الائیسیسم، دین را چنین تعریف می کند که هر آن چه مذهبی نیست، سکولار است. بنابراین، محدودیت‌های قانونی سیاست را مشخص می کند. همان طور که پیزورنو در اشاره به سیاست مطلق استدلال می کند، توافقات الائیسیته شکلی از سیاست هستند که مرز بین فعالیت های خود و دیگری را تعیین می کنند. بنابراین، برای تعیین این که چه چیزی در داخل حوزه سیاست است و چه چیزی نیست، ما به قوانین، یا لغو برخی قوانین، تصمیم های سیاسی، فعالیت‌های سیاسی و گفتمان نیاز داریم. نکته مهم این است که فراهم کردن شرایط برای آنچه که به سیاست و دین رسمی شکل میدهد، به لحاظ فرهنگی و تاریخی اراده ای متغیر است. همان طور که دیوید اسکات استدلال می کند "قسمتی از مشکل که باید طرح و بررسی شود دقیقا مربوط به بی ثباتی چیزی است که دانش حاکم آن را به عنوان دین، تعریف و روایت کرده است: چگونه، توسط چه کسی و تحت چه شرایطی از قدرت تعریف شده است. به عبارت دیگر، شرایط و پیامدهای تعیین کننده "دین" به لحاظ تاریخی و فرهنگی متغیر هستند.
 
سکولاریسم‌های اروپایی و آمریکایی اشکالی از نظم هستند که از درون مسیحیت لاتین بیرون آمدند. آنها بر تعاریف و فرضیه های خاصی درباره امور سکولار و مذهبی تکیه دارند و آنها را بازتولید می کنند. سنت هایی که جهانی نیستند و همواره تغییر می کنند. برای مشاهده سیالیت این طبقه بندی ها، ریشه اصطلاح انگلیسی "دین" را در لغت لاتین آن Religio ملاحظه کنید. در دوره پیش از مسیحیت، سیسرو ریشه شناسی این اصطلاح را آغاز کرد و آن را به فعل لاتین relegere ربط داد: "رد پای چیزی را دوباره گرفتن" یا "بازخوانی" در زمان های قبل از مسیحیت، relegio به ریشه یابی تاریخی آیین پرستش اجداد یک شخص اشاره داشت. همان طور که کینگ اظهار می کند به نظر می رسد این نوع برداشت در امپراطوری "بی دین" ژم ریشه دارد و واژه religio را در واقع مترادف traditio قلمداد می کند." ایده رم از religio انواع مختلفی از سنت ها را در بر می گرفت زیرا در چارچوب آن لازم نبود یک سنت به نفع دیگری کنار گذاشته شود."" مسیحیان اولیه به عنوان افرادی ملحد تصور می شدند زیرا آنها به یکی از سنت های پذیرفته شده ایمان نداشتند و خدایان سنت های دیگر را تصدیق نمی کردند. با وجود این، مسیحیان با افزایش قدرت خود در میان رمی ها، معنی religio را با از بین بردن پیوستگی آن به سنت های نیاکان تغییر دادند:جهان ازلی و روح های فانی، ایده هایی هستند که تنها در دوره ابتدایی جامعه وجود دارند و با پیشرفت جامعه چنین ایده هایی باید از بین بروند. محققا این ایده ها نمی توانند در تضاد با دینی که از قبل در کشوری حاکم بوده است، تاسیس شوند، دینی که اصول اساسی آن، آفرینش جهان و فناناپذیری روح می باشد.در میان گفتمان های اولیه مسیحیت این موضوع به طور روزافزونی اهمیت یافت که حصاری بین پیوستگی سنتی religio با traditio کشیده شود. جدایی که با تغییر تصور ناشی از religio انجام گرفت. بنابراین در قرن سوم پس از میلاد، لاکتانتیوس نویسنده مسیحی را می یابیم که با رد ریشه شناسی سیسرو، استدلال می کند که واژه religio از re - ligare به معنی با یکدیگر پیوند دادن یا متعهد کردن مشتق می شود.
 
