ضرورت ها و رویکردهای تحقق علم دینی
در زمینه علم دینی، دو چالش اساسی وجود دارد، یکی بحث از امکان یا عدم امکان علم دینی می باشد و دیگری راهکار های تحقق علم دینی می باشد است که این پژوهش درصدد است که ضمن تبیین چرایی و ضرورت پی جویی گفتمان علم دینی، به برخی از رویکردها نیز اشاره کند.
مقدمه
در جهان مسیحیت، با ظهور عصر روشنگری و گسترش نحله های فلسفی و تجربه گرا، هلم به مفهوم جدید آن به تدریج جای تعالیم دینی را گرفت[1]. در جهان اسلام نیز مسئله علم و دین، با مسائل و چالش های متعددی همراه است، مسئله مدرنیته و مدرنیسم، اومانیسم، چالش های اقتصادی بین سیستم مالی موجود و نظام اقتصادی اسلامی، تربیت دینی و مذهبی و.. همه از جمله چالش های اساسی هستند که جامعه اسلامی به آن ها دچار شده است و انتظار می رود که پاسخ های شایسته و درخور ارائه شود.در این میان، یکی از اصلی ترین چالش ها و بحران ها، مسئله ی علم دینی و علم اسلامی می باشد. و دو مسئله اساسی در علم دینی، یکی امکان یا عدم امکان علم دینی و دیگری راهکار های تحقق علم دینی می باشد[2] و این پژوهش درصدد است که ضمن تبیین چرایی و ضرورت پی جویی گفتمان علم دینی، به برخی از رویکردها و روش های تحقق علم اسلامی و علم دینی اشاره کند و مورد واکاوی قرار دهد.
ضرورت علم دینی
در نزاع علم دینی و علم مدرن، هر یک از این دو، لوازم و ملزومات خاص خود را دارد؛ چرا که اولا علم غربی، برآمده از جهان بینی سکولار و اومانیستی می باشد و تاکیدی جز بر انسان و تامین نیاز های او ندارد. در حالی که جهان بینی اسلامی، مبتنی بر معرفت شناختی و هستی شناختی اسلامی و الهی دارد و مبداء و مقصد انسان را چیزی جز خداوند ترسیم نمی کند. زمانی که نوع نگاه این دو با یکدیگر تفاوت دارد، آموزه های هر یک از این دو جهان بینی نیز با یکدیگر متفاوت خواهد بود، پر واضح است که تربیت فرد، جامعه و خانواده بر اساس آموزه های سکولار، تفاوت فاحشی با تربیت اسلامی که همه چیز را الهی می نگرد دارد و این دو رویکرد تربیتی به هیچ وجه با یکدیگر قابل جمع نمی باشند.از نکات مهم دیگری که در علم مطرح می باشد، «بومی» بودن آن است. توضیح این که اولا علوم و دانش هایی که مورد تاکید و استفاده قرار می گیرند، نباید با آموزه های دینی و اسلامیِ جامعه در تعارض باشند، ولی این به آن معنا نیست که هر آموزه ای می تواند مورد استفاده قرار بگیرد؛ بلکه در علوم انسانی و اجتماعی که انسان نقش مهمی در آن دارد، باید به مولفه های مهم دیگری توجه کرد که یکی از آن ها «بومی» بودن می باشد. بومی بودن علم به این معنا است که در تولید گزاره های توصیفی و هنجاری، به شرایط و ملاحظات فرهنگی و اجتماعی آن جامعه نیز التفات داشته باشیم و مورد تاکید قرار دهیم.
چرا که هر جامعه علاوه بر گرایش های مذهبی و دینی که بخشی از فرهنگ آن جامعه را تشکیل می دهد، دارای فرهنگ، آداب، رسوم، شرایط و ملاحظات خاص فرهنگی و اجتماعی می باشد که شاید لزوما ماهیت دینی و مذهبی هم نداشته باشند (نه این که متعارض با اندیشه دینی باشند، بلکه آن آداب و رسوم برآمده از سنت دینی نمی باشد، مانند آداب و رسوم خاصی که در مورد خواستگاری و ازدواج و .. وجود دارد.) و بسیار پر واضح است که در مباحث جامعه شناختی و به طور کلی در علوم انسانی چنین جامعه ای، نباید از عنصر مولفه های بومی غفلت کرد و باید با یک نگاه جامع نگرانه، علاوه بر لحاظ مولفه های دینی، مولفه های فرهنگی و اجتماعی آن جامعه را نیز لحاظ کرد که ثمره ی چنین ملاحظاتی، این است که علم تولید شده ی انسانی را می توان علم بومی برای آن جامعه توصیف کرد.
