بصیرتهای هایدگری کوربن (قسمت دوم)
تحلیلی که هایدگر از ساختارهای وجودشناختی آدمی به دست می دهد این امکان را آشکار می سازد که آدمی صرفا محدود به شرایط کنونی و تاریخی خویش نباشد و بتواند در افقهای تاریخی گذشته یا آینده نیز زیست کند.
نظر علمی و فلسفی کوربن
چکیده:
تحلیلی که هایدگر از ساختارهای وجودشناختی آدمی به دست می دهد این امکان را آشکار می سازد که آدمی صرفا محدود به شرایط کنونی و تاریخی خویش نباشد و بتواند در افقهای تاریخی گذشته یا آینده نیز زیست کند.
تعداد کلمات: 1212کلمه / تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه
تحلیلی که هایدگر از ساختارهای وجودشناختی آدمی به دست می دهد این امکان را آشکار می سازد که آدمی صرفا محدود به شرایط کنونی و تاریخی خویش نباشد و بتواند در افقهای تاریخی گذشته یا آینده نیز زیست کند.
تعداد کلمات: 1212کلمه / تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه
نویسنده: پیژن عبد الکریمی
از نظر کربن، تفکر هایدگر می تواند امکان رهایی از تاریخیت تاریخ و آزادی از زندان تاریخ گرایی را برای ما فراهم سازد و به پشتوانه تفکر او می توانیم نگاهی ریشخند آمیز به تاریخ زدگی حاکم بر تفکر روزگار خود داشته باشیم. کربن خود اظهار میدارد: «منشأ روند پژوهشهای من مدیون تحلیل فوق العاده هایدگر است»، چرا که تفکر هایدگر از بصیرتها و نگرش های خاصی برخوردار است که کاملا در تقابل با نگاه های تاریخ گرایانه دوره معاصر است. از نظر کربن، در نگرشهای تاریخی رایج، مورخ گذشته را جمع بندی می کند، در حالی که هیچ مسئولیتی در برابر آن احساس نمی کند. او حتی نسبت به معنایی» که به این گذشته می بخشد احساس مسئولیت نمی کند، حال آن که این خود اوست که به این گذشته چنین معنایی را می بخشد و «علیت تاریخی» را به پیروی از این معنا به کار می گیرد. در واقع، از نگاه مورخ امرها و وقایع قبلا اتفاق افتاده و شامل گذشته شده اند، درحالی که خود مورخ حضور نداشته است؛ به ویژه آن که بهتر است که مورخ هنگام وقوع آن حوادث آنجا نباشد. حتی لازم است که او غایب باشد و «حضور» به هم نرساند تا بتواند درباره این گذشته با «بی طرفی تاریخی» کامل سخن براند. هنگامی که مورخ اصطلاحاتی همچون «گذشته زنده» یا «حضور گذشته را به کار می گیرد، حضور وی حضوری استعاری است و این امر عدم حضور او را توجیه می کند. برعکس مورخ، پدیده شناس اهل هرمنوتیک باید همیشه این جا باشد (دازاین) چراکه از نظر او، هیچ چیزی قدیمی و کهنه نیست. او با عمل حضور داشتن خود، باطن را از پس ظاهر پدیده آشکار می سازد؛ با حاضر بودنش آینده ای را که در به اصطلاح گذشته کهنه شده نهفته است بیرون می کشد و شکوفا می کند؛ و این آینده را پیش روی خود مشاهده می کند. این وضعیت با حضور ادبی «گذشته زنده» که استعاره ای بیش نیست، کاملا متفاوت است: در حقیقت، پدیدارشناس اهل هرمنوتیک عملا خود را مسئول گذشته» میداند، زیرا آینده گذشته را بر عهده گرفته است. از نظر کربن، برخلاف نگرش تحلیلی تاریخ گرایانه، عمل حضور یا از این است که در آن فردای دیروز شکوفا میشود و آنچه از گذشته آمدنی است «عملی» میشود. نگرش تحلیلی هایدگری قادر است ما را از سراب شوریده تاریخزدگی رها کند، زیرا این برداشت ما را از چنین «گذشته»ای که به آن وابسته و میبالیم آزاد می سازد؛ یعنی بینش ما از گذشته متحول تر می شود.
