با علم جغرافيا بيشتر آشنا شويم(1)

تهيه كنندگان : عبدالامير كربلايي و ف. مدرك
منبع:راسخون



ناحيه چيست؟ تصور شما از يك ناحيه چيست؟

جغرافي دانان از ديرباز سطح زمين را به واحدهاي جغرافيايي كه در آن پديده ها با هم تجانس و وحدت دارند تقسيم كرده و سپس آن ها را مورد مطالعه قرار داده اند.
عامل تمايز اين واحدهاي جغرافيايي ، تفاوت مكان ها و پديده هاي موجود در آن هاست. اين تقسيم بندي ها به منظور شناخت بهتر و آسان تر و علمي تر كردن مطالعات و تحقيقات درباره ي مكان ها صورت مي گيرد تا برنامه ريزي صحيح تري براي آن ها انجام شود. ناحيه بخشي از سطح زمين است كه چهره هاي ظاهري مشابه در سراسر آن ويژگي خاصي را به وجود مي آورند، به طوري كه با بخش هاي مجاور متفاوت است . ناحيه يك محدوده ي جغرافيايي است كه در آن ميان خصوصيات طبيعي، انساني ، اجتماعي و فرهنگي تجانس يا هماهنگي و وحدت نسبي وجود دارد.
از اين تعاريف چنين برمي آيد كه :
1 – عامل اصلي در يك ناحيه،وحدت و همگوني نسبي است. 2 – يك ناحيه ي جغرافيايي با ناحيه مجاور آن متفاوت است.
جغرافي دانان بر اساس چه معيارهايي ناحيه بندي مي كنند؟
وقتي كه يك فضاي جغرافيايي را بر اساس ضوابط يا معيارهايي به واحدهاي كوچك تر تقسيم مي كنيم به طوري كه هر واحد با واحد مجاور تفاوت داشته باشد، در واقع ناحيه بندي كرده ايم. جغرافي دانان براي تعيين حدود يك ناحيه، يك يا چند معيار را به كار مي گيرند و سپس با توجه به اين معيارها، حدود يا مرزهاي ناحيه را روي نقشه رسم مي كنند. در واقع؛اين گونه مرزها در سطح زمين وجود ندارند و پيدا كردن آن ها روي نقشه هاي جغرافياي آسان تر از تشخيص آن ها در سطح زمين است. اين معيارها ممكن است عوامل طبيعي باشند مثل توپوگرافي ، آب و هوا، خاك و پوشش گياهي ،‌ممكن است اين معيارها عوامل انساني باشند مانند مذهب، زبان و نوع فعاليت اقتصادي ناحيه بندي كاري صرفاً جغرافيايي است و بر اساس طرز تفكر يك جغرافي دان و شيوه ي كار او و به طور اختياري صورت مي پذيرد. انتخاب معيار و ملاك براي تعيين حدود يك ناحيه به زمين و فكر جغرافي دان بستگي دارد.

نواحي طبيعي

جغرافي دانان براي تقسيم بندي نواحي طبيعي از چند عامل استفاده مي كنند كه مهم ترين آن ها عبارت اند از : آب و هوا، پوشش گياهي و خاك.
الف – آب و هوا : دما و بارش مهم ترين عناصر آب و هوايي به شمار مي آيند. دما :‌دما بر اثر تابش خورشيد بر سطح زمين پديد مي آيند. اولين و مهم ترين تأثيري كه خورشيد به جو «اتمسفر» مي گذارد، گرم كردن هواي اطراف كره ي زمين به مقدار مختلف است.
چون ارتفاع خورشيد در طول روز، سال و مكان هاي مختلف فرق مي كند، مقدار انرژي دريافتي و در نتيجه دماي هوا در مناطق مختلف متفاوت است. در عرض هاي جغرافيايي پايين و نواحي استوايي، نور خورشيد در تمام ايام سال تقريباً به حالت قائم مي تابد اما هر قدر به عرض هاي جغرافيايي بالاتر نزديك تر مي شويم،‌زاويه ي تابش مايل تر مي شود.
اين امر موجب پديد آمدن سه ناحيه متفاوت از نظر دما مي شود: ناحيه گرم (حارّه)،‌ناحيه معتدل و ناحيه سرد (قطبي)

بارش :

