یکی از پیامدهای نظام پاداش و تنبیه در خانواده این است که وقتی پدر و مادر از قدرت خویش برای مدیریت زندگی استفاده می کنند و خود را مدیری مقتدر در خانواده تصور می کنند، فرزندان رفتار آنها را نوعی زورگویی به شمار می آورند. آنها حاضر نیستند این مدیریت را مقتدرانه بدانند و زمانی که خود در جایگاه مدیر قرار می گیرند، معمولا بر افراد زیردستشان حکومت می کنند. الگوی آنها تصویری است که از والدین خود دارند. به عبارت دیگر هرگاه خواستید بدانید رفتار والدین با فرزندانشان چگونه است، می توانید به فرزندان آنها قدرت دهید تا بر نیروهای زیردست خود مدیریت کنند. الگوی مدیریت آنها به صورت غالب نشان میدهد که نوع رفتار والدین با آنها چگونه بوده است. نقشی که دختر در مدیریت گروه همسال ایفا می کند، بیانگر نوع رفتار مادر با اوست.
 
والدین باید به این نکته توجه داشته باشند که استفاده آنها از قدرت، آن قدر حساب شده و ظریف باشد که فرزندان، آن را زورگویی تعبیر نکنند؛ یعنی آن قدر منطق و عاطفه در کنار یکدیگر باشد که تصویر قدرت والدین، کمتر با بی منطقی و بی عاطفگی در ذهن فرزندان نقش بندد. اگر پدر و مادر در تربیت فرزندان خود از زور و قدرت به صورت چشمگیر استفاده کنند، فرزندان آنها نیز عموما چنین رفتاری با دیگران خواهند داشت.
 
٧. تنزل موقعیت فرزندان
ایجاد فشار بیرونی و الزام در تربیت، افزون بر تأثیرات منفی که بدان اشاره شد، منزلت و موقعیت فرزند را در دیدگاه خودش و در نظر خداوند متعال، خدشه دار می کند. مسلما فرزند هرگاه با تربیت تحمیلی مواجه میشود، پیش از هرچیز، والدین را مقصر میداند، که خود باعث بی مهری و انزجار از آنها میشود. در روایتی که در بخش «پیامدها» از امام صادق علیه السلام نقل شد، آمده است که آن حضرت به عبدالعزیز فرمودند:
یا عبدالعزیز، لا تسقط من هو دونک فیسقطک من هو فوقک؛ «ای عبدالعزیز، زمینه سقوط فرد پایین تر از خود را فراهم مکن، چراکه در این صورت، فرد بالاتر از تو نیز زمینه سقوط تو را فراهم خواهد کرد».

 
 برخی والدین ممکن است در زمینه تنبیه فرزندان کمی احتیاط ورزند و چندان به آن گرایش پیدا نکنند، اما درباب خوبی پاداش دادن به فرزندان و تشویق آنها، کسی تردید ندارد؛ در حالی که به نظر میرسد وابسته شدن فرزند به تشویق پدر و مادر نیز پیامدهایی دارد که نمی توان به سادگی از آن گذشت.

در روایتی دیگر، امیر مؤمنان تغافل را از عوامل بزرگ منزلتی در چشم متربی معرفی می کند و می فرماید: ... عظموا اقدار کم بالتغافل من الدنی من الامور.. «قدر خود را با تغافل از کارهای زشت دیگران افزایش دهید». این سخن نشان میدهد که بهره مندی والدین از تدبیر و سیاست، بسیار ضروری و لازم است. تدبیر پدر و مادر، آنها را به تغافل دعوت می کند؛ وگرنه والدینی که سادگی می کنند و می خواهند به جزئی ترین مسائل بپردازند و از آن نگذرند، رابطه میان خود و فرزندان را بسیار خدشه دار می کنند و منزلت خود را در چشم آنان فرو می آورند.
 
