جهان و عوالم دیگر
در کل آدمی از خود می پرسد آیا ساده تر و پذیرفتنی تر نیست که به جای پافشاری بر ناکجا آباد «عوالم خودباز آفرین»؟ همصدا با فرد هویل به خود اجازه دهد که دیدگاه قدیمی عالمی را که از خود به وجود نمی آید، به چالش طلبد؟
هنگامی که به چنین مقایسههای بیهوده ای می نگریم پی می بریم که چرا برخی از فیزیکدانها در مواجهه با این پرسش که «بیرون از این عالم چه می گذرد؟» به عنوان پرسشی بی معنا از پاسخ دادن به آن عنان بر می تابند. به گفته آنها این پرسش وجود قلمرویی «بیرون» از این «کل» را بدیهی می پندارد. آنها بر سبیل استهزاء می گویند ادعای اینکه بیرون از عالم همان گونه که مرغی روی تخم مرغ هایش می خوابد، مرغی غول پیکر روی تخم های عالم دیگر خوابیده است، امری غیرقابل اثبات و بی معنی است. هر دو فرضیه هایی کاملا تصادفی اند که نه قابل اثبات اند و نه قابل ابطال و بنابراین به لحاظ علمی بی ارزش اند. با وجود این، کمتر از ده درصد از فیزیکدانها حاضرند از نظریهی عوالم متعدد حمایت کنند و فیزیکدان بسیار پرآوازه ای مانند استیون وینبرگ اظهار می دارد که «سرش بسیار شلوغ تر از آن است که بتواند با مسئله ی بی ارزشی مثل تفسیر عوالم متعدد سروکله بزند.»
فیزیکدان اهل گوتینگن، هابرت گوئنر به نحوی صمیمانه تر اما نه چندان صریح از «مفهوم عوالم متعدد سخن می گوید و آن را «ظن معرفت شناسانه» می داند: «طبق یک تصور نظری، فرآیند جوانه زنی عضوی جدید از کیهان، همیشه ادامه دارد: جوانه زدن «بچه عالمها» از عوالم «والد». هرچند منشأ چنین بچه عالمهایی» برای والدین قابل مشاهده نیست و به همین دلیل نمی توانند به آنها پیامی برسانند. البته نوشتن نمایشنامه های تخیلی از این دست امکان پذیر است اما اگر این تخیلات اصولا با اندازه گیری قابل آزمایش نباشند، جزیی از کیهان شناسی علمی محسوب نخواهند شد.
من با جدیت تمام می گویم که به هیچ وجه مخالفتی با امکان وجود عوالم دیگر ندارم و هیچ اشکال الهیاتی اساسی در وجود «عوالم متعدد» نمی بینم. زیرا خدایی که بی کران است در یک عالم یا حتی چندین عالم محدود نمی شود. من تنها با فرضیههای حدسی محض که با محاسبات ریاضی بزک می شوند مخالفم. ممکن است این سخن، برای برخی ها، آن دسته از اقتصاددان های آمریکایی را تداعی کند که نظریه های «اقتصاد جدید» را با کوشش های فراوان نظری و ریاضیاتی گسترش و با پشتیبانی عجیبی از سوی رسانه ها رواج دادند. گویی که قوانین قدیمی اقتصاد دیگر کاربرد ندارند و چه بسیاری از دلال های بورس، بانک ها و تحلیل گرانی که بی درنگ پس از آن به مردم ساده لوح وعده ی «کوه هایی از طلا» دادند و بعد معلوم شد که چیزی جز ایجاد یک حباب زیان بار اقتصادی همراه با از دست دادن میلیاردها میلیارد ثروت در میان نیست. خوشبختانه مارتین ریس به این پرسش بنیادین می پردازد و «تصادف» را به عنوان توضیحی برای یک فیزیک «مشیت مانند که منجر به ایجاد کهکشان ها، ستاره ها، سیاره ها و ۹۲ عنصر جدول تناوبی» شده است، انکار می کند.بنابراین آیا این حباب در فیزیک ناشی از ترس از متافیزیک است؟ آندره لینده، استاد دانشگاه استنفورد دربارهی «حباب کیهانی» - که کاملا جدای از حبابی است که به آن اشاره کردیم - حدس می زند که این حباب مانند جوشیدن آب دائما به وجود می آید و از بین می رود. البته ما می توانیم یک یا دو یا دوازده یا هزاران و یا یک میلیارد «عالم»، «دوران»، «قلمرو»، «جهان کوانتومی» یا «نوسانات کوانتمی» دیگر محاسبه کنیم که همگی ساختارهای جذاب ریاضی هستند. اما مارتین ریس به حق می گوید که «توصیف منطقی» عوالم دیگر کافی نیست. این امر باید «به پدیدارهایی که می بینیم قابل اطلاق باشد.»