بارش ديگر عنصر مهم آب و هوايي است كه در تقسيم بندي نواحي آب و هوايي از آن استفاده مي كنند. در كشور ما ميزان بارش از مكاني به مكان ديگر، تفاوت هاي چشمگيري دارد. علاوه بر آن توزيع فصلي بارندگي نيز در كشور ما يكنواخت نيست. همچنين مقدار بارش روزانه نيز كه شدت بارندگي را نشان مي دهد از مكاني به مكان ديگر متفاوت است. مقدار بارش روزانه يا شدت بارندگي از نظر مسائل مربوط به فرسايش خاك و كشاورزي اهميت دارد. در كشور ما بر اساس ويژگي هاي عمده ي بارش از قبيل بارندگي سالانه، توزيع فصلي بارش و بالاترين بارش روزانه در سواحل جنوب و شمال اتفاق مي افتد. بر اساس ويژگي هاي عمده ي بارش از قبيل بارندگي سالانه، توزيع فصلي بارش و بالاترين بارش روزانه ي ايران به شش ناحيه ي بارشي تقسيم شده است:
1 – ناحيه خزر غربي .
2 – ناحيه خزر شرقي
3 – ناحيه كردستان
4- ناحيه آذربايجان و زاگرس
5 – ناحيه خراسان شمالي
6 – ناحيه داخلي

تعيين نواحي آب و هوايي :

اقليم شناسان با استفاده از معيارهاي مختلف، نواحي اقليمي جهان را بررسي و تقسيم بندي كرده اند. يكي از معروف ترين اين تقسيم بندي ها، طبقه بندي كوپن (1918 م) است. اين طبقه بندي بر اساس سه معيار بارش، دما و پوشش گياهي انجام شده است. در طبقه بندي كوپن ابتدا با توجه به عوامل ياد شده پنج گروه آب و هوايي از يك ديگر تفكيك مي شوند.

پوشش گياهي و زندگي جانوري :

بخش زنده ي محيط زمين همان زيست كره (بيوسفر) است كه همه ي موجودات زنده – يعني گياهان، جانوران و انسان را شامل مي شود. بخش هاي غيرزنده يعني سنگ كره ، آب كره و هوا كره بر يك ديگر تأثير مي گذارند و در نتيجه، شرايط زندگي مطلوب را در زيست كره فراهم مي آورند. زيست كره از عميق ترين نقاط اقيانوس ها تا لايه هاي زيرين جو گسترده شده است. در سطح زمين، زيست كره انواع موجودات را شامل مي شود از جانوران ذره بيني كه در خاك زندگي مي كنند تا درختان چوب قرمز كاليفرنيا كه 110 متر ارتفاع دارند. به مجموعه اي از موجودات زنده و محيط فيزيكي غير زنده اي كه اين موجودات با آن در ارتباط اند، اكوسيستم مي گويند . گياهان و جانوران از طريق مبادله ماده و انرژي با هم ارتباط متقابل دارند البته همه ي اين فرايندها انرژي مورد نياز خود را از خورشيد به دست مي آورند. گياهان سبز توليد كنندگان اصلي و مهمترين بخش زنجيره ي غذايي به شمار مي روند زيرا از طريق عمل فتوسنتز را مي سازند و گياه خواران و گوشت خواران به طور مستقيم و غير مستقيم به آن وابسته اند.

تعيين نواحي گياهي و جانوري:

تعداد و انواع گونه هاي گياهي و جانوري از مكاني به مكان ديگر متفاوت است. با توجه به اهميت گياهان و جانوران، جغرافي دانان از ديرباز به تعيين محيط هاي اكولوژيكي پرداخته اند.زيست كره (بيوسفر) را به بيوم ها تقسيم كرده اند. بين آب و هوا و گياهان و جانوران يك ناحيه ارتباطي قوي وجود دارد. مرز بين انواع بيوم ها تقريبي است براي مثال جنگل هاي استوايي در نواحي اي كه بارندگي ساليانه بين 2500 تا 4500 ميلي متر و دماي ميانگين بيش از 20 درجه سانتي گراد است مي رويند. با افزايش ميزان باران در نواحي استوايي تنوع درختان و ارتفاع آن ها بيش تر مي شود. هر چه به سمت عرض هاي جغرافيايي بالاتر مي رويم به موازات كاهش باران، قد درختان كوتاهتر مي شود و در حواشي بيابان ها به علفزارها و سپس بوته هاي خاردار تبديل مي شوند.
جانوران نمي توانند غذا بسازند به همين دليل به گياهان وابسته اند بنابراين نقاطي كه انبوه ترين پوشش گياهي را دارند مانند نواحي استوايي – پرجمعيت ترين و پرتنوع ترين نواحي جانوري هستند. علاوه بر عامل آب و هوا نوع خاك و ارتفاع نيز در چگونگي پراكندگي گياهان و جانوران در نواحي خاص مؤثرند.
پ – خاك :‌گياهان علاوه بر آب و انرژي خورشيد به خاك نيازمندند . خاك محصول نهايي هوازدگي و نتيجه ي تخريب فيزيكي و شيميايي سنگ ها و تجمع باقي مانده هاي در حال فساد جانوران است. در تشكيل خاك عوامل مختلفي چون سنگ اوليه،‌اقليم ، شيب زمين ،‌زمان تشكيل و زندگي گياهي و جانوري موجود درخاك دخالت دارند. خاك علاوه بر مواد معدني حاصل از هوازدگي سنگ ها، داراي مواد آلي است. باقي مانده ي گياهان و اجساد جانوران با گذشت زمان مي پوسد و موجب افزايش هوموس خاك مي شود. هوموس يا گياخاك به بخش آلي خاك گفته مي شود.

