بار توقف میکرد و برای هر کسی که به او گوش می سپرد، موعظه میکرد. «از نظر من همه دنیا قلمرو خدمت روحانی من است. بنابراین، در هر گوشه آن که باشم، وظیفه حیاتی خود می دانم برای هرکس که گوش شنوا دارد، خبر خوش نجات را اعلام نمایم.» گاهی خصوصا در اوایل سالیان خدمتش، برخوردی خصمانه با او می شد و حتی او را سنگباران می کردند. اما وی ثابت قدمانه به خدمت خود ادامه می داد و تا سن هشتاد و هفت سالگی، یعنی مدت کوتاهی قبل از مرگش، در هوای باز موعظه می کرد. در انگلستان آن زمان، کمتر منطقه ای وجود داشت که وسلی در آنجا موعظه نکرده باشد.
وسلی و دیگر واعظان انجیلی با مخالفت روحانیون کلیسای رسمی و نیز اشخاص گوناگون از طبقات مختلف جامعه روبه رو بودند؛ اما در عین حال، اشخاص بسیاری نیز پیام آنان را می پذیرفتند. توسط موعظه آنان در انگلستان بیداری روحانی انجیلی به وقوع پیوست و اشخاص بسیاری رابطه زنده و شخصی با عیسی مسیح را تجربه کردند. در نتیجه این بیداری روحانی، جنبش انجیلی به عاملی مهم در کیش پروتستان جهان انگلیسی زبان تبدیل شد و از آن زمان به بعد، در بسیاری از موارد جنبش غالب در نهضت پروتستان بوده است. برادران وسلی اشخاصی را که توسط موعظه ایشان توبه کرده بودند، در گروه های کوچکی گرد هم آوردند که در کنار کلیساهای رسمی محلی، فعالیت داشتند. اما دشمنی کلیسای رسمی انگلستان با آنان باعث شد تا ایشان از کلیسای رسمی جدا شوند و کلیسای متدیست را به وجود آورند. این بیداری روحانی بر کلیسای انگلستان نیز تأثیرات بسیاری بر جای گذاشت. در نتیجه این بیداری، انجیلی ها در کلیسای رسمی انگلستان به تدریج به جناحی نیرومند تبدیل شدند و تا اواخر قرن نوزدهم نیز آنان جریانی نیرومند در کلیسای انگلستان بودند. کلیساهای آزاد سنتی (پرسبیتریها، جماعتیها و باپتیستها) نیز که سرزندگی خود را از دست داده بودند و از تعداد اعضایشان کاسته شده بود، از این بیداری روحانی عمیقة تأثیر گرفتند و به سرعت رشد کردند.
این بیداری روحانی، تأثیرات عمیقی بر کلیسا در انگلستان بر جای نهاد، اما تأثیر آن فقط به کلیسا محدود نگشت. این بیداری روحانی باعث شد تا اقشار فقیر و فرودست جامعه به گونه ای با انجیل آشنا شوند که پیش از آن، چنین امری بدین سان، به وقوع نپیوسته بود. این بیداری بر همه اقشار جامعه و همچنین بر اخلاقیان جامعه تأثیر نهاد. گفته می شود که اگر این بیداری روحانی به وقوع نمی پیوست، در انگلستان نیز انقلابی همچون انقلاب فرانسه رخ میداد. در قرن نوزدهم در انگلستان «وجدان ناهمنوا» عاملی مهم در عرصه سیاست بود. جنبش های دفاع از حقوق صنفی و حزب کارگر انگلستان، ریشه در جنبش انجیلی دارند. در مجموع، این بیداری روحانی باعث شد تا حیات سیاسی و اجتماعی ملت انگلستان در ابعاد گوناگون، دچار تغییرهای اساسی شود.
انجیلیها به موعظه و آثار آن، اعتقاد زیادی داشتند. آنان در مورد سرودهای روحانی نیز چنین اعتقادی داشتند. چارلز وسلی، سرودهای روحانی بسیاری تصنیف کرد و او را می توان بزرگ ترین مصنف سرودهای روحانی در جهان انگلیسی زبان دانست. اصول و اعتقادات بنیادین پیام انجیلی، در سرودهای او به شکل زیبایی خلاصه شده است .
منبع:
تاریخ تفکر مسیحی، تونی لِین، ترجمه روبرت آسریان، چاپ پنجم، فروزان روز، طهران (1396)
بیشتر بخوانید :
رنج و عمل نجات بخشی در مسیحیت
نگاهی به سیر سلطه ی کلیسا در قرون وسطی
الاهیات لیبرال
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}