اینکه مثال های مذکور (ثابت های کیهانی، سیاهچاله ها برای آزمودن فرضیه های عوالم متعدد مناسبند یا خیر، مسئله ای است که باید آن را به اهلش واگذارم. به گفته ی ریس آن فرضیه ها فقط نشان می دهند که برخی اظهارات کاملا حدسی درباره ی عوالم دیگر «قابل آزمایش اند»: «برای بنیان گذاشتن پایه های محکم آن حدسیات، باید منتظر نظریهای اساسی باشیم (!) که به ما بگوید اگر به جای تنها یک انفجار بزرگ چندین انفجار وجود می داشت(!) موجب بروز چه تفاوت هایی می شدند؟!»
علامت تعجبهایی که در میان جمله هایش افزودم، نشان می دهند که نحوهی سخن گفتنش دائما دارای وجه شرطی است. یعنی با احتمال از چیزی سخن می کند که در پس آن شک و یا حتی چیزی غیرواقعی وجود دارد. به هر تقدیر حمایت شمار زیادی از فرضیه ها از یک فرضیه موجب یقینی تر شدن آن نمی شود. اگر آزمایش تجربی یک الگو از پیش غیر ممکن باشد، آن الگو می تواند به میل خود و دلبخواهی بسط پیدا کند. خانه ای که از برگه ساخته شده با برگه های بیشتر و بیشتر گسترش نمی یابد بلکه نهایتا فرو می ریزد: «استدلال از امکان وجود به خود وجود منتج نمی شود.» آنان که از تاریخ فلسفه آگاهند می دانند که وجود موجودی مانند خداوند حتی توسط ایده معروف کامل» یا «مطلقا ضروری» قابل اثبات نیست (برهان وجودی برای اثبات خدا از آنسلم کانتربری و دکارت). چه رسد به اینکه بخواهیم وجود یک عالم کاملا متفاوت را از مفهوم یک عالم ناکامل نتیجه بگیریم.
خوشبختانه مارتین ریس به این پرسش بنیادین می پردازد و «تصادف» را به عنوان توضیحی برای یک فیزیک «مشیت مانند که منجر به ایجاد کهکشانها، ستاره ها، سیاره ها و ۹۲ عنصر جدول تناوبی» شده است، انکار می کند. کوتاه سخن اینکه ریس به این نکته رسیده است که ایده آفرینش نوعی تبیین است و بیان می دارد که «عالم ما از یک آغاز ساده، یک انفجار بزرگ، رشد پیدا کرده است که در آن یک دستورالعمل کوچک کاملا هنجار آفرین بوده است. اما این دستورالعمل، یک مورد بسیار ویژه به نظر می رسد.» با کمال تأسف او به جای اینکه به لحاظ علمی دست به دامن فهم مدرن از آفرینش شود، مفهوم آفرینش را بدون بحث درباره ی آن رها می کند و تمام توجه خود را به فرضیهی «عالمی خاص که به دسته ای از عوالم یا عوالم متعدد تعلق دارد» معطوف می کند. آیا این هم نمونه ای از «مخالفت غیرارادی» محسوب می شود؟ ممکن است. می شود به عنوان دکتر افتخاری دانشگاه کمبریج به خودم اجازهی این اظهارنظر را بدهم؟ که شاید نه تنها صداقت سیاسی بلکه چیزی شبیه به صداقت علمی نیز هست که در جامعه ای علمی بحث جدی دربارهی سؤالات مربوط به آفرینش را مشکل می کند. یا اینکه برهانی از سوی فیزیک پدید خواهد آمد؟ که البته برای من جای سؤال دارد. پس بیایید واکنش مخالف با تنظیم دقیق کیهانی را بررسی کنیم. دیگران به جای حدس و خیال پردازی از ما اثبات و ارائه ی برهان واضح می خواهند.
منبع: علم و دین، هانس کوک، ترجمه رضا یعقوبی، چاپ اول، نشر تمدن علمی، تهران 1395
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}