تعيين نواحي خاك :

عوامل تشكيل دهنده ي خاك در نواحي مختلف سطح زمين متفاوت اند. بنابراين در نواحي مختلف خاك هاي گوناگوني از نظر تركيب، رنگ ، چسبندگي و ساير موارد پديد آمده است. براي تعيين نواحي خاك، مي توان روش ها و معيارهاي مختلفي را به كار گرفت و مثلاً خاك ها را بر حسب قابليت كشاورزي، محل تشكيل و تركيب شيميايي دسته بندي كرد.

خاك هاي نواحي قطبي و نيمه سردسير:

در نواحي جنب قطبي شمال كانادا، اروپا و آسيا پوشش گياهي عمدتاً از نوع جنگل هاي مخروطي است. در اين نواحي پوشش گياهي علف كمتر ديده مي شود. به علت يخ بندان شديد و كند شدن عمل تجزيه، خاك اين مناطق از نظر هوموس در تركيبات كربني فقير است. معروفترين خاك اين ناحيه پودزول نام دارد.

خاك هاي نواحي معتدل‌ :

در اين نواحي به علت بارش نسبتاً كافي، گياهان زيادي رشد مي كنند. خاك نواحي معتدل حاصلخيز است. از بهترين انواع خاك اين نواحي مي توان از چرنوزيوم نام دارد.

خاك هاي نواحي مرطوب استوايي :

در اين ناحيه پوشش گياهي انبوه و متنوع است اما در اثر بارش فراوان باران كاني ها و هوموس خاك شسته مي شود و خاك فقير مي گردد. خاك اين ناحيه لاتريك نام دارد و به رنگ زرد يا قرمز است.

خاك هاي نواحي بياباني :

اين خاك ها در نواحي خشك كم گياه يا فاقد گياه تشكيل مي شوند و هر چند كاني هاي فراوان دارند اما از نظر مواد آلي فقير نه مانند سيروزوم .

موسسه جغرافيا

موسسه جغرافيا در سال 1336 با هدف اعتلاي تحقيقات و مطالعات جغرافيايي به همراه شناسايي علمي و عملي سرزمين ايران و ديگر كشورهاي منطقه و همچنين اجراي طرحهاي پژوهشي ـ فني و عرضه آن بصورت نقشه ها. اطلس ها و نشريات و كتب جغرافيايي، بوجود آمده است.

بخشهاي تحقيقاتي:

موسسه داراي چهار كميته تحقيقاتي به شرح ذيل مي باشد:
الف ـ كميته جغرافياي طبيعي: تحقيقات در عرصه هاي اقليم، ژئومورفولوژي و ساختار طبيعي زمين، تكنيكها و شيوه هاي بهره گيري عقلايي از آنها و محيط زيست.
ب ـ كميته جغرافياي انساني: مسائل مربوط به كوچ نشيني، روستانشيني، جمعيت، توسعه انساني و شهري.
ج ـ كميته برنامه ريزي شهري: مسايل مربوط به شهرسازي و طرحهاي توسعه شهري مانند مسايل ساختاري، مسايل فضايي و ويژگيهاي كالبدي شهري.
د ـ كميته سنجش از دور و GIS: مسايل مربوط به تبديل اطلاعات رقومي به نقشه، استفاده از عكسهاي ماهواره اي ـ هوايي و كاربرد آن در امور توسعه و تهيه نقشه.

