منشأ رفتار نابهنجار فرزند
گاه والدین فکر می کنند حتما باید دلیلی بیان کنند که با ارزش های فرزندان هماهنگ باشد و اگر چنین نباشد اصلا دلیل نمی آورند. مناسب است والدین، دلایل واقعی خود را ارائه کنند تا فرزندان آنها با دلایل والدین آشنا شوند و چنانچه انتظارات بیجایی دارند، از همان ابتدا تعدیل کنند.
تبیین دلیل بسیار مناسب است که برای افکار، عقاید و تصمیمات خود، دلایل منطقی داشته باشیم و در کارهایی که به فرزندمان مربوط است، آن را تبیین و ارائه کنیم. تبیین دلایل، روشی است که هم به شناخت فرزند ما کمک می کند و هم نشان می دهد که ما برای او احترام قایل هستیم. در موارد بسیاری، منشأ رفتار نابهنجار فرزند، این است که والدین دلایل خود را برای تصمیم معنی ارائه نمی کنند. در این اوضاع، فرزند که فکر یا رفتار خود را منطقی میداند و دلیلی برای رفتار پدر و مادر نمیشناسد، بر دیدگاه خود پافشاری می کند. توضیح و تبیین منطقی تصمیمها، نقش مؤثری در کاهش تنش در خانواده ایفا می کند. نمونه زیر به خوبی نشان میدهد در صورتی که برای فرزندان استدلال نشود، چندان همراهی نمی کنند :
در دوران کودکی، روزی معلم کودکستانم گفت: شما میتوانید بچه موش های دست آموز را به خانه ببرید، به شرط اینکه اجازه نامه یکی از والدین را ارائه کنید. من به خانه رفتم و خواستم که موش دست آموزم را در خانه نگه دارم، اما والدین من فورا و بدون هیچ گونه ملاحظه ای، علی رغم اصرار من، مخالفت کردند و هیچ گونه توضیحی هم ندادند. آنها هیچ وقت به من دلیلی ارائه نمی کردند. وقتی چنین دیدم، خودم اجازه نامه را نوشتم و طوری آن را تا زدم که فقط گوشه سفید آن معلوم بود. سپس از پدرم خواستم که اسمش را همان جا بنویسد تامن بتوانم خط او را تمرین کنم. روز بعد، من اجاز منامه را به مدرسه بردم و با اینکه معلم به من موش دست آموز داد، والدینم مرا وادار کردند که آن را به مدرسه برگردانم. می دانید، تا امروز نمیدانم چرا آنها نمی خواستند که من حیوان دست آموز داشته باشم. بنابراین، شاید فرزند شما به این دلیل حرف شما را گوش نمی کند و از در ناسازگاری وارد میشود که نمیداند مقصودتان از محدودیتی که برایش وضع کرده اید، چیست. پس برای او توضیح دهید.
بیهقی می گوید: اسماءبنت یزید انصاری روایت کرده است، روزی بر رسول خدا وارد شدم و در حالی که آن جناب در میان اصحابش قرار داشت، عرضه داشتم: پدر و مادرم فدایت باد، من از طرف زنان خدمت شما آمده ام، یا رسول الله، جانم به فدایت. بدان که هیچ زنی در شرق و غرب عالم، از آمدن من به نزد شما خبردار نشده است، مگر آنکه سخن او همانند سخنی است که من عرض می کنم. خدای متعال، تو را به حق مبعوث کرد و به سوی مردان و زنان عالم فرستاد. ما به تو ایمان آوردیم و به معبود تو که تو را فرستاد، نیز ایمان آوردیم؛ در حالی که ما طایفه زنان، محصور در چهاردیواری خانه ها و تحت سیطره مردان هستیم. در عین حال، ما پایه و اساس خانه و زندگی مردانیم؛ ما شهوات شما را بر می آوریم و به فرزندان شما حامله می شویم و...، اما شما مردان در دین اسلام برتری هایی بر ما یافتماید، که ما از آن برخوردار نیستیم. شما به نمازهای جمعه و جماعت و به عیادت بیماران و به تشییع جنازه می روید، همه ساله می توانید پشت سرهم به حج بروید و از همه اینها ارزنده تر، اینکه شما مردان میتوانید در راه خدا جهاد کنید و چون شما به سوی حج یا عمره و یا به سوی جهاد میروید، اموال شما را حفظ می کنیم و برای شما پارچه میبافیم تا لباس برایتان بدوزیم و اموال شما را تروخشک میکنیم، پس آیا در اجر و ثواب با شما شریک نیستیم؟ حضرت با همه رخسارش به اصحاب خود رو کرد و سپس فرمود: آیا از هیچ زنی سخنی بهتر از سؤال این زن درباره امر دینی شنیده اید؟ همه عرضه داشتند: یا رسول الله، ما هیچگاه فکر نمی کردیم زنی به چنین مطالبی راه پیدا کند. آن گاه رسول خدا متوجه آن زن شد و سپس به وی فرمود: ای زن، برگرد و به همه زنانی که این سؤال را دارند اعلام کن و بگو: همین که شما به خوبی شوهرداری کنید، خشنودی او را به دست آورید و تابع موافقت او باشید، اجر همه اینها معادل است با اجر همه آنچه برای مردان شمردی. زن برگشت، درحالی که از خوشحالی، مکرر می گفت: «لااله الاالله، الله اکبر». این زن و سایر زنان، از تشویق پیامبران علیهم السلامدل گرمی یافتند و بر انجام وظایف خود پایدار شدند. بنابراین با تبیین صحیح، افزون بر اینکه اطلاعات فردی که با او مواجه هستید، افزایش می یابد آمادگی او برای همراهی نیز بیشتر می شود.
آنچه به پدر و مادر کمک میکند تا بتوانند از افراط وتفریط دور بمانند، پیامی است که بدنه آن دو بخش دارد: بخش اول، بیانگر چیزی است که در درون وجود والدین است و آنها قاطعانه آن را بیان می کنند و از جملاتی که شنونده را در حالت انتظار، باقی نگه میدارد خودداری می کنند تا از بروز هرگونه تردید و دودلی در فرزندان جلوگیری کنند .
وقتی پدر و مادر به جای تبیین دلایل، از قدرت خویش برای مدیریت زندگی، بسیار استفاده کنند، تصور فرزندان از مدیریت آنها، نوعی زورگویی خواهد بود. ایجاد فشار بیرونی و الزام در تربیت، منزلت و موقعیت فرزند را در دیدگاه خویش خدشه دار می کند و او را به مهرهای بی اراده تبدیل می کند. گاه فرزندان برای اینکه نشان دهند می توانند نقشی در زندگی داشته باشند، می کوشند یکپارچه شوند و جبهه مشترکی علیه خانواده تشکیل دهند. گاه نیز برعکس این حالت، یعنی بی ارادگی در آنان پدید می آید و فرزندان در طول زندگی خود، کودک باقی می مانند، حالتهای کودکانه همواره در رفتارشان دیده می شود، به انزوا کشیده میشوند، در خود فرو می روند، به خیال پردازی رو می آورند و از مواجه شدن با واقعیتها و هماهنگی با آن فاصله می گیرند.
آنچه به پدر و مادر کمک میکند تا بتوانند از افراط وتفریط دور بمانند، پیامی است که بدنه آن دو بخش دارد: بخش اول، بیانگر چیزی است که در درون وجود والدین است و آنها قاطعانه آن را بیان می کنند و از جملاتی که شنونده را در حالت انتظار، باقی نگه میدارد خودداری می کنند تا از بروز هرگونه تردید و دودلی در فرزندان جلوگیری کنند و فرزندان را وسوسه نکنند تا بر خواسته های خود پافشاری کنند. بخش دوم این نوع پیام، تبیین دلیل و علت تصمیم پدر و مادر است. البته لازم نیست والدین همیشه و در همه کارهایشان متعهد باشند که برای فرزندانشان دلیل بیاورند، اما چنانچه در عموم موارد، سخن پدر و مادر بیدلیل ارائه شود، ممکن است والدین به مغرور بودن، بی ملاحظگی و.... متهم شوند. در مواردی اظهار دلیل به آنها کمک می کند تا تصمیمات روشن تری بگیرند. این مسئله، به ویژه در تصمیم گیری برای رفتارهایی که فرزندان احساس می کنند به آنان مربوط است، بیشتر باید کانون توجه قرار گیرد. گاه والدین فکر می کنند حتما باید دلیلی بیان کنند که با ارزش های فرزندان هماهنگ باشد و اگر چنین نباشد اصلا دلیل نمی آورند. مناسب است والدین، دلایل واقعی خود را ارائه کنند تا فرزندان آنها با دلایل والدین آشنا شوند و چنانچه انتظارات بیجایی دارند، از همان ابتدا تعدیل کنند.