بنابراین همان طور که مسیحیت قدرتمند تر می شود، religio با "پرستش حقیقت و موهوم پرستی باطل" پیوند می خورد. برای مسیحیان و بسیاری از غربی ها، دین به پیوندی پرهیزگارانه بین خدای واقعی و انسان دلالت یافت. کاوانوف، تاریخ این مفهوم مدرن از دین را به اواخر قرن پانزدهم و نوشته های مارسیلیو فیسینو" ارجاع میدهد، شخصی که کتابش تحت عنوان "دین مسیحیت" در سال ۱۴۷۴ دین را به عنوان انگیزه جهانی بشر معرفی کرد. در سده های شانزدهم و هفدهم "دین از یک فضیلت به مجموعه ای از نظرات تغییر می کند. در همان زمان "ادیان" جمعی ظهور می کنند، امری که در قرون وسطی غیر ممکن بود.
 
قاعده سازی مجدد دین توسط نظریه پردازان اروپایی مجموعه ای از سرنخ ها را برای فهم دین و سیاست بین الملل معاصر فراهم می کند، زیرا این روند "انحصارگرایی یکپارچه مسیحیت را به عنوان رهیافتی هنجاری برای فهم آنچه دین خوانده می شود" بنا کرد.» شیئیت بخشی به مقوله دین توسط نظریه پردازان سیاسی اروپایی تنها به عقیده مسیحیت یا مجموعه ای از گزاره ها اشاره دارد که بر نظم اجتماعی اروپا، پروژه های استعماری و روابط اروپا با تمدن های دیگر و بعدا اشکال اروپایی سکولار تاثیر گذار بودند. برای مثال در نوشته های کانت در دهه ۱۷۹۰ نمی توان به ایده ای مبنی بر وجود بیش از یک دین معتبر پی برد تفاوت ها در دین: یک اظهار نظر عجیب! گویی کسی در مورد اخلاقیات مختلف صحبت کند. تردیدی نیست که انواع مختلف عقاید تاریخی میتواند وجود داشته باشد، گرچه این ها ربطی به دین ندارند، بلکه تنها به تاریخ ابزار و موضوعاتی که برای ارتقا دین بکار رفته اند مربوط می باشند و این ها حوزه تحقیق و پژوهش عالمانه هستند؛ در مورد کتاب های دینی مختلف نیز همین گونه است (زند اوستا، ودا"، قرآن و غیره). اما تنها یک دین واحد وجود دارد که برای همه افراد در همه زمان ها معتبر است. بنابراین آن کتاب ها و عقاید نمی توانند چیزی بیش از ابزارهای ضمنی باشند و بدین سبب تنها می توانند در زمان ها و مکان مختلف، متفاوت باشند.
 
ژوزف اندلین دو ژونویل، شخصی که در زمان حکمرانی فردریک نورث بازرس کل و نخستین سرپرست تصرفات بریتانیا در سیلونه بود، عقیده داشت که "دین" می تواند تنها به نظام اعتقادی مسیحیت منتسب باشد:
 
جهان ازلی و روح های فانی، ایده هایی هستند که تنها در دوره ابتدایی جامعه وجود دارند و با پیشرفت جامعه چنین ایده هایی باید از بین بروند. محققا این ایده ها نمی توانند در تضاد با دینی که از قبل در کشوری حاکم بوده است، تاسیس شوند، دینی که اصول اساسی آن، آفرینش جهان و فناناپذیری روح می باشد. ایده هایی که در تضاد با کلیت دین هستند نمی توانند، حداقل زمانی که قبلا مذهبی رسمی وجود داشته است، شکل بگیرند یا به پیش بروند.
 
نظریه پردازان سیاسی اروپایی به دلیل مشکلات مربوط به مدیریت کثرت گرایی مذهبی در داخل اروپا بر ایده دین به عنوان مجموعه ای از اعتقادات به جای فهم سیسرونی از religio and traditio تاکید می کنند. همان طور که کینگ نتیجه گیری می کند "بحث های معاصر درباره معنا و مفهوم religio بیشتر از ریشه شناسی لاکتانتیوس پیروی می کنند که به موجب آن، الگوی مسیحی شده ای از دین ایجاد می شود که شدیدا بر عقیده خداپرستانه (یک خدایی، چندخدایی، توحید نوبتی یا وحدت وجود در طبیعت)، انحصاری بودن و ثنویت بنیادی بین جهان بشری و جهان متعالی که انسان خود را به آن مقید می کند، تاکید می نماید.
 
منبع: دین و نظریه روابط بین الملل، جک اسنایدر، ترجمه سیدعبدالعلی قوام، رحمت حاجی مینه، چاپ اول، نشر علم تهران ۱۳۹۳