میزانهای تجربه تربیت وتعلیم
کنترل اجتماعی مفاهیم آموزش
در مدرسه کنترل فرد بوسیله فعالیتها یا موقعیتهایی که این فعالیتها در آنها صورت می گیرند اجرا می گردد. معلم کنترل خود را به حداقل تقلیل می دهد وبجای تمایلات شخصی کوشش دارد تصمیمات گروهی را بموقع اجرا درآورد.
این حقیقت که هر فردی در جامعه تا حد زیادی تحت کنترل اجتماعی است و اینکه این کنترل به طور محسوس آزادی شخص را محدود نمی سازد قابل انکار نیست. در مراحل مختلف حیات، افراد انسان تحت کنترل اجتماعی قرار دارند. مثلا بچه ها در موقع بازی تحت کنترل اجتماعی واقع می شوند. بازیها معمولا تابع قوانینی هستند و این قوانین رفتار بچه ها را منظم می سازند. بدون این قوانین بازیها وجود خارجی پیدا نمی کنند و ضمن بازی اگر اختلافی پیش آید بوسیله داور یا از طریق بحث، آن اختلاف را برطرف می سازند و مانع بهم خوردن بازی می شوند.
هر بازی خصوصیاتی دارد که افراد را کنترل می کند. اول اینکه قوانین قسمتی از بازی هستند و جزء بازی محسوب می شوند. اگر این قوانین وجود نداشتند بازی نیز تحقق پیدا نمی کرد. قوانین مختلف بازیهای مختلف را بوجود می آورند . در حین بازی بچهها احساس نمی کنند که عاملی ازخارج اعمال آنها را کنترل می نماید. دوم اینکه در بازی یکی از افراد ممکن است مخالف تصمیم معینی باشد و خشمگین شوددراین مورد فرد، مخالف با قانون یا تصمیم نیست بلکه می خواهد نشان دهد که قانون بازی رعایت نشده است. سوم اینکه این قوانین به عنوان میزان و استاندارد تلقی می شوند.
نتایجی که از بررسی جریان بازی بدست می آید این است که اعمال فرد بوسیله تمام موقعیت یا کل موقعیتی که در آن فعالیت می کند کنترل می شود. در موقعیتی که این فرد با افراد دیگر سهیم است و همکاری می کند همه روی یکدیگر تأثیر متقابل دارند. حتی در بازیهایی که رقابت آمیز هستند نوعی شرکت و همکاری و تبادل افکار وجود دارد. افرادی که در بازی شرکت دارند احساس نمی کنند که فرد یا افرادی بر آنها حکومت دارند یا اینکه آزادی شخصی آنها محدود شده است. این امر نه تنها در بازیها که اغلب جنبه رقابت دارند محسوس است بلکه در فعالیتهایی که اساس آنها بر همکاری قرار دارد بهتر آشکار می گردد. مثلا در یک خانواده که اعتماد متقابل میان افراد وجود دارد و نظم و ترتیب خاصی اعمال افراد را کنترل می نماید خوب واضح است که میل و تصمیم یک فرد نظم محیط خانواده را تعیین نمی کند بلکه این روح گروهی است که نظم و ترتیب را بوجود می آورد.
هر بازی خصوصیاتی دارد که افراد را کنترل می کند. اول اینکه قوانین قسمتی از بازی هستند و جزء بازی محسوب می شوند. اگر این قوانین وجود نداشتند بازی نیز تحقق پیدا نمی کرد. قوانین مختلف بازیهای مختلف را بوجود می آورند . در حین بازی بچهها احساس نمی کنند که عاملی ازخارج اعمال آنها را کنترل می نماید. دوم اینکه در بازی یکی از افراد ممکن است مخالف تصمیم معینی باشد و خشمگین شوددراین مورد فرد، مخالف با قانون یا تصمیم نیست بلکه می خواهد نشان دهد که قانون بازی رعایت نشده است. سوم اینکه این قوانین به عنوان میزان و استاندارد تلقی می شوند.
نتایجی که از بررسی جریان بازی بدست می آید این است که اعمال فرد بوسیله تمام موقعیت یا کل موقعیتی که در آن فعالیت می کند کنترل می شود. در موقعیتی که این فرد با افراد دیگر سهیم است و همکاری می کند همه روی یکدیگر تأثیر متقابل دارند. حتی در بازیهایی که رقابت آمیز هستند نوعی شرکت و همکاری و تبادل افکار وجود دارد. افرادی که در بازی شرکت دارند احساس نمی کنند که فرد یا افرادی بر آنها حکومت دارند یا اینکه آزادی شخصی آنها محدود شده است. این امر نه تنها در بازیها که اغلب جنبه رقابت دارند محسوس است بلکه در فعالیتهایی که اساس آنها بر همکاری قرار دارد بهتر آشکار می گردد. مثلا در یک خانواده که اعتماد متقابل میان افراد وجود دارد و نظم و ترتیب خاصی اعمال افراد را کنترل می نماید خوب واضح است که میل و تصمیم یک فرد نظم محیط خانواده را تعیین نمی کند بلکه این روح گروهی است که نظم و ترتیب را بوجود می آورد.
