ناسپاسی نعمت آثار سوء گسترده ای از نظر معنوی و مادی در زندگی انسان ها دارد. از یک سو سبب زوال نعمت ها می شود، زیرا می دانیم خداوند حکیم است، نه بی حساب و کتاب چیزی به کسی می بخشد و نه بی جهت چیزی را از کسی می گیرد. آنها که ناسپاسی می کنند با زبان حال می گویند ما لایق این نعمت نیستیم و حکمت خداوند ایجاب می کند که این نعمت را از آنها بگیرد و آنها که شکر نعمت را بجا می آورند در واقع می گویند ما لایق و شایسته ایم، نعمت را بر ما افزون کن. فی المثل اگر باغبان مشاهده کند که در بخشی از باغ درختان به سرعت رشد و نمو می کنند و برگ و بار می آورند، به یقین از آنها پذیرایی بیشتر می کند و اگر ببیند در بخش دیگر هر قدر هم از آنها پذیرایی می کند نه طراوتی دارند و نه برگی، نه میوه ای، نه گلی و نه سایه ای، این کفران نعمت سبب می شود که باغبان آنها را مورد بی مهری قرار دهد، چرا که گفته اند:
 
بسوزند چوب درختان بی بر
سزا خود همین است مَر بی بری را
                                                                          
در حدیثی از امیرمؤمنان علی علیه السلام چنین آمده است:

مَن شَکرَ النِّعَمَ بِجَنانِهِ استَحَقَّ المَزیدَ قَبلَ ان یظهَرَ عَلی لِسانِهِ[1]
کسی که قلباً شکر نعمت کند پیش از آن که به زبان شکر گوید، لیاقت خود را برای افزون شدن نعمت ثابت کرده است.

حتی از روایاتی که از امام صادق علیه السلام نقل شده استفاده می شود به مجرد این که انسان نعمتی را بشناسد و حمد خدا را بگوید بلافاصله فرمان افزایش از سوی خداوند درباره او صادر می شود.

آنجا که می فرماید:

ما انعَمَ اللّهُ عَلی عَبدٍ مِن نِعمَةٍ فَعَرَفَها بِقَلبِهِ وَ حَمِدَ اللّهَ ظاهِراً بِلِسانِهِ فَتَمَّ کلامُهُ حَتّی یؤمَرَ لَهُ بِالمَزید[2]
به یقین تأثیر ناسپاسی در سلب نعمت ها نیز چنین است. ممکن است لطف خدا ایجاب کند که مجازات سلب نعمت تأخیر بیفتد، ولی به هر حال اگر انسان بیدار نشود و جبران نکند این مجازات حتمی است، چرا که لازمه حکمت خداوندی است.

از سوی دیگر ناسپاسی سبب می شود که انسان از معرفة الله دور بماند و این بزرگ ترین خسران و زیان است. بزرگان علم کلام در نخستین بحث در مورد انگیزه معرفة الله به سراغ این مسأله رفته اند که شکر نعمت یک امر وجدانی است، انسان هنگامی که خود را غرق نعمت می بیند و می داند این همه نعمت در درون و برون وجود او است، از خود او نیست به فکر تشکر از بخشنده نعمت می شود و همین امر راه خداشناسی را برای او هموار می سازد. ولی ناسپاسان نه اعتنایی به نعمت دارند و نه بخشنده نعمت، و لذا از معرفة الله نیز محروم می شوند.

از سوی دیگر ناسپاسی در برابر نعمت های خالق سبب می شود که انسان در برابر مخلوق نیز ناسپاس می شود، نه تنها ارزشی برای محبت ها و خدمات بی شائبه دیگران قائل نشود، بلکه خود را طلبکار آنان بداند و این صفت سبب تنفّر و بیزاری مردم از چنین افراد می شود، و به این ترتیب ناسپاسان گرفتار انزوای اجتماعی و نداشتن یار و یاور، در برابر مشکلات زندگی خواهند شد.


پی نوشت ها:
[1] . مستدرک الوسائل، ج 2، ص 399
[2] . اصول کافى، ج 2، ص 95، ح9

منبع: حوزه نت