بیشتر بخوانید : اومانیسم سارتر در نگاه هایدگر
به بیان ساده تر، تحلیلی که هایدگر از ساختارهای وجودشناختی آدمی به دست می دهد این امکان را آشکار می سازد که آدمی صرفا محدود به شرایط کنونی و تاریخی خویش نباشد و بتواند در افقهای تاریخی گذشته یا آینده نیز زیست کند. کربن بیزاری خود از تاریخ گرایی و مخالفتش با آن را بارها اعلام داشته است. به اعتقاد وی، «یک شخصیت قوی، مجبور نیست که با زمان خود زندگی کند، بلکه او باید زمان خویش باشد». نباید فراموش کرد که هایدگر خود از معلمان بزرگ تفکر تاریخی است و از نظر وی، حیث زمانی و حیث تاریخی از اوصاف بنیادین ساختار وجودیه آدمی است. اما تلقی هایدگر از انسان به منزله دازاین (آن جا حاضر) یا اگزیستانس مانع از آن می گردد که تفکر تاریخی او به ورطه تاریخ گرایی بغلتد. از نظر هایدگر، آدمی existence است و این واژه را با توجه به ریشه شناسی اش میتوان به معنای ex - sistence یعنی برون ایستایی فهمید. به بیان دیگر، در تلقی هایدگر، آدمی موجودی برون ایستا" است، یعنی موجودی که نحوه هستی اش عین برونایستایی، (اگزیستانس) و برون خویشی و، به تعبیر دیگر، عین استعلا، یعنی فعل فراروی، است که می تواند هم اینجا و هم آنجا» حاضر باشد (دازاین). بر اساس این نحوه توصیف ساختار وجودی (اگزیستانسیال) و وجودشناختی هستی آدمی، انسان از آن جا که نحوه هستی اش عین برون ایستایی و فراروی است، میتواند از محدوده های تاریخی خویش نیز فراتر رفته، در امکانات و افقهای تاریخی دیگری نیز وجود حاضر باشد. اگر یک چنین امکانی برای آدمی وجود نمیداشت، اساسأ مواجهه با افقهای تاریخی دیگر، خارج از محدوده های تاریخی کنونی فرد، و در نتیجه، تجربه، فهم و برقراری گفتگو با دستاوردهای نظری و فرهنگی و شیوه های زیست گذشتگان و با انسانهایی که در دوره ها و شرایط تاریخی دیگری می زیسته اند، برای ما به هیچ وجه امکان پذیر نمی بود.
از نظر کربن، تفکر هایدگر می تواند امکان رهایی از تاریخیت تاریخ و آزادی از زندان تاریخ گرایی را برای ما فراهم سازد و به پشتوانه تفکر او می توانیم نگاهی ریشخند آمیز به تاریخ زدگی حاکم بر تفکر روزگار خود داشته باشیم. کربن خود اظهار میدارد: «منشأ روند پژوهشهای من مدیون تحلیل فوق العاده هایدگر است»، چرا که تفکر هایدگر از بصیرتها و نگرش های خاصی برخوردار است که کاملا در تقابل با نگاه های تاریخ گرایانه دوره معاصر است. از نظر کربن، در نگرشهای تاریخی رایج، مورخ گذشته را جمع بندی می کند