بنابراین ضرورت تولید علم دینی را می توان در دو مولفه خلاصه کرد، اولا باید تلاش کرد که در تولید علم دینی، مولفه های اسلامی بودن و ایمانی بودن گزاره های هنجاری و توصیفی که علم دینی را تشکیل می دهد را تامین کرد. ثانیا نکته ی مهم دیگری که وجود دارد و بدون آن، علم تولید شده ناقص می باشد این است که مولفه ها و شرایط فرهنگی و بومی جامعه را باید لحاظ کرد و بدون لحاظ این مولفه ها نمی توان ادعای کامل بودن این علم دینی تولید شده را داشت. و در پایان ضرورت علم اسلامی و علوم انسانی را هیچ جمله ای بهتر این تعبیر نمی باشد که آیت الله حائری شیرازی علوم انسانی را تنگه احد انقلاب اسلامی می دانند[3]
روش شناسی علم دینی
در باب معرفت دینی رویکرد های مختلف و متعددی وجود دارد که یکی از تلقی ها در این باب، رویکرد نقل محوری است که علم دینی را علمی می داند که از متون و نصوص دینی استخراج شده باشد[4]؛ اما یکی دیگر از رویکردهای موجود در تولید علم دینی، «نگرش تاسیسی» به علم دینی می باشد که چهره شاخص این رویکرد را می توان «العطاس» معرفی کرد. تاکید این رویکرد را می توان در دو مولفه دانست، اولا پیش فرض های متافیزیکی و ثانیا اثبات تجربی. در مورد مولفه اولا باید بیان کرد که دینی بودن یک علم، زمانی تامین می شود، که مبانی و مبادی تولید آن علم برآمده از اندیشه دینی باشد. بنابراین، زمانی که از پیش فرض ها و مبادی دینی استفاده می شود و برای تولید یک علم، از سنت اسلامی که اعم از قرآن و روایات می باشد و شامل سنت فکری و اسلامی که حاصل تولید متفکران و اندیشمندان نیز می باشد، می توان استفاده کرد و زمانی که مبنای تولید علم، اندیشه اسلامی و دینی باشد، می توان ادعا کرد که علم تولید شده دینی است.اما سوال مهمی که وجود دارد این است که ملاک برای علمی بودن آن گزاره چیست؟ به عبارت روشن تر، بر فرض که برای تولید علم، به اندیشه دینی و اسلامی رجوع شود، اما تا زمانی که ملاک و معیار علمی بودن را نداشته باشد، نمی توان ادعا کرد که گزاره های تولید شده می تواند وصف علمی بودن داشته باشند. بنابراین، این سوال باقی است که برای تامین علمی بودنِ گزاره های تولید شده چگونه می توان عمل کرد و چگونه می توان علمی بودن آن گزاره ها را تامین کرد. در پاسخ باید بیان کرد که متفکران این دیدگاه، برای تامین علمی بودن تاکید بر روش تجربی دارند. با این توضیح که تایید گزاره های تولید شده به وسیله آزمون تجربی است که می تواند علمی بودن آن گزاره ها را تامین کند. که البته اگر در مرحله آزمون و خطای تجربی نتواند از عهده آزمون برآید، هرچند نمی توان به آن علم دینی گفت اما این نقص و شعف به خود دین باز نمی گردد، بلکه به عملکرد دانشمند و عالم است[5]
ضرورت تولید علم دینی را می توان در دو مولفه خلاصه کرد، اولا باید تلاش کرد که در تولید علم دینی، مولفه های اسلامی بودن و ایمانی بودن گزاره های هنجاری و توصیفی که علم دینی را تشکیل می دهد را تامین کرد. ثانیا نکته ی مهم دیگری که وجود دارد و بدون آن، علم تولید شده ناقص می باشد این است که مولفه ها و شرایط فرهنگی و بومی جامعه را باید لحاظ کرد و بدون لحاظ این مولفه ها نمی توان ادعای کامل بودن این علم دینی تولید شده را داشت.
منابع:
منابع:
[1] حسین بستان، محمد فتحعلی خانی، و ابوالفضل گائینی، گامی به سوی علم دینی ( ۱ ) : ساختار علم تجربی و امکان علم دینی، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه (قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، ۱۳۸۴)، ص1.
[2] عبدالحسین خسروپناه، مهدی عاشوری، و حمید پارسانیا، تولید و تکوین علوم انسانیاسلامی : تحریر درسگفتارهای دوره فلسفه علوم انسانی، موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران (تهران: موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران،دفتر مطالعات دانشآموختگان حکمت و فلسفه ایران، ۱۳۹۲)، ص11.
[3] علیاصغر خندان، درآمدی بر علوم انسانی اسلامی، دانشگاه امام صادق(ع) (تهران: دانشگاه امام صادق(ع)، ۱۳۸۸)، ص17.
[4] رمضان علیتبار فیروزجایی، علم دینی: ماهیت و روششناسی، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی (تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ۱۳۹۶)، ص49.
[5] محمدرضا خاکی قراملکی، تحلیل هویت علم دینی و علم مدرن (قم: کتاب فردا، ۱۳۹۰)، ص382.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}