امكانات تحقيقاتي:

1ـ فتوگرامتري: اين بخش وظيفه تهيه نقشه هاي مختلف با مقياس هاي متفاوت از عكسهاي هوايي مناطق طبيعي و مسكوني و ... را برعهده دارد.
2ـ كارتوگرافي: برداشت اطلاعات (نقشه برداري)، ترسيم و تهيه نقشه از اطلاعات بدست آمده (براي تهيه نقشه از دستگاه 8-B استفاده مي شود).
4ـ كتابخانه تخصصي: داراي 3500 جلد كتاب فارسي و لاتين، 25 عنوان مجله بين المللي تخصصي و 15 عنوان مجله داخلي.
5ـ آرشيو عكس هاي هوايي با مقياس 1:55000
6ـ نقشه هاي پوشش سراسري ايران در مقياسهاي گوناگون

پایتخت

رنگ قرمز: کشورهایی که پایتخت آنها بزرگ‌ترین شهر آن کشور نیست.
پایتَخت یا مرکز کشور، شهر اصلی یک کشور یا یک محدوده حکومتی است که غالبا از سایر شهرها بزرگ‌تر بوده و وزارت کشور و سایر نهادهای مهم حکومتی در آن واقع است.
نهادهای اصلی حکومتی همچون وزارتخانه‌ها و ادارات مرکزی معمولاً در پایتخت قرار دارند. پایتخت محل استقرار حکومت است و این مسئله بطور قانونی و معمولاً در قانون اساسی کشورها وضع شده است. در کشورهای پادشاهی، شاهان و دربار ایشان معمولاً در پایتخت سکونت دارند. ریشه واژه پایتخت نیز با همین امر مربوط است یعنی «پای تختگاه شاه»، یعنی در زمان‌های قدیم محل سکونت یک شاه اصلی‌ترین شاخص یک شهر برای پایتخت شدن بود.[نیازمند منبع]
در قدیم نام‌های دیگری نیز در معنی پایتخت بکار می‌رفت همچون دارالخلافه و دارالسلطنه و آستانه.
منظور از آستانه، محل ورود به دربار پادشاه بود که محل این ورودی دربار رفته رفته معنای خود شهر سکونت شاه یعنی پایتخت را بخود گرفت.
آستانه در زمان عثمانی لقب و مترادف شهر استانبول بود و همین واژه فارسی هنوز در زبان‌های آسیای میانه در معنی پایتخت بکار می‌رود[نیازمند منبع] چنانچه دولت جدید قزاقستان پایتخت تازه‌ساز خود را به آستانه یعنی پایتخت نام نهاده است.
پایتخت امروزی ایران شهر تهران است.

واحد تقسیمات کشوری ایران

مسئول

نهاد مربوطه

مرکز

کشور

وزیرکشور

وزارتکشور

پایتخت

استان

استاندار

استانداری

مرکزاستان

شهرستان

فرماندار

فرمانداری

مرکزشهرستان

بخش

بخشدار

بخشداری

مرکز بخش

دهستان

دهدار

دهداری

مرکزدهستان

شهر

شهردار

شهرداری

ندارد

روستا

دهیار

دهیاری

ندارد


رده هاي«جغرافیای تاریخی»

