دیتریش بونهافر
 
چکیده:
فیض ارزان، موعظه آمرزش گناهان بدون موعظه نیاز به توبه کردن، تعمید بدون رعایت انضباط کلیسایی، شرکت در مراسم عشای ربانی بدون اعتراف کردن، و بخشش یک گناه بدون اعتراف بدان است. فیض ارزان فیضی بدون شاگردی، فیضی بدون صلیب، و فیضی بدون عیسی مسیح زنده و مجسم است.
 
تعداد کلمات: 1214 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه
 
نویسنده: تونی لِین  
ترجمه: روبرت آسریان

دیتریش بونهافر در سال ۱۹۰۶ در برسلو، که در آن زمان در آلمان واقع بود، اما در حال حاضر جزء قلمرو لهستان است، چشم به جهان گشود. پدر وی استاد روان پزشکی و شخصی لاادری بود. برادران وی نیز نگرشی لاادری گرایانه داشتند. بونهافر در دانشگاههای توبینگن و برلین مشغول تحصیل الهیات شد و پس از آن به عنوان کشیش لوتری دستگذاری شد. وی پس از خدمت شبانی در یک کلیسای آلمانی های مقیم بارسلونا و پس از یک سال اقامت در دانشگاه الهیاتی یونیون در نیویورک (که در آنجا با رینهولد نیبور ملاقات کرد)، در دانشگاه برلین مشغول تدریس الهیات شد. اما به قدرت رسیدن آدولف هیتلر در سال ۱۹۳۳ باعث شد تا وی دیگر نتواند تدریس کند. دو روز پس از آنکه هیتلر به مقام صدراعظمی رسید، بونهافر در یک سخنرانی رادیویی با اصل پیشوایی مطروحه از سوی نازیها مخالفت کرد، اما مسئولان فرستنده رادیویی، پخش سخنرانی او را نیمه تمام گذاشتند. در پاییز همان سال، بونهافر عازم لندن شد تا در کلیسای آلمانی های مقیم لندن مشغول خدمت شود. در این زمان وی با تمام وجود از کلیسای معترف و اعلامیه بارمن  حمایت می کرد.

  بیشتر بخوانید :   آگوستین پدر الاهیات لاتین

در سال ۱۹۳۵ وی از لندن به آلمان بازگشت تا به تأسیس یک دانشکده الهیاتی کوچک برای کلیسای معترف کمک نماید که این دانشکده در سال ۱۹۳۷ از سوی مقام های نازی بسته شد. در این زمان، محدودیتهای فزاینده ای بر بونهافر اعمال می شد. وی از ایراد سخنرانی در برلین منع شده بود. سپس اجازه موعظه و حتی اجازه نگارش و چاپ آثار نیز از او سلب شد. در سال ۱۹۳۹ وی به عضویت نهضت مقاومت آلمان درآمد و به او مأموریت داده شد تا با عضویت و نفوذ در سازمان ضد جاسوسی نازیها، به نهضت مقاومت کمک کند. وی سپس در نقشه ای که برای ترور هیتلر و سقوط حکومت نازی ها طراحی شده بود. نقشی کلیدی بر عهده گرفت. در آوریل ۱۹۴۳ مدت کوتاهی پس از اینکه وی با دختری نامزد شد، از سوی گشتاپو دستگیر شد. در زمان دستگیری، مقام های حکومتی اطلاعات دقیقی در مورد میزان فعالیت های او در نهضت مقاومت نداشتند، ولی در سپتامبر ۱۹۴۴ مدارک مستندی در مورد فعالیت های او به دست آمد. در هشتم آوریل ۱۹۴۵ وی در یک دادگاه نظامی محاکمه و به اعدام محکوم شد. در سحرگاه روز نهم آوریل، وی همراه با دریاسالار کاناریسا و چند نفر دیگر که در نقشه قتل هیتلر شرکت داشتند به دار آویخته شد. آخرین کلامی که وی پیش از اجرای حکم اعدام بر زبان آورد این بود: «و حال این نقطه پایان است، اما برای من آغاز حیات است.»
 دیتریش بونهافر در سال ۱۹۰۶ در برسلو، که در آن زمان در آلمان واقع بود، اما در حال حاضر جزء قلمرو لهستان است، چشم به جهان گشود. پدر وی استاد روان پزشکی و شخصی لاادری بود. برادران وی نیز نگرشی لاادری گرایانه داشتند. بونهافر در دانشگاههای توبینگن و برلین مشغول تحصیل الهیات شد و پس از آن به عنوان کشیش لوتری دستگذاری شد. وی پس از خدمت شبانی در یک کلیسای آلمانی های مقیم بارسلونا و پس از یک سال اقامت در دانشگاه الهیاتی یونیون در نیویورک (که در آنجا با رینهولد نیبور ملاقات کرد)، در دانشگاه برلین مشغول تدریس الهیات شد. اما به قدرت رسیدن آدولف هیتلر در سال ۱۹۳۳ باعث شد تا وی دیگر نتواند تدریس کند. دو روز پس از آنکه هیتلر به مقام صدراعظمی رسید، بونهافر در یک سخنرانی رادیویی با اصل پیشوایی مطروحه از سوی نازیها مخالفت کرد
مشهورترین اثر بونهافر در دوران پیش از جنگ جهانی دوم، کتاب بهای شاگردی (۱۹۳۷) اوست. وی در این کتاب بین فیض ارزان و فیض گرانبها تمایز قائل می شود.
 