منبع: خانوادۀ موفق، علی حسین زاده، چاپ دوم، مؤسسۀ آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، کاشان 1391
در دوران کودکی، روزی معلم کودکستانم گفت: شما میتوانید بچه موش های دست آموز را به خانه ببرید، به شرط اینکه اجازه نامه یکی از والدین را ارائه کنید. من به خانه رفتم و خواستم که موش دست آموزم را در خانه نگه دارم، اما والدین من فورا و بدون هیچ گونه ملاحظه ای، علی رغم اصرار من، مخالفت کردند و هیچ گونه توضیحی هم ندادند. آنها هیچ وقت به من دلیلی ارائه نمی کردند. وقتی چنین دیدم، خودم اجازه نامه را نوشتم و طوری آن را تا زدم که فقط گوشه سفید آن معلوم بود. سپس از پدرم خواستم که اسمش را همان جا بنویسد تامن بتوانم خط او را تمرین کنم. روز بعد، من اجاز منامه را به مدرسه بردم و با اینکه معلم به من موش دست آموز داد، والدینم مرا وادار کردند که آن را به مدرسه برگردانم. می دانید، تا امروز نمیدانم چرا آنها نمی خواستند که من حیوان دست آموز داشته باشم. بنابراین، شاید فرزند شما به این دلیل حرف شما را گوش نمی کند و از در ناسازگاری وارد میشود که نمیداند مقصودتان از محدودیتی که برایش وضع کرده اید، چیست. پس برای او توضیح دهید.
بیهقی می گوید: اسماءبنت یزید انصاری روایت کرده است، روزی بر رسول خدا وارد شدم و در حالی که آن جناب در میان اصحابش قرار داشت، عرضه داشتم: پدر و مادرم فدایت باد، من از طرف زنان خدمت شما آمده ام، یا رسول الله، جانم به فدایت. بدان که هیچ زنی در شرق و غرب عالم، از آمدن من به نزد شما خبردار نشده است، مگر آنکه سخن او همانند سخنی است که من عرض می کنم. خدای متعال، تو را به حق مبعوث کرد و به سوی مردان و زنان عالم فرستاد. ما به تو ایمان آوردیم و به معبود تو که تو را فرستاد، نیز ایمان آوردیم؛ در حالی که ما طایفه زنان، محصور در چهاردیواری خانه ها و تحت سیطره مردان هستیم. در عین حال، ما پایه و اساس خانه و زندگی مردانیم؛ ما شهوات شما را بر می آوریم و به فرزندان شما حامله می شویم و...، اما شما مردان در دین اسلام برتری هایی بر ما یافتماید، که ما از آن برخوردار نیستیم. شما به نمازهای جمعه و جماعت و به عیادت بیماران و به تشییع جنازه می روید، همه ساله می توانید پشت سرهم به حج بروید و از همه اینها ارزنده تر، اینکه شما مردان میتوانید در راه خدا جهاد کنید و چون شما به سوی حج یا عمره و یا به سوی جهاد میروید، اموال شما را حفظ می کنیم و برای شما پارچه میبافیم تا لباس برایتان بدوزیم و اموال شما را تروخشک میکنیم، پس آیا در اجر و ثواب با شما شریک نیستیم؟ حضرت با همه رخسارش به اصحاب خود رو کرد و سپس فرمود: آیا از هیچ زنی سخنی بهتر از سؤال این زن درباره امر دینی شنیده اید؟ همه عرضه داشتند: یا رسول الله، ما هیچگاه فکر نمی کردیم زنی به چنین مطالبی راه پیدا کند. آن گاه رسول خدا متوجه آن زن شد و سپس به وی فرمود: ای زن، برگرد و به همه زنانی که این سؤال را دارند اعلام کن و بگو: همین که شما به خوبی شوهرداری کنید، خشنودی او را به دست آورید و تابع موافقت او باشید، اجر همه اینها معادل است با اجر همه آنچه برای مردان شمردی. زن برگشت، درحالی که از خوشحالی، مکرر می گفت: «لااله الاالله، الله اکبر». این زن و سایر زنان، از تشویق پیامبران علیهم السلامدل گرمی یافتند و بر انجام وظایف خود پایدار شدند. بنابراین با تبیین صحیح، افزون بر اینکه اطلاعات فردی که با او مواجه هستید، افزایش می یابد آمادگی او برای همراهی نیز بیشتر می شود.
