در روایتی از نبی اکرم (ص) نقل شده است که «إِنَّ ‌اللهَ یَبْعَثُ لِهَذِهِ الْأُمَّةِ فى رَأْسِ کُلِّ مِائَةِ سَنَةٍ مَنْ یُجَدِّدُ لَهَا دِینَهَا»: همانا خداوند برای این امت، در ابتدای هر صد سال، فردی را می فرستد که دین الهی را تجدید می کند.
 
در سند این روایت نظرات مختلفی وجود دارد. برخی مانند شهید مطهری (ره) این حدیث را رد کرده اند،[1] و برخی دیگر مانند حاج شیخ آقا بزرگ تهرانی، عالم بزرگوار و محقق متتبع، در رابطه با این حدیث می نویسد: «بین مسلمانان، معروف و مشهور است که خداوند متعال، در اول هر قرنی یک نفر را بر می انگیزد تا دین او را رونق دهد و حیاتی دیگر بخشد ... و این موضوع از امور مسلم و ثابت و مشهور است و اهل سنت، حدیث آن را نقل کرده اند.این روایت در طرق شیعه نیز راویان بسیار دارد بطوری که بعید است بتوان آن را احصا کرد: «و روته من طرقنا جمّ غفیر لا یکاد یحصی عددها».[2]
 
محقق گرامی جناب آقای رضا مختاری در مقاله ای با عنوان «حدیث مجدِّد» منابع و راویان شیعی و سنی که به نقل حدیث پرداخته اند[3] را تشریح کرده است، که مطالعۀ این مقاله به خوانندگان گرامی توصیه می شود. در کل به نظر می رسد این حدیث براحتی قابل خدشه و ردّ نیست.
 

مجددین قرون گذشته

ملاهاشم خراسانی در کتاب منتخب التواریخ، مجددین قرون گذشته را به شرح ذیل معرفی کرده است:
قرن اول: امام محمد باقر(ع)؛
 قرن دوم: امام رضا (ع)؛
 قرن سوم: شیخ کلینی (صاحب کتاب الکافی)؛
 قرن چهارم: سید مرتضی؛
 قرن پنجم: امین الاسلام طبرسی (صاحب مجمع البیان)؛
 قرن ششم:خواجه نصیر الدین طوسی؛
 قرن هفتم: علامه حلی؛
 قرن هشتم: محمد بن جمال الدین (شهید اول)؛
 قرن نهم: شیخ علی بن عبدالعال کرکی عاملی (محقق ثانی)؛
 قرن دهم: شیخ الاسلام محمد بن حسین عاملی (شیخ بهایی)؛
 قرن یازدهم: محمد باقر بن محمدتقی بن مقصود علی اصفهانی (علامه مجلسی)؛
 قرن دوازهم: محمد باقربن محمد اکمل بهبهانی؛
 قرن سیزدهم: میرزا محمد حسن شیرازی.[4]

حتی برخی از نویسندگان مشهور اهل سنت نیز به مجددین شیعه اشاره کرده اند، که می توان از ابن اثیر نام برد. وی شیخ کلینی ـ صاحب کتاب الکافی ـ را مجدد قرن سوم و شاگرد مشهور او، سید مرتضی را مجدد قرن چهارم دانسته است.[5]

نکته مهم اینجاست که حتی اگر روایت مجدد، صحیح هم نباشد، ولکن در واقع و عمل، اسامی پیش گفته، به حق، روحی تازه در جهان تشیع دمیده و هر یک به نوبه خود رهبری بزرگ و تاثیر در حرکت جهان شیعی بوده اند.
 

مجدد قرن حاضر

در میان علماء و بزرگان قرن حاضر، اگر بنا باشد مجدِّدی معرفی شود، یقینا او کسی نیست جز امام خمینی (ره). به اذعان و اعتراف همگان، او در عرفان و اخلاق و فقاهت و تاثیر گذاری گستردۀ معنوی و اجتماعی در عالم تشیع، فردی بی نظیر است. یقینا او نه مجدد تشیع، بلکه مجدد اسلام در قرن پانزدهم هجری بوده است.
 