قول به وجود فراتاریخ نگاه هرمنوتیکی، پدیدارشناسانه و وجودی هایدگر در تقابل با نگاه تاریخ گرایانه است. کتاب هستی و زمان در روزگار ما بنای مفهوم فراتاریخیت را می گذارد. تمایز وجودشناختی هایدگر میان موجود و وجود، مبنای لازم برای تمییز تاریخ و فراتاریخ را برای ما فراهم می سازد. مطابق فهم و تفسیر کربن، «قسمت دوم هستی و زمان ... یعنی قسمتی که بدون آن، باب نخست آغازی ناتمام است؛ با انتشار این قسمت، بیشک بنای هستی شناختی فراتاریخیت تکمیل و تحکیم میشود». البته میدانیم این قسمت از کتاب هایدگر هرگز منتشر نشد، اما از نظر کربن، تحلیل های هایدگر از ساختارهای وجودشناختی انسان و حیث تاریخی آدمی ریشه های هستی شناختی علم تاریخ را معلوم کرده، به روشنی نشان میدهند که تاریخیتی اصیل تر از تاریخ عمومی جهان یا تاریخ رویدادهای بیرونی وجود دارد، همان تاریخ رویدادهای ظاهری که معمولا، تحت تأثیر نگاه و جهان بینی مدرن، صرفا آن را تاریخ می نامیم. کربن برای بیان تاریخیت اصیل، تاریخی که ریشه و بنیاد تاریخ بیرونی است، تعبیر «فراتاریخیت» را می سازد. کربن در این باره اظهار می دارد:
میان «فراتاریخیت» و «تاریخیت» همان رابطه ای برقرار است که میان «امر وجودی» [أونتولوژیک] و «امر موجودی» اونتیک مشاهده میشود. این تفکیک تعیین کننده بود زیرا به نظرم رسید که فراتاریخیت محرک و توجیه مناسبی بود که مانع میشد در تاریخیت تاریخ «ادغام» و حل شویم یا گرفتار بافت علیت تاریخی گردیم. در واقع، فرأتاریخیت ما را دعوت می کرد تا از تاریخیت تاریخ بیرون رویم زیرا اگر مفهوم و معنایی در تاریخ» وجود داشته باشد، به هیچ وجه در تاریخیت رویدادها و حوادث تاریخی نیست، بلکه این معنا اساسا در «فراتاریخیت» یادشده و ریشه های وجودی پنهانی و باطنی تاریخی و امر تاریخی قرار دارد.
کربن از این فراتاریخیت به «تاریخ قدسی» نیز تعبیر می کند:
این همان چیزی است که بعدا با واژه تاریخ قدسی (hierohistorie) مشخص کردم؛ تاریخی که در پی امرهای برونی «تاریخ مقدس» یا «تاریح رستگاری» نیست، بلکه در جستجوی چیزی بنیادی تر، یعنی تاریخ باطنی، است که در پس پدیده مفهوم ظاهری و تحت اللفظی یا حکایات کتب مقدس پنهان شده است. .. تفاوت و تضاد موجود میان «فراتاریخیت» و «تاریخیت» مشخص می شود. البته این تضاد نزد عرفا و قباله پردازان (مفسران تورات) اهل کتاب کاملا شناخته شده است.
تاریخ قدسی به ما آگاهی میدهد که پیوند و قرابت هایی وجود دارد که از پیوندهای تاریخی اساسی تر و حقیقی ترند. می توان گفت که عدم توجه و کوری پرچمداران تاریخ محوری (هیستوریسیسم نسبت به جهان پنهان و ناآشکار مسخره است. باید توجه کرد که پیوند ما با دنیاهایی که به این جهان «معنا» می بخشد «تاریخی» نیست. از امتیازات قابل توجه نگرش تحلیلی هایدگری، تفهیم عللی است که موجب شده امروز بشر دست به دامن «تاریخ» به منزله تنها «حقیقت» موجود شود.
