اگر چه علوم حصولی کمال اصیل برای انسان به حساب نمی آیند، نباید ارتباط آنها را با سیر تکاملی انسان از نظر دور داشت. علوم حصولی به دو دسته نظری و عملی تقسیم می شوند. هر دو دسته در تکامل انسان تأثیرگذارند؛ منتها رابطه علوم حصولی عملی با تکامل انسان و رساندن او به سعادت روشن تر است. برخی علوم نظری شاید مستقیم و به طور تنگاتنگ، با سعادت و تکامل انسان رابطه نداشته باشند، اما بدون آنها هم نمی توان به مقصود و هدف نهایی رسید؛ اما برخی شاخه های علوم نظری هست که از طریق آنها با معارف الهی آشنا می شویم و از انحراف و لغزش در امان می مانیم. چه بسا بدون معرفت در مسیر تکامل قدم برداشتن، باعث دور شدن از مقصد شود؛ چنان که در روایتی آمده است: العامل بغیر علم کالستائر على غیر طریق فلا یزیده بعده عن الطریق إلا بعدة من حاجته .
 
یکی دیگر از ملاک‌های ارزش گذاری افعال اخلاقی در اسلام، «تقوا»است. تقوا که یک مفهوم اخلاقی است، به این معناست که انسان خدا را بر اعمال خود ناظر بداند و احساس کند که در اثر بعضی رفتارها، کمال و صفای روح و ارزش وجودی اش به خطر می افتد. از دیدگاه اسلام، کسی که از نظر اخلاقی رشد کرده باشد، در تمام کارها، و حتى نیتها و مقاصدش، خدا را حاضر و ناظر بر خود میداند و خود را در محضر خدا می بیند.
 انسان مختار، هیچ کاری را بدون آگاهی انتخاب نمی کند؛ زیرا هیچ عملی بدون آگاهی و صورت علمی آن انجام نمی گیرد. اگر انسان فعلی را در جهت مطلوب یا خلاف آن برمی گزیند، از سر آگاهی است. این آگاهی در هر مرتبهای که باشد، ارزش آن متناسب با همان مرتبه خواهد بود.
در اینجا به دو آیه از قرآن کریم که به این حقیقت اشاره می کنند، بسنده می کنم: (و معکم أین ما کنتم والله بما تعملون بصیر)(1) «هرکجا باشید، او با شماست، و او به هرچه می کنید، آگاه است». (ألم یعلم بأن الله یرى)(2) «آیا او ندانست که خداوند همه اعمالش را می بیند؟ »
 
فعل اخلاقی عملی است که انسان را به کمال نهایی اش نزدیک می کند. یکی از اصولی که می توان گفت ارزش اخلاقی بر آن استوار است، وجود مطلوب کامل و کمال نهایی است که انسان با توجه به آن، به فعل خود ارزش میدهد. اگر میلی شخص را به جانب آن کمال نهایی سوق داد و کارهایی با انگیزه وصول به آن مطلوب کامل، از او صادر شد، می گوییم آن انگیزه و کار، خوب و دارای ارزش مثبت است، و اگر آن کار در جهت مخالف، مثلا در جهت تأمین امیال حیوانی باشد، می گوییم بد و دارای ارزش منفی است. بنابراین، می توان گفت که ارزش مثبت و ارزش منفی در مقایسه با مطلوب نهایی انسان سنجیده می شود.
 

آگاهی و انتخاب آگاهانه

 منظور از آگاهانه بودن این است که بین ادراک غریزی و ادراک انسانی فرق گذاشته شود. حیوان هم نسبت به فعلش یک نوع شعور دارد و گاهی نیز بین دو کار، یکی را انتخاب می کند؛ ولی همه اینها بر اساس یک ادراک نا آگاهانه و مبهم است. انسان مختار، هیچ کاری را بدون آگاهی انتخاب نمی کند؛ زیرا هیچ عملی بدون آگاهی و صورت علمی آن انجام نمی گیرد. اگر انسان فعلی را در جهت مطلوب یا خلاف آن برمی گزیند، از سر آگاهی است. این آگاهی در هر مرتبهای که باشد، ارزش آن متناسب با همان مرتبه خواهد بود.
 
نکته توجه برانگیز اینکه اگر کسی کاری را از سر غفلت و بدون توجه به آثار آن در سعادت و کمالش انجام دهد، ارزشی نخواهد داشت؛ یعنی، صرف داشتن اختیار نمی تواند دال بر ارزشی بودن کار باشد، بلکه آنچه مهم است، اختیار به همراه انتخاب آگاهانه است. علامه مصباح یزدی می فرمایند که وقتی ما می گوییم افعال انسانی، مرادمان افعالی است که از نفس انسانی سرچشمه می گیرند و فاعل آنها نفس شمرده می شود و نوعی آگاهی، کمابیش در تحقق آنها مؤثر است.(3)
 

بینش و ایمان

با دقت در آیات قرآن و روایات، این حقیقت روشن می شود که عامل اصلی سعادت انسان، ایمان است. اگرچه برخی از جملات، مثل (ألایمان عمل کله ) ایمان همه اش عمل است، بر این دلالت دارد که ایمان، خود، یک عمل قلبی است، این امر نمی تواند نفی کننده این احتمال باشد که لسان روایت، لسان اقتضاست. اینکه متعلق ایمان چیست، بحث دیگری است، ولی از مجموع آیات می توان برداشت کرد که متعلق آن، توحید، نبوت و معاد است. اساسی ترین متعلق ایمان، خداوند است و سررشتۂ ایمان به حقایق مختلف، ایمان به خداست.
 
با این توضیح کوتاه باید گفت که اگرچه ترس و امید باعث انجام فعل اختیاری می شود و اسلام نیز آن را به رسمیت می شناسد، اگر انجام کاری، فقط به علت ترس از عاقبت یا به امید رسیدن به پاداش باشد، ارزش اخلاقی ندارد؛ بلکه فعل زمانی دارای ارزش می شود که با بینش و ایمان همراه باشد. (4)
 
ایمان که در اینجا ملاک فعل اخلاقی معرفی گردیده و در قرآن کریم و روایات، عامل سعادت شناخته شده، در مقابل کفر است و با دانستن تفاوت دارد؛ ایمان بدان معناست که وقتی انسان به حقانیت چیزی معرفت و شناخت یافت، به لوازم و آثار عملی آن نیز پایبند باشد. حقیقت ایمان همان چیزی است که در روایت آمده است: الایمان تصدیق بالجنان واقرار باللسان وعمل بالارکان (5) حقیقت ایمان، تصدیق با قلب و اقرار به زبان و عمل با اعضای بدن است».
 
پی‌نوشت:
1. حدید (۵۷)، 4.
2. علق (۹۹)، ۱۶.
3. محمد تقی مصباح یزدی، نقد و بررسی مکاتب اخلاقی، تحقیق و نگارش احمدحسین شریفی، ص۳۳۳؛ همو، توحید در نظام عقیدتی و نظام ارزشی اسلام، ص ۱۵۰.
4. همو، اخلاق در قرآن، تحقیق و نگارش محمد حسین اسکندری، ج ۱، ص۱۱۹-۱۱۷.
5. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج16، ص ۷۶، به نقل از: محمدتقی مصباح یزدی، مشکات: مجموعه آثار آیت الله مصباح یزدی (خودشناسی برای خودسازی)، ص ۳۸۱.
 
منبع: برنامه درسی وتربیت اخلاقی، حمیدرضا کاظمی، چاپ اول، انتشارات مؤسسه آموزشی وپژوهشی امام خمینی(قدس سره)، قم 1393