سنگسر «سگسر– رأس الکلب – سگسار»:
مورخان عرب در دوران بعد از اسلام سنگسر را در کتابهای خود رأس الکلب ثبت کرده‌اند و این جمله ترجمه غلطی از نام سگسر است که در کتابهای آنان راه یافته و به همین صورت نقل شده‌است. ابن اثیر اولین مرتبه سنگسر را سگسر خوانده و آنرا رأس الکلب نوشته‌است. زیرا وی در ضمن تشریح فعالیتهای اسفار بن شیرویه می‌نویسد: «چون اسفار از ری به سمنان آمد محمد بن جعفر سمنانی او را از فرود آمدن بازداشت و نیز از رفتن به قریه رأس الکب «سنگسر» مانع شد».
احمد کسروی محقق دقیق ایرانی در کتاب شهرها و دیه‌هایی ایران درباره سنگسر چنین نگاشته‌است : «نیز سنگسر نزدیکی سمنان را تازیکان «رأس الکلب» ترجمه کرده‌اند که از اینجا باید گفت در آغاز اسلام این نام را سگسر یا (سکسر) بر زبان می‌رانده‌اند نه (سنگسر) و این آبادی نیز از نشیمنهای (سکان) سکاها بوده‌است و چون سنگسریان زبانی ویژه خودشان دارند اگر این زبان با زبان سیستان نزدیک باشد این یقین خواهد بود که اصل نام بدانسان که تازیان ترجمه کرده‌اند (سکسر) بوده و سنگسر تحریف شده آن نام است».
یاقوت در معجم البلدان راجع به رأس الکلب چنین نوشته‌است: «رأس الکلب نام قلعه‌ای است در قومس و در طرف راست مسافر نیشابور واقع شده. رأس الکلب دهی است به قومس (منتهی الارب) ولی در مورد سکونت قوم سک یا سکاها در نواحی سمنان و سنگسر مغرب به قومس (سمنان و دامغان و شاهرود حالیه) و از نیمروز به سند و زابل می‌پیوسته و مردم آن سرزمین از ایرانیان (سکه) بوده‌اند که پس از مرگ اسکندر یونیان و از ایران رانده دولتی بزرگ و پهناور تشکیل داده‌اند که ما آن را اشکانیان گوییم و کلمه پهلو و پهلوان که به معنی شجاع است از این قوم دلیر که غالب داستان‌های افسانه قدیم شاهنامه ظاهراً از کارنامه‌های ایشان باشد باقیمانده‌است».
با این بیان جایگاه قوم سکه (سکاها) از سمت مغرب از سمنان و سنگسر شروع شده و در خراسان و سیستان نیز جایگاههای مخصوص داشته‌اند.
با توجه به مطالب بالا محقق می‌شود که در نواحی سمنان دو محل بنام رأس الکلب واقع در ۸ فرسنگی مغرب سمنان یعنی در لاسگرد (بلاسنگرد) و دیگری در سنگسر یا سگسر واقع در ۳فرسنگی شمال سمنان وجود داشته.
اولی به‌عنوان سر حد و مرز سرزمین سکه‌ها (سکاها) و دومی به نام قلعه و بلندی (رأس) سرزمین آنان نامیده شده و به همین صورت در کتابهای تاریخی و جغرافیایی به فارسی (سکسر) و به عربی (سگسر) رأس الکلب ثبت و ضبط شده‌است ، به نظر میرسد که گروهی از این قوم به این ناحیه مهاجرت نموده باشند زیرا کتزباس مینویسد: «سکاها از طرف گرگان به خراسان آمده‌اند». بنابراین موافق عقیدهٔ مورخان یونانی پارتیها هم که دولت بزرگ و مقتدر اشکانی را در ایران تشکیل داده‌اند (۲۵۰ قبل از میلاد) سکائی بوده‌اند، و با در نظر گرفتن متصرفات اولیه اشکانیان که پایتخت آنها شهر صددروازه در آخرین نقطه مرز غربی مستملکات آنان قرار داشته و شهرستان سمنان آخرین شهر سر حدی مغرب متصرفات دولت پارت قبل از پیشروی به سوی مغرب در تواریخ ثبت شده‌است. اطلاق رأس الکلب به سر حد غربی سمنان یعنی لاسگرد یا سرخه طبیعی و درست به نظر میرسد.
و همچنین «مهدیشهر که در گذشته به آن سنگسر میگفتند از تاریخی کهن برخوردار می‌باشد و سابقه تاریخی آن به پیش از اسلام و هزارهٔ دوم قبل از میلاد میرسد. بطوریکه باستانشناس فرانسوی بنام گیرشمن در کتاب مشهور خود بنام ایران آورده: «آریائیها از هزاره دوم و سوم پیش از میلاد برای یافتن چراگاه‌های بهتر و بیشتر به ایران روی آوردند و سپس در یک هجوم عمومی آنها به ایران و اشغال این سرزمین از شاخه بزرگ شرقی آریائیها یک شاخه کوچک‌تر منشعب و تا دامغان پیش آمده و بومیان آنجا را از میان بردند».
گفته می‌شود گروهی از همین شاخه فرعی تا سنگسر آمده و در آن استقرار یافتند که این در حدود ۱۴۰۰ سال پیش از میلاد مسیح بوده و قبل از آمدن آریائیها این منطقه مسکن گروهی از بومیان ایران بوده‌است.
در خصوص نام سنگسر گفته می‌شود در حدود سال ۱۲۹ پیش از میلاد در روزگار پادشاهی فرهاد دوم اشکانی تیره‌هایی از اریائیها به ایران هجوم آورده و تعدادی از آنها در ناحیه کوهستانی سنگسر تا مناطق سرخه و ده نمک مقام گزیدند و نام سگسار را که به معنی منطقه سکانشین سکاها است به آن دادند که مرکز آن مهدیشهر فعلی بوده که خود نیز سگسار خوانده شده و سگسار اساطیر ایران که در کنار مازندران از آن یاد می‌شود به همین منطقه اطلاق می‌شود از جمله اینکه شاهنامه فردوسی در هفت جا از سگسار سخن به میان آمده که قرائن نشان می‌دهد منظور همین ناحیه بوده و تا اواخر دوره ساسانی به همین نام شناخته شده ، سنگسر در جریان فعالیتهای آل قارن و مبارزات فرقه اسماعیلیه جایگاه مهمی داشته‌است. وجود قله‌های مستحکم که همه آنها را بر روی کوههای بلند و غیر قابل تسخیر بنا شده‌اند شاهدی بر این مدعاست

