تقوا به انسان آزادى معنوى مى‏دهد، یعنى او را از اسارت و بندگى هوا و هوس آزاد مى‏کند، رشته آز و طمع و حسد و شهوت و خشم را از گردنش برمى‏دارد و به این ترتیب ریشه رقّیتها و بردگیهاى اجتماعى را از بین مى‏برد. مردمى که بنده و برده پول و مقام و راحت طلبى نباشند، هرگز زیر بار اسارتها و رقّیتهاى اجتماعى نمى‏روند. در نهج البلاغه در باره آثار تقوا زیاد بحث شده است و ما لزومى نمى‏بینیم در باره همه آنها بحث کنیم. منظور اصلى این است که مفهوم حقیقى تقوا در مکتب نهج البلاغه روشن شود تا معلوم گردد که این‏همه تأکید نهج البلاغه بر روى این کلمه‏ براى چیست. در میان آثار تقوا که بدان اشاره شده است، از همه مهم‏تر دو اثر است: یکى روشن بینى و بصیرت، و دیگر توانایى بر حل مشکلات و خروج از مضایق و شداید. (مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری (سیرى در نهج البلاغه)، 1377ش، ج‏16، صص509 – 508 با اندکی تلخیص).


قرآن به تقوا، هم علم را نسبت مى‏دهد هم قدرت را

قرآن به تقوا، هم علم را نسبت مى‏دهد هم قدرت را. در یک جا مى‏فرماید: «إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً» [1] اگر تقواى الهى را پیشه کنید خداوند تمیز در شما قرار مى‏دهد (فرقان یعنى فارق، تمیز) یعنى بینشى در شما قرار مى‏دهد که بتوانید چیزهایى را تمیز بدهید که بدون تقوا نمى‏شود تمیز داد. البته مراتب و درجاتى دارد. یک درجه‏اش این است که انسان راه خودش را در زندگى تمیز مى‏دهد یعنى درباره وظیفه خودش روشن مى‏اندیشد. در آیه دیگر مى‏فرماید: «وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً. وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ» [2] هر کسى که تقواى الهى پیشه کند خداوند در مضیقه‏ها و تنگناها براى او راهِ بیرون شدن قرار مى‏دهد که بدون تقوا از آن مضیقه‏ها نمى‏شود بیرون آمد، و حتى از یک راه غیرعادى براى او روزى قرار مى‏دهد. (مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری (نبرد حق و باطل، فطرت، توحید)، 1377ش، ج4، ص 443).


تقوا و آزادى‏

لازمه اینکه انسان از زندگى حیوانى خارج شود و یک زندگى انسانى اختیار کند این است که از اصول معین و مشخصى پیروى کند، و لازمه اینکه از اصول معین و مشخصى پیروى کند این است که خود را در چهارچوب همان اصول محدود کند و از حدود آنها تجاوز نکند و آنجا که هوا و هوس‏هاى آنى او را تحریک مى‏کند که از حدود خود تجاوز کند خود را «نگهدارى» کند. نام این «خود نگهدارى» که مستلزم ترک امورى است «تقوا» است. نباید تصور کرد که تقوا از مختصات دیندارى است از قبیل نماز و روزه، بلکه تقوا لازمه انسانیت است. انسان اگر بخواهد از طرز زندگى حیوانى و جنگلى خارج شود ناچار است که تقوا داشته باشد. در زمان ما مى‏بینیم که تقواى اجتماعى و سیاسى اصطلاح کرده‏اند. چیزى که هست تقواى دینى یک علوّ و قداست و استحکام دیگرى دارد و در حقیقت تنها روى پایه دین است که مى‏توان تقوایى مستحکم و با مبنا به وجود آورد و جز بر مبناى محکم ایمان به خدا نمى‏توان بنیانى مستحکم و اساسى و قابل اعتماد به وجود آورد. در آیه‏اى که اول سخن قرائت کردم مى‏فرماید: «أَ فَمَنْ أَسَّسَ بُنْیانَهُ عَلى‏ تَقْوى‏ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٍ خَیْرٌ أَمْ مَنْ أَسَّسَ بُنْیانَهُ عَلى‏ شَفا جُرُفٍ هارٍ» [3] آیا آن کس که بنیان خویش را بر مبناى تقواى الهى و رضاى او بنا کرده بهتر است یا آن که بنیان خویش را بر پرتگاهى سستِ مشرف بر آتش قرار داده است؟. به هر حال تقوا، اعمّ از تقواى مذهبى و الهى و غیره، لازمه انسانیت است و خود به خود مستلزم ترک و اجتناب و گذشتهایى است. (مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری (تقوا(ده گفتار))، ایران، تهران – قم، انتشارات صدرا، چاپ هشتم، 1377ش، ج23، ص 697).


اثر اخروى تقوا

اثر تقوا در آخرت این است که گناهان گذشته را پاک مى‏کند، کفاره عمل گذشته است، یعنى [گناهان گذشته را] محو مى‏کند: وَ یُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ. مقصود این است‏ که اثر گناهان گذشته را جبران مى‏کند، چون تقواى واقعى [همراه با] توبه است. کسى که یک آلودگیهایى در گذشته داشته، هنگامى باتقوا خواهد بود که از آن آلودگیها توبه کند. پس اثر آن گناهان گذشته پاک مى‏شود، مجازات اخروى هم از انسان سلب مى‏شود، یعنى خدا دیگر بنده باتقوایش را به خاطر گناهان گذشته‏اش مجازات نمى‏کند. وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظیمِ‏ خدا صاحب فضل و بزرگ است. قرآن کریم در این آیات مى‏خواهد ما را توجه بدهد که اگر ایمان ما ایمان واقعى باشد و اگر عمل ما عمل اسلامى باشد و اگر جامعه ما جامعه مسلمان باشد، مشمول انواعى از عنایتهاى الهى خواهیم بود و موفقیتها خواهیم داشت. از جمله همان آیه‏اى است که خواندم: انْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً تقوا داشته باشید تا روشن‏بین باشید. و این خودش چه موفقیت بزرگى است که یک فرد یا یک جامعه روشن‏بین باشد. گاهى قرآن بر همین اساس داستان نقل مى‏کند، یعنى جریانهایى از تاریخ مسلمین نقل مى‏کند که به موجب این جریانها نشان مى‏دهد که در صدر اول خداوند چگونه پیغمبر خودش را و به تبع، مؤمنینى را که همراه او بودند، چون بر راه حق و بر راه خدا و بر راه تقوا بودند مؤیَّد کرد و از چه مضایق و تنگناهایى نجات داد و برعکس دشمنان آنها را با آن همه قدرت و سطوت، با آن همه طنطنه و طُمطُراق نیست و نابود کرد. همه اینها را به صورت درس عملى بیان مى‏کند. (مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری (آشنایى با قرآن(1 - 5))، 1377ش، ج26، صص 222-223).


منابع:
1- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری (سیرى در نهج البلاغه)، ایران، تهران – قم، انتشارات صدرا، چاپ هشتم، 1377ش.
2- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری (نبرد حق و باطل، فطرت، توحید)، ایران، تهران – قم، انتشارات صدرا، چاپ هشتم، 1377ش.
3- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری (تقوا(ده گفتار))، ایران، تهران – قم، انتشارات صدرا، چاپ هشتم، 1377ش.
4- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری (آشنایى با قرآن(1 - 5))، ایران، تهران – قم، انتشارات صدرا، چاپ هشتم، 1377ش.
[1]. الانفال: 29.
[2]. الطلاق: 2.
[3]. التوبه: 109.