امام خمینی (ره) در شرایطی که زعامت جهان تشیع را در دست گرفت که مسلمانان در وضعیت أسف انگیز به سر می بردند. مسلمانان، رهایی از وضع موجود را در پناه بردن به یکی از دو اردوگاه سیاه مارکسیسم و کاپیتالیسم جستجو می کردند. رژیم غاصب و جنایتکار صهیونیستی در پرتو حمایت دولت های غربی، با تعرض به جهان اسلام، قبله اول  مسلمین را به تصرف و اشغال خود در آورده و مسمانان تنها شش روز در مقابل این غدۀ سرطانی مقاومت کرده بودند. جوانان مسلمان، سرخورده ازعملکرد ضعیف رهبران اسلامی، به دنبال راهی برای رهایی از چنگال ابرقدرت های زورگو و استعمارگر بودند و با ناامیدی گاهی به شرق و گاهی به غرب پناه می بردند. کشور ایران اسلامی، رسما پایگاهی برای حفاظت و حمایت از منافع آمریکا و اسرائیل شده بود. جوانان، به صورت روز افزون، غرق در فساد و تباهی بودند.
 
در این شرایط نابسامان و تأسف آور، ناگهان مردی از تبار انبیاء الهی و اولیاء معصومین (ع)، قد بر افراشت و علم نهضت و قیام را در دست گرفت. در شرایطی که نسخه فاسد کمونیست، تنها ایدئولوژی رهایی توده ها از چنگال زورگویان و چپاولگران، معرفی شده بود، امام خمینی (ره) با تمسک به آموزه های نورانی و حیات بخش اسلام عزیز، مردم مسضعف و ستمدیده را بسیج کرد و تومار حکومت وابسته و تا دندان مسلح پهلوی - که عاملی دست نشانده و نوکری بی چون و چرا برای آمریکا و اسرائیل بود – را دهم پیچید. نهضت امام (ره) افقی نو و مسیری نورانی و امیدبخش را در مقابل توده های ستمدیده جهان قرار داد و ضمن به موزه تاریخ فرستادن نسخه کمونیستی، معادلات پیچیده اربابان زر و زور و تزویر را در عالم، کاملا به هم ریخت. امروز، جنگ اصلی در جهان، نه بین مارکسیسم و کاپیتالیسم، بلکه بین اسلام ناب محمدی (ص) و مستکبران عالم است. امروز، جهان، به عقب افتاده و باصطلاح متمدن و پیشرفته تقسیم نمی شود؛ بلکه ادبیاتی جدید در عالم فراگیر شده است که جهان را به مستکبران و مستضعفان تقسیم می کند و این همان اتفاقی است که دشمنان، به شدت از آن واهمه داشته و دارند، چرا که آنها بهتر از ما می دانند که تشکیل جبهه جهانی مستضعفان عالم، نتیجه ای جز نابودی و هلاکت اربابان خود خواندۀ پوشالی در جهان نخواهد داشت.
 
کاری که امام خمینی (ره) انجام داد این بود که هویت جهان اسلام را باز گرداند و خطی را ترسیم کرد که با پای بندی به آن، پیروزی جبهه حق علیه باطل، امری محتوم و یقینی خواهد بود. شاهد این مدعی، دشمنی روز افزون قلدرمآبان عالم با امام (ره) و انقلاب اسلامی او است. امروزه، مستکبران عالم از هیچ تلاشی برای ضربه زدن به نهضت خمینی (ره) فروگذار نمی کنند اما غافل از آنند که اراده ای مافوق تمام اراده ها در عالم، وعدۀ پیروزی مستضعفان و ستمدیدگان را در عالم وعده داده است: «وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ»؛ ما می‌خواهیم بر مستضعفان زمین منّت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم![6]

پی نوشت:
[1] . ده گفتار، ص114
[2] . نقباء البشر، ج1، ص440
[3] . علوم حدیث تابستان ۱۳۸۲ شماره ۲۸
[4] . برگرفته از کتاب منتخب التواریخ شیخ محمدهاشم بن محمد علی خراسانی ص 75 به بعد.
[5] . ابن الاثیر، جامع الاصول، ج11، ص323
. سوره قصص، آیه5[6]