جغرافیای تاریخی یونان

سرزمینی که تمدّن یونان در آن بوجود آمد، از یونان خاص و جزایر ایونی تشکیل شده، شامل یونان شمالی، مرکزی و جنوبی(پلوپونز) و همچنین جزایری که در سواحل شمالی(تراس) و شرقی(آسیای صغیر) دریای اژه قرار دارند می‌باشد.

یونان جنوبی(پلوپونز)

از یک فلات مرکزی تشکیل یافته که آرکادی نام داشت و ناحیهٔ سخت و نامساعدی بود که از جنگل‌های بلوط پوشیده می‌شد، درّه‌های مرتفع مانع وحدت سیاسی کشور بودند و فقط در جنوب شرقی، در ناحیهٔ تقریباً مسطّحی، بلاد معتبری مانند مانتی‌نه و تژه بوجود آمد. در اطراف فلات مرکزی بخصوص در شمال شرقی و مشرق رشته کوه‌هایی وجود دارد که اغلب ایّام سال پوشیده از برف می‌باشند و رودخانه‌های این قسمت از پرتگاه‌ها و درّه‌های مخوف گذشته و به دریا می‌ریزند.
در بین دامنه‌های بزرگی که در اطراف فلات مرکزی قرار دارند دامنه‌های جنوبی، یعنی دامنهٔ مسنی(درّهٔ پامیزوس) و دامنهٔ لاکونی(درّه اوروتاس) به‌وسیلهٔ رشته جبال مرتفعی موسوم به تاژت نظیر کوه‌های آلپ از یکدیگر جدا شده‌اند. این دو ناحیهٔ بخصوص مسنی بسیار مستعد و حاصلخیز می‌باشند ولی رشته کوهی که در مسنی واقع شده آن را به دو قسمت تقسیم کرده و به همین دلیل ایجاد حکومت واحد در آن سرزمین می‌بوده در صورتی که لاکونی بعلّت نداشتن موانع طبیعی با ایجاد شهرهای در مرکز مانند آمیکله و بعدها اسپارت نائل شد.
دامنهٔ شرقی، یعنی آرگولید، بعکس دامنه‌های جنوبی به چند منطقه تقسیم شده، دارای بنادر ممتازی بود که تمدّن مادی مشرق در آنها رواج فراوان داشت و همین امر سبب شد که بندر می‌سن و شهرهای مجاور آن، تیرنت نه تنها در میان شهرهای ناحیهٔ آرگولید بلکه در تمام سرزمین پلوپونز مقام مهمّی را احراز کنند.
دامنهٔ شمالی چندان اهمیّتی نداشت و قطعهٔ باریکی از خشکی بود که در کنارهٔ دریا واقع شده و اغلب در معرض خطر سیلاب‌هایی که از کوه‌های آرکاری شمالی جاری می‌شدند قرار می‌گرفت. این قسمت بعدها به آکائی موسوم شد و آخرین پناهگاه یکدسته از اقوام آکئی که در طلب مسکن مناسبی بودند محسوب گردید.
الید یعنی دامنهٔ غربی که اهمیّت بیشتری داشته، در واقع از درّهٔ دو رودخانهٔ پنه و آلفه تشکیل شده بود و چون از ناحیهٔ مرکزی اژه فاصلهٔ زیادی داشت نقش مهمّی در تاریخ انجام نداد. شهرت و اعتبار الید بیشتر برای معروفیّت المپی جنگل مقدّس مخصوص زئوس المپی بود که هر چهار سال یکبار بازی‌های المپی در آن حدود انجام می‌گرفت. این بازی‌ها بنا به روایت قدیم از ابتکارهای پلوپس پادشاه داستانی می‌سن و پلوپونز بود که در دورهٔ بعد شکوه و جلوهٔ خاصّی به خود گرفت.
جزیرهٔ سی‌تر که امروز جزو جزایر ایونی محسوب می‌شود، در آن موقع وابسته به لاکونی بود و در زمان آکئی‌ها به مناسبت تأسیساتی که فنیقی‌ها در آن داشتند، اهمیّت بسزایی داشت ولی بعدها به تصرّف اسپارت درآمد و شهرت خود را از دست داد. جزیرهٔ زانست نیز که از جزایر ایونی است و در سواحل الید واقع شده جزو لاکونی محسوب می‌شد.

