رویکرد شناختی رفتاری
رویکرد درمان شناختی- رفتاری سنتی به اختلال روانشناختی بیان می کند که این رویدادها نیستند که موجب مشکلات روانشناختی می شوند، بلکه شیوهی تفسیر این رویدادها باعث بروز مشکلات می شود.
در اینجا روشن است که تفگر افسرده ساز فرد به باورهای منفی او دربارهی «ناتوانی» نسبت داده می شود. بک فرض می کند که تفگر بیمار توسط عقاید اشتباه او دربارهی «ناتوانی» کنترل می شود. با این حال، این استنباط که باور فرد مبنی بر این که شکست خورده است می تواند تفگر او را کنترل کند، همیشه درست نیست. آیا تمام افرادی که چنین باوری دارند، افسرده می شوند؟ مطابق نظریه ی شناختی این گونه است، اما درست بودن آن بعید به نظر می رسد. درمان فراشناختی به این موقعیت به شیوهی متفاوتی نگاه می کند. این رویکرد فرض می کند که اکثر افراد افکار یا باورهایی دربارهی ناتوانی و شکست دارند، ولی با توجه به فراشناختهای خود، به شیوهی متفاوتی به این افکار پاسخ می دهند. بنابراین، این دانش با باورهای فراشناختی است که تفگر بعدی را کنترل می کند، نه شناختهای معمولی. اجازه دهید با جزییات بیشتری به این موضوع بپردازیم. اکثر افراد در مواقعی به این باور می رسند که «آدم شکست خورده ای» هستند، ولی برخی از آنها دوباره برای کسب موفقیت تلاش می کنند، در حالی که افراد دیگر درگیر زنجیره ای از افکار منفی شامل نشخوار فکری مداوم در خصوص ناتوانیها و ضعف های شخصی شان می شوند. برای تبیین این الگوهای پاسخدهی هیجانی و شناختی متفاوت، سازوکاری لازم است. من بر این باورم که این ساز و کار فراشناخت است، یعنی جنبه ای از شناخت که شیوهی تفکر و رفتار فرد را در واکنش به یک فکر، باور یا احساس کنترل می کند.
در مورد مادر افسرده ای که یک توصیف می کند، ما می توانیم فرض کنیم که تفگر او توسط باورهای فراشناختی کنترل می شود. شاید چیزی شبیه این: «اگر درباره ی شکستهایم بیندیشم و علت وقوع آنها را تحلیل نمایم، مادر خوبی خواهم بود». متأسفانه بعید است فرایند نشخوار فکری که از این باور فراشناختی نشأت می گیرد، به پاسخ رضایت بخشی منجر شود، و در نتیجه، بیمار هم چنان بر اندیشیدن دربارهی ناتوانی خود اصرار خواهد ورزید.
کاربرد اصلی فراشناخت به عنوان عامل اصلی اختلالهای روانشناختی، آن است که درمان نباید بر بررسی و واقعیت سنجی افکار و باورهای شخص متمرکز شود، بلکه باید بر تغییر نحوهی پاسخ دهی فرد به این باورها تأکید کند. مداخلهی درمانی باید بر فرایندهای شناختی و فراشناختهایی که فرض می شود باعث شکل گیری آنها می شوند، تأکید نماید و از ارزشیابی شواهد تأیید کننده و رد کنندهی فرآورده های شناختی «مانند من یک شکست خورده ام» پرهیز نماید. تنها استثنا، زمانی است که فرآورده های شناختی همان فراشناختها هستند، مثلا به شکل نگرانی دربارهی نگرانی آشکار می شوند «نگرانی به من آسیب خواهد زد».
منبع: راهنمای علمی درمان فراشناختی اضطراب و افسردگی،آدریان ولز، دکتر شهرام محمد خانی، انتشارات ورای دانش، چاپ دوم، طهران 1390
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}