منبع:
هایدرگر در ایران، بیژن عبد الکریمی، چاپ دوم، مؤسسه پژوهشی حکمت فلسفه ایران، تهران1394
از نظر کربن، تفکر هایدگر می تواند امکان رهایی از تاریخیت تاریخ و آزادی از زندان تاریخ گرایی را برای ما فراهم سازد و به پشتوانه تفکر او می توانیم نگاهی ریشخند آمیز به تاریخ زدگی حاکم بر تفکر روزگار خود داشته باشیم. کربن خود اظهار میدارد: «منشأ روند پژوهشهای من مدیون تحلیل فوق العاده هایدگر است»، چرا که تفکر هایدگر از بصیرتها و نگرش های خاصی برخوردار است که کاملا در تقابل با نگاه های تاریخ گرایانه دوره معاصر است. از نظر کربن، در نگرشهای تاریخی رایج، مورخ گذشته را جمع بندی می کند
قول به وجود فراتاریخ نگاه هرمنوتیکی، پدیدارشناسانه و وجودی هایدگر در تقابل با نگاه تاریخ گرایانه است. کتاب هستی و زمان در روزگار ما بنای مفهوم فراتاریخیت را می گذارد. تمایز وجودشناختی هایدگر میان موجود و وجود، مبنای لازم برای تمییز تاریخ و فراتاریخ را برای ما فراهم می سازد. مطابق فهم و تفسیر کربن، «قسمت دوم هستی و زمان ... یعنی قسمتی که بدون آن، باب نخست آغازی ناتمام است؛ با انتشار این قسمت، بیشک بنای هستی شناختی فراتاریخیت تکمیل و تحکیم میشود». البته میدانیم این قسمت از کتاب هایدگر هرگز منتشر نشد، اما از نظر کربن، تحلیل های هایدگر از ساختارهای وجودشناختی انسان و حیث تاریخی آدمی ریشه های هستی شناختی علم تاریخ را معلوم کرده، به روشنی نشان میدهند که تاریخیتی اصیل تر از تاریخ عمومی جهان یا تاریخ رویدادهای بیرونی وجود دارد، همان تاریخ رویدادهای ظاهری که معمولا، تحت تأثیر نگاه و جهان بینی مدرن، صرفا آن را تاریخ می نامیم. کربن برای بیان تاریخیت اصیل، تاریخی که ریشه و بنیاد تاریخ بیرونی است، تعبیر «فراتاریخیت» را می سازد. کربن در این باره اظهار می دارد:
میان «فراتاریخیت» و «تاریخیت» همان رابطه ای برقرار است که میان «امر وجودی» [أونتولوژیک] و «امر موجودی» اونتیک مشاهده میشود. این تفکیک تعیین کننده بود زیرا به نظرم رسید که فراتاریخیت محرک و توجیه مناسبی بود که مانع میشد در تاریخیت تاریخ «ادغام» و حل شویم یا گرفتار بافت علیت تاریخی گردیم. در واقع، فرأتاریخیت ما را دعوت می کرد تا از تاریخیت تاریخ بیرون رویم زیرا اگر مفهوم و معنایی در تاریخ» وجود داشته باشد، به هیچ وجه در تاریخیت رویدادها و حوادث تاریخی نیست، بلکه این معنا اساسا در «فراتاریخیت» یادشده و ریشه های وجودی پنهانی و باطنی تاریخی و امر تاریخی قرار دارد.
کربن از این فراتاریخیت به «تاریخ قدسی» نیز تعبیر می کند:
این همان چیزی است که بعدا با واژه تاریخ قدسی (hierohistorie) مشخص کردم؛ تاریخی که در پی امرهای برونی «تاریخ مقدس» یا «تاریح رستگاری» نیست، بلکه در جستجوی چیزی بنیادی تر، یعنی تاریخ باطنی، است که در پس پدیده مفهوم ظاهری و تحت اللفظی یا حکایات کتب مقدس پنهان شده است. .. تفاوت و تضاد موجود میان «فراتاریخیت» و «تاریخیت» مشخص می شود. البته این تضاد نزد عرفا و قباله پردازان (مفسران تورات) اهل کتاب کاملا شناخته شده است.
تاریخ قدسی به ما آگاهی میدهد که پیوند و قرابت هایی وجود دارد که از پیوندهای تاریخی اساسی تر و حقیقی ترند. می توان گفت که عدم توجه و کوری پرچمداران تاریخ محوری (هیستوریسیسم نسبت به جهان پنهان و ناآشکار مسخره است. باید توجه کرد که پیوند ما با دنیاهایی که به این جهان «معنا» می بخشد «تاریخی» نیست. از امتیازات قابل توجه نگرش تحلیلی هایدگری، تفهیم عللی است که موجب شده امروز بشر دست به دامن «تاریخ» به منزله تنها «حقیقت» موجود شود.
منبع:
هایدرگر در ایران، بیژن عبد الکریمی، چاپ دوم، مؤسسه پژوهشی حکمت فلسفه ایران، تهران1394
بیشتر بخوانید :
از هایدگر تا بورکهارت
هایدگری دیگر
مفهوم زمان از دیدگاه هایدگر
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}