یونان مرکزی

به‌وسیلهٔ دو خلیج کرنت و سارونیک از پلوپونز جدا شده؛ خلیج کرنت مقدار زیادی در خاک پیش رفته و بعلّت وضع کوهستانی خود دفاع پلوپونز را بسیار تسهیل می‌کرد، در شمال یونان میانه، خلیج‌های آرتا و مالیاک قرار گرفته و به این ترتیب ناحیهٔ مرکزی یونان قطعه خاک باریک و کوهستانی‌ است که بعلّت وضع جغرافیایی ایجاد وحدت سیاسی میان نواحی مختلف آن بسیار دشوار بود و به همین مناسبت در دورهٔ آکئی‌ها بقسمت‌های متعدّد و مستقل تقسیم می‌شد، چنانکه آتیک که بعدها به صورت واحدی درآمد به چندین بخش مستقل قسمت ‌شده بود و از میان آنها آتن و الوزیس که در نواحی مسطّح و جلگه‌ای قرار داشت بتدریج قدرت و شهرت بیشتری بدست آوردند. جزایر سالامین و اژین واقع در خلیج سارونیک، مقابل این دو شهر واقع شده‌اند، آتیک دارای آب و هوایی مساعد ولی با استعداد حاصل‌خیزی کم بود.
رشته جبال سیترون میان آتیک و دولت مقتدر تب قرار داشت که از اتّحاد تب و اورکومن کشور تاریخی بئوسی بوجود آمد. بئوسی ناحیه‌ای حاصل‌خیز بود و ماهی‌گیری نیز به زندگی اهالی کمک شایانی می‌کرد. وضع کوه‌های آن نظیر کوه‌های آرکاری بود، چنانچه افسانه‌هایی دربارهٔ آنها بوجود آمد و مردم عقیده داشتند که سرزمین اموات در کوه‌های ناحیهٔ اورکومن قرار دارد. جبال هلی‌کون نیز در همین قسمت و به عقیدهٔ یونانیان این کوه موطن نه‌تن از خدایان آنها بوده.
سرزمینی که در مغرب بئوسی واقع شده، در اواخر دورهٔ آکئی‌ها مورد حملات اقوام مهاجم قرار گرفت و از این بابت زیان فراوان دید. این قسمت که فوسید نام داشت از کوه‌ها و گردنه‌های متعدّد پوشیده می‌شد، کوه پارناس که مقر آپولون خدای معروف یونان بود در همین ناحیه قرار داشت و شهر دلف که معبدی مخصوص آپولون در آن ساختند، در دامنهٔ همین کوه بنا شد. شهر عمدهٔ این سرزمین، کریسا بود و در قسمت‌های غربی فوسید که وضع جغرافیایی و موقع مناسب‌تری داشت، شهرهای پلورون و کالیدون شهرت یافتند، این دو شهر در کنار رودخانهٔ آکلوس بنا شده و در دورهٔ تاریخی بتصرّف اقوام اتولی درآمدند.
جزایر سفالونی و ایتاک و لوکاد، در مغرب، که از جزایر ایونی بودند جزء قلمروی یونان مرکزی محسوب می‌شدند و در دوره‌های قدیم تمدّن درخشانی داشتند.

یونان شمالی

دنبالهٔ کوه‌های مرکزی در شمال نیز امتداد یافته، در مشرق این کوه‌ها قطعه خاک میان کوه‌های اوتا و دریا بوجود آورده که معبر معروف ترموپیل در آن قرار دارد. درّهٔ رودخانه اسپرکیوس در این ناحیه واقع شده؛ در طرف شمال، جبال پند از شمال به جنوب کشیده شده و در مشرق این کوه جلگهٔ حاصل‌خیز وسیع و زیبای تسالی قرار گرفته است؛ رودخانهٔ پنه در این سرزمین جاری است که کوه‌های المپ و اوسا و پلیون را قطع کرده به دریا می‌ریزد، این رودخانه در مسیر خود درّهٔ عظیم و هولناکی را بوجود آورده که از لحاظ دفاعی اهمیّت خاصی دارد و مانند تنگهٔ کرنت و ترموپیل در طول تاریخ نقش مهمّی به عهده داشته است، رشتهٔ شمالی المپ مرتفع‌ترین کوه‌های یونان محسوب می‌شود و مرز شمالی یونان را تشکیل می‌دهد.
قسمت غربی کوه‌های پند که اپیر خوانده می‌شد، به عکس تسالی ناحیه‌ای نامساعد بود ولی با این حال معبد معروف ژوپیتر و جنگل انبوهی که از زمزمهٔ برگ درختان آن پیشگویی‌ها می‌شد در شهر دودن یکی از شهرهای همین ناحیه قرار داشت. همچنین جزیرهٔ کورسیر ضمیمهٔ ناحیهٔ اپیر و دارای تمدّن تقریباً درخشانی بوده.