۸ وابستگی به ارزش های دیگران
 خانوادهی که از پاداش و تنبیه، فراوان استفاده می کند، در ضمیر فرزند خود این نکته را حک می کند که او به خوب جلوه کردن مقابل دیگران، ممتاز شناخته شدن و رد نشدن نیازمند است. همه ما از پذیرفته شدن، تأیید شدن، مطلوب واقع شدن و نگاه مثبت دیگران به خود خرسند می شویم، اما این حالات نباید باعث شود شاخص حقانیت افکار، اعتقادات، باورها و رفتارها نزد ما، قضاوت دیگران باشد. خانواده هایی که محاسبه شده و با عنوان پاداش و کیفری رفتارهای فرزندان را محک می زنند و آن را ارزش گذاری می کنند، بچه های خود را شدیدا به قضاوت دیگران درباره آنها وابسته می سازند و ارزشهای شخصی آنها را سلب می کنند. گاه فرزند فکر می کند اگر در امتحان ریاضی نمره بیست نیاورد، در المپیاد ادبیات مدرسه بیش از سه غلط داشته باشد، معلم او را تشویق و نفر برتر کلاس معرفی نکند، و بهترین دانش آموز شناخته نشود، ارزش خود را از دست داده است. این تصور، بسیار خطرناک است و به کرامت فرزند آسیب می زند؛ باعث می شود از خود، تصویر منفی پیدا کند و خودپنداره بدی در خود بیابد؛ با اینکه میداند از ارزش هایی برخوردار است که به چشم دیگران نیامده است. علی بن ابی طالب می فرماید: فلا ترج خیره؛ یعنی به کسی که خود را پست بشمارد و حرمت خود را در میان دیگران از دست رفته ببیند، دیگر امیدی نداشته باشید. چنین فرزندی عزت نفس خود را از دست میدهد.
 
برخی والدین ممکن است در زمینه تنبیه فرزندان کمی احتیاط ورزند و چندان به آن گرایش پیدا نکنند، اما درباب خوبی پاداش دادن به فرزندان و تشویق آنها، کسی تردید ندارد؛ در حالی که به نظر میرسد وابسته شدن فرزند به تشویق پدر و مادر نیز پیامدهایی دارد که نمی توان به سادگی از آن گذشت. این نکته اهمیت دارد که وابستگی فرزندان به تشویق والدین، آنها را تحت تسلط والدین بار می آورد و مانع بروز شخصیت آنان می شود؛ در حالی که شکفتن، سهم هر انسان با استعدادی است. طبیعی است که چنین افرادی همواره در اجتماع، ارزش و اهمیت خود را براساس نگاه دیگران به خود ارزیابی می کنند. این حالت، آنها را شخصیتی وابسته بار می آورد که به تناسب ارزشهای اجتماعی در هر دوره، چهره عوض می کنند و ارزشهای ثابت شخصی ندارند. آنها می خواهند در نگاه دیگران، همواره در قله افتخار باشند و برنده و خوب ارزیابی شوند. فرزندان ما باید بدانند که حقانیت صاحبان حق، به تأیید و رد دیگران وابسته نیست. تشویق زیاد باعث میشود که تنها ملاک حق، تشویق و تنها ملاک باطل، تنبیه دیگران به حساب آید. در روایتی از امیر مؤمنان، على آمده است: مردم را معیار حق قرار نده. حق را بشناس تا اهل حق را بشناسی. اگر برای شناخت حق در پی آن باشیم که دیگران چه می گویند، از حق فاصله گرفته ایم. روزی حارث بن حوط لیثی نزد امیرالمؤمنین، علی آمد و از اوضاع سیاسی آن زمان که عده ای مقابل على ایستاده بودند، پریشان بود. حضرت به او فرمودند: «ای حارث، به پایین نگاه کنی، افراد را ملاک قرار میدهی و به بالا و سرچشمه نگاه نکنی، از حق دور میشوی. تو حق را با پیروی پیروان حق بشناس و باطل را با اجتناب آنان که از باطل دوری می کنند دریاب».
 
پاداشها و تشویق ها چنان که در فضایی مقابل فرزندان دیگر رخ دهد، نه تنها برای فرزند تشویق شده پیامدهای منفی دارد، بلکه برای فرزندان دیگر نیز آسیب زاست؛ زیرا فرزندان تفاوت های خود با یکدیگر را درک می کنند و تاحدی آن را می پذیرند. آنها قبول دارند که یکی باهوش تر و دیگری متفاوت با او، یکی برون گراتر و دیگری متفاوت با اوست و هریک از این ویژگیها، نتایج ویژه ای در تحصیل و... دارد، اما وقتی والدین، یکی از فرزندان را در برابر دیگران تشویق می کند، فرزندان دیگر که قدرت بدنی یا فکری کمتری دارند، احساس شکست می کنند. اینها فرزندانی بدون اعتماد به نفس، ناامید، شکست خورده و مبتلا به حسادت خواهند بود. اگر فرض کنیم در این موارد، تشویق سودی داشته باشد، پیامدهای منفی آن به مراتب بیشتر است.
 
منبع: خانوادۀ موفق،علی حسین زاده،چاپ دوم،مؤسسۀ آموزشی وپژوهشی امام خمینی(ره)،کاشان1391