فیض ارزان، موعظه آمرزش گناهان بدون موعظه نیاز به توبه کردن، تعمید بدون رعایت انضباط کلیسایی، شرکت در مراسم عشای ربانی بدون اعتراف کردن، و بخشش یک گناه بدون اعتراف بدان است. فیض ارزان فیضی بدون شاگردی، فیضی بدون صلیب، و فیضی بدون عیسی مسیح زنده و مجسم است. (بهای شاگردی، فصل اول )
 
فیض ارزان هنگامی پدیدار می شود که فرد به این واقعیت توجه دارد که حتی بهترین مسیحیان نیز همچنان اشخاصی گناهکار هستند، اما فرد از این واقعیت، برای توجیه زندگی ای که در گناه سپری می شود، استفاده میکند. به هر تلاشی از سوی این اشخاص برای در پیش گرفتن نوعی زندگی که جدأ وقف شاگردی مسیح شود، برچسب شریعت پرستی یا احساسات گرایی زده می شود.
 
فیض گرانبها از این جهت «گرانبهاست»؛ چون ما را به پیروی می خواند و از این جهت «فیض» است؛ چون ما را به پیروی از عیسی مسیح می خواند. این فیض بدین جهت گرانبهاست که به اندازه زندگی شخص می ارزد و از این جهت فیض است که به او امکان داشتن تنها حیات حقیقی را عطا میکند. این فیض بدین جهت گرانبهاست؛ زیرا گناه را محکوم می سازد و از این جهت فیض است؛ چون گناهکار را عادل می گرداند. و مهم تر از همه این فیض از این جهت گرانبهاست که برای خدا به قیمت حیات پسرش تمام شده است. (بهای شاگردی، فصل اول )
 
همه این مسائل وابسته به این امر است که آموزه فیض چگونه مورد استفاده قرار میگیرد. اگر فیض، پاسخ خدا و عطای زندگی مسیحی باشد، پس ما حتی برای یک لحظه نیز نمی توانیم از شاگردی مسیح صرف نظر کنیم. اما اگر فیض، امری از پیش داده شده برای زندگی مسیحی من باشد، معنایش این است که من باید بر آن شوم که در جهان، زندگی مسیحی را در پیش گیرم و می دانم که در این زندگی، از پیش همه گناهانم بخشیده شده است. از سوی دیگر، من همچنین می توانم به جهان بروم و هرچقدر که دوست دارم گناه بکنم و به این فیض تکیه کنم که باعث آمرزش گناهانم می شود؟ زیرا بر این باورم که به هر حال جهان توسط فیض عادل محسوب می شود. بنابراین، من می توانم به هستی بورژوامآبانه و دنیوی خودم بچسبم و همان شخص قبلی باقی بمانم. در این حالت، تنها تفاوتم با گذشته این است که یقین دارم فیض خدا شامل حال من میشود. (بهای شاگردی، فصل اول )
 
از نظر بونهافر حقیقت امر این است که کلام آمرزش گناهان تنها خطاب به کسانی است که «اگرچه در زندگی اشان هر روز مسئله وفاداری به مسیح و گناه آزارشان می دهد، اما در عمق قلبشان هرروزه با هر گناهی مبارزه می کنند و هر مانعی که در برابر پیروی آنان از مسیح قرار می گیرد، به کنار می گذارند.» بنابراین، مفهوم فیض به معنای تشویق کردن به نوعی زندگی گناه آلود نیست که بر اساس این تصور شکل می گیرد که به هر حال همه بخشیده می شوند.
 
بونهافر هنگامی که در زندان بود، مطالبی برای دوستانش به نگارش در آورد که این نگارش ها در کتابی تحت عنوان نامه ها و نوشتارهایی از زندان گردآوری شده اند. شهرت بونهافر عمدتا به جهت این کتاب است. وی در آخرین سال زندگی اش به شکلی مبهم و رمزآلود در مورد مسیحیت غیردینی مطالبی به نگارش در آورد. مرگ نابهنگام او باعث شد تا وی فرصت نداشته باشد که افکار و نظریاتش را توصیف نماید و آنها را شرح و بسط دهد. اما از سوی دیگر مرگ وی باعث گشت تا رایحه شهادت، آثار وی را تأثیرگذارتر نماید. آراء بونهافر در زندان را می توان در ارتباط با آثار گذشته وی و همسو با آنها تعبیر کرد؛ این آثار را همچنین می توان طرح نگرشی نوین و انفصالی تامل از آثار قبلی او دانست که برخی شاخه های مسیحیت دنیوی» از دهه ۱۹۶۰ میلادی، چنین تعبیری از نوشته های زندان او ارائه می دهند. نموت تیلیکه در مورد بونهافر این سخن زیبا را بر زبان آورده است: «بونهافر فقط سخنانی را از خود بر جای گذاشت که چون خارهایی در تن ما می خلند و ما را در ناآرامی سازنده ای نگاه می دارند.»
 
ادامه دارد..

منبع:
تاریخ تفکر مسیحی، تونی لِین، ترجمه روبرت آسریان، چاپ پنجم، فروزان روز، طهران (1396)

  بیشتر بخوانید :
  شورای واتیکان دوم
  سورن کی‌یرکگارد و تفسیر او از رابطه انسان با خدا
  شورای واتیکان اول