دریای اژه

جزایر بیشمار این دریا ارتباط میان آسیا و اروپا محسوب می‌شدند و می‌توان آنها را به سه دسته تقسیم کرد:

جزیره کرت

این جزیره که حد جنوبی دریای اژه بود و جنگل‌های فراوان داشت، پایتخت آن کنوسوس و پادشاه معروف آن مینوس می‌باشد، در دوره آکئی این جزیره قدرت زیادی داشت ولی در دوره تاریخی از شهرت این جزیره کاسته شد. جزیره رودس که کرت را به نواحی جنوب غربی آسیای کوچک ارتباط می‌داد در این قسمت قرار دارد.
قسمت مرکزی
قسمت شمالی
پیوند دیرپا و تاریخی سرزمین «اران» و ایران از دوران ماد تا زمان تجزیه آن در عهد فتحعلیشاه به روایت نقشه
کتاب ایران و قفقاز، اران و شروان شامل 20 مقاله/بخش از نویسندگان صاحب نظر و سرشناس ایران است که با هدف شناساندن هویت حقیقی این منطقه گردآوری شده است.
در این مقاله نشان داده شده است که سرزمین اران و شروان (که نام کنونی آن جمهوری آذربایجان است) از ابتدای تاریخ کهن ایران به استناد نقشه های متعدد تا زمان فتحعلیشاه در قلمرو ایران قرار داشته است. در آن زمان، تزارها آن را تصاحب کردند و در حکومت کمونیستی نام آن نیز به «جمهوری آذربایجان شوروی» تغییر داده شد که بدور از واقعیت بوده و قصد آنان تجاوز به آذربایجان واقعی که در ایران قرار دارد، بوده است.

موقع و وضع جغرافیایی ـ مساحت اران که اکنون «جمهوری آذربایجان» خوانده می شود 86/6 هزار کیلومتر مربع است. این سرزمین در جنوب شرقی کوهستان قفقاز و جمهوری گرجستان، شرق جمهوری ارمنستان و شمال استانهای آذربایجان شرقی و اردبیل ایران واقع شده است. پیرامون آنرا بجز جهت شرقی که دریای مازندران در بردارد، ارتفاعات و کوهستانهای متعددی محصور کرده است. قسمت اعظم سطح آن جلگه ای و کم ارتفاع و بیشتر از رسوبات رودخانه های «کورا» (کوروش) و «ارس» پوشیده شده است. میزان باران آن از نواحی اطراف کمتر و درجه حرارت آن نسبت به نقاط مجاور بیشتر و بسیار گرمتر می باشد. با این خصوصیات از دوران باستان تاکنون به علت موقع نظامی، سیاسی و اقتصادی (به ویژه آب و هوا، کشاورزی، دامپروری، تجاری و اخیراً نفت) مورد توجه بوده است.

پیدایش و سابقه

تا آنجا که می توان به مستندات تاریخی تکیه کرد. این منطقه در قدیم مسکن «کسپی» ها بوده و نام «دریای کسپی» Caspian Sea از ایشان گرفته شده است. بعدها با آمدن «سکا» ها (سیت ها یا اسکیت ها) که خود شعبه بزرگی از اقوام آریایی بودند، دسته ای از آنها به اسم «آرانی» به زبان ایرانی، («آلانی» یا «آلبانی» به یونانی) نام «آران» و «آلبانی» به خود گرفت (حدود 2600 سال پیش). این منطقه تا 180 سال پیش همواره یکی از ولایات شمال غربی ایران بزرگ بود. در سال 1228 هجری قمری (1813 میلادی) در جنگ ایران و روس، با شکست ایران بر اثر ضعف فتحعلی شاه قاجار، بر طبق پیمان گلستان از خاک ایران جدا و به چنگ روسها افتاد.
ادامه دارد... /س