آن کیست کز روی کرم




آن کیست کز روی کرم با من وفاداری کند
بر جای بدکاری چو من یکدم نکوکاری کند
اول ببانگ نای و نی آرد به دل پیغام وی
وانگه به یک پیمانه می با من وفاداری کند
پشمینه پوش تندخو کز عشق نشنیدست بو
از مستیش رمزی بگو تا ترک هوشیاری کند
دلبر که جان فرسود ازو کام دلم نگشود ازو
نومید نتوان بود ازو باشد که دلداری کند
گفتم گره نگشوده ام زان طره تا من بوده ام
گفتا منش فرموده ام تا با تو طراری کند
زان طره پر پیچ و خم سهلست اگر بینم ستم
از بند زنجیرش چه غم هر کس که عیاری کند
با چشم پر نیرنگ او حافظ مکن آهنگ او
کان طره شبرنگ او بسیار طراری کند
منبع: http://www.semital.com