هر یک از افراد احساس مسؤولیت می کند و فرصت کافی برای کمک، جهت او تأمین شده است روی همین زمینه طبیعت کار افراد نظم و ترتیب لازم را بوجود می آورد. بچه ها طبیعتا اجتماعی هستند و دوری از دیگران آنها را بیشتر از سالمندان ناراحت می سازد. اگر محیط مدرسه زندگی جمعی را بوجود آورد طبعا بچه ها با هم بسر می برند و با نظم و ترتیب خاصی فعالیت می کنند.
کنترل، جنبه اجتماعی دارد و افراد خود را جزء جمع میدانند نه خارج از آن و اگر یک نفر ظاهرة جمع را اداره کند به عنوان نماینده گروه و به منظور اجرای مقاصد گروهی این عمل را انجام میدهد. در مدرسه نیز کنترل این فرد یا آن فرد بوسیله فعالیتها یا موقعیتهایی که این فعالیتها در آنها صورت می گیرند اجرا می گردد. معلم کنترل خود را به حداقل تقلیل می دهد وبجای تمایلات شخصی کوشش دارد تصمیمات گروهی را بموقع اجرا درآورد.
دلیل اینکه در مدارس قدیم معلم تابع تمایل یا تصمیم شخصی بود و نظم به معنی اطاعت کورکورانه بچه ها تلقی میشد موقعیتی بود که در مدرسه بوجود می آمد. مدرسه به منزله یک واحد اجتماعی که افراد در آن با هم کار کنند و هدفهای مشترکی داشته باشند نبود. فعالیتهای عمومی کمتر در مدرسه بچشم می خورد. روی همین اصل بجای اینکه فعالیتهای عمومی و قوانین مربوط به آنها نظم و ترتیب لازم را بوجود آورد معلمان شخصا اعمال قدرت می کردند و به اصطلاح نظم را بوجود می آوردند.
در مدارس جدید فعالیتها جنبه اجتماعی دارند. هر یک از افراد احساس مسؤولیت می کند و فرصت کافی برای کمک، جهت او تأمین شده است روی همین زمینه طبیعت کار افراد نظم و ترتیب لازم را بوجود می آورد. بچه ها طبیعتا اجتماعی هستند و دوری از دیگران آنها را بیشتر از سالمندان ناراحت می سازد. اگر محیط مدرسه زندگی جمعی را بوجود آورد طبعا بچه ها با هم بسر می برند و با نظم و ترتیب خاصی فعالیت می کنند. باید توجه داشت که زندگی جمعی خود بخود سازمان پیدا نمی کند. معلم با مربی باید قبلا درباره زندگی جمعی مدرسه فکر کند و نقشه های لازم را تهیه نماید. معلم باید اطلاعات کافی درباره بچه ها داشته باشد و در رشته درسی نیز وارد باشد. او باید فعالیتها را طوری ترتیب دهد که هر یک از افراد بتواند سهمی در اجرای امور داشته باشد. و بموقع کمک کند و فرصت کافی جهت اقدام در اختیار داشته باشد. در این صورت نظم لازم در مدرسه بوجود خواهد آمد.
البته موارد استثنائی نیز هست. بعضی از بچهها در اثر نفوذ عوامل خارج از مدرسه نمی توانند خود را با زندگی جمعی سازش دهند. در اینگونه موارد معلم باید افراد استثنائی را به طور انفرادی مورد مطالعه قرار دهد و عوامل مؤثر در رفتار آنها را کشف کند آنگاه به ایشان کمک کند تا خود را به محیط جمعی مدرسه سازش دهند. همانطور که نقشه ها و برنامه های جامد که در گذشته در مدارس معمول بود در جلب شاگردان و ایجاد محیط اجتماعی اثری نداشت بی نقشه بودن و بدون مطالعه نیز نمی توان شرایط کار جمعی را بوجود آورد. معلم باید عاقلانه رفتار کند. استعداد وا احتیاجات بچهها را در نظر گیرد ومواد درسی متناسب با احتیاجات و استعداد بچه ها را انتخاب کند. نقشه و ترتیب کار باید طوری تهیه شود که هم قابل انعطاف باشد و هم موجبات رشد بیشتر بچه ها را فراهم نماید.
اصل تأثیر متقابل نشان میدهد که تعلیم و تربیت یک جریان اجتماعی است. هر چه حالت جمعی بیشتر تحقق پیدا کند کیفیت کار معلم و شاگردان ارزش تربیتی بهتری خواهد داشت. معلم نیز باید مانند شاگردان عضو گروه باشد و نقش خود را به عنوان یک راهنما اجرا نماید. در حالت جمعی باید آداب متناسب و صحیح را رعایت کرد و در عین حال آزادی افراد را تا آنجا که عقل سلیم حاکم بر اعمال آنهاست مورد احترام قرار داد.
منبع: اصول و فلسفه تعلیم و تربیت، علی شریعتمداری، چاپ پنجاه و سوم، مؤسسه انتشارات امیرکبیر، تهران 1391
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}