آنچه به پدر و مادر کمک میکند تا بتوانند از افراط وتفریط دور بمانند، پیامی است که بدنه آن دو بخش دارد: بخش اول، بیانگر چیزی است که در درون وجود والدین است و آنها قاطعانه آن را بیان می کنند و از جملاتی که شنونده را در حالت انتظار، باقی نگه میدارد خودداری می کنند تا از بروز هرگونه تردید و دودلی در فرزندان جلوگیری کنند .
وقتی پدر و مادر به جای تبیین دلایل، از قدرت خویش برای مدیریت زندگی، بسیار استفاده کنند، تصور فرزندان از مدیریت آنها، نوعی زورگویی خواهد بود. ایجاد فشار بیرونی و الزام در تربیت، منزلت و موقعیت فرزند را در دیدگاه خویش خدشه دار می کند و او را به مهرهای بی اراده تبدیل می کند. گاه فرزندان برای اینکه نشان دهند می توانند نقشی در زندگی داشته باشند، می کوشند یکپارچه شوند و جبهه مشترکی علیه خانواده تشکیل دهند. گاه نیز برعکس این حالت، یعنی بی ارادگی در آنان پدید می آید و فرزندان در طول زندگی خود، کودک باقی می مانند، حالتهای کودکانه همواره در رفتارشان دیده می شود، به انزوا کشیده میشوند، در خود فرو می روند، به خیال پردازی رو می آورند و از مواجه شدن با واقعیتها و هماهنگی با آن فاصله می گیرند.
آنچه به پدر و مادر کمک میکند تا بتوانند از افراط وتفریط دور بمانند، پیامی است که بدنه آن دو بخش دارد: بخش اول، بیانگر چیزی است که در درون وجود والدین است و آنها قاطعانه آن را بیان می کنند و از جملاتی که شنونده را در حالت انتظار، باقی نگه میدارد خودداری می کنند تا از بروز هرگونه تردید و دودلی در فرزندان جلوگیری کنند و فرزندان را وسوسه نکنند تا بر خواسته های خود پافشاری کنند. بخش دوم این نوع پیام، تبیین دلیل و علت تصمیم پدر و مادر است. البته لازم نیست والدین همیشه و در همه کارهایشان متعهد باشند که برای فرزندانشان دلیل بیاورند، اما چنانچه در عموم موارد، سخن پدر و مادر بیدلیل ارائه شود، ممکن است والدین به مغرور بودن، بی ملاحظگی و.... متهم شوند. در مواردی اظهار دلیل به آنها کمک می کند تا تصمیمات روشن تری بگیرند. این مسئله، به ویژه در تصمیم گیری برای رفتارهایی که فرزندان احساس می کنند به آنان مربوط است، بیشتر باید کانون توجه قرار گیرد. گاه والدین فکر می کنند حتما باید دلیلی بیان کنند که با ارزش های فرزندان هماهنگ باشد و اگر چنین نباشد اصلا دلیل نمی آورند. مناسب است والدین، دلایل واقعی خود را ارائه کنند تا فرزندان آنها با دلایل والدین آشنا شوند و چنانچه انتظارات بیجایی دارند، از همان ابتدا تعدیل کنند.
منبع: خانوادۀ موفق، علی حسین زاده، چاپ دوم، مؤسسۀ آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، کاشان 1391
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}