یکی از روشهای بسیار مؤثر در تربیت کودک ، تشویق کارهای خوب اوست . اصولا تشویق در روح و نهاد کودک اثر فوق العاده ای دارد و او را به انجام کارهای نیک ترغیب می کند. هر انسانی طبعأ، خودش را دوست دارد و می خواهد دیگران به شخصیت او احترام گذارند و از او قدر شناسی کنند، حال اگر کودک در کارهای خوب مورد تحسین قرار گیرد، به آن کارها متمایل می گردد و بالعکس اگر موردناسپاسی و بی توجهی قرار گرفت، از آن امور دلسرد گردیده و دلزده می شود.
 
حضرت على (علیه السلام) می فرمایند: هرگز نیکوکار و بدکردار پیش تو یکسان نباشند، زیرا چنین روشی نیکوکار را از کار نیک بی رغبت ساخته و بدکردار را به کار بد سوق می دهد. «لایکون المحسن والمسییء عندک بمنزلة سواء فان فی ذلک تزهیدا لأهل الإحسان فی الإحسان وتدریبا لأهل الإسائة على الإسائة» (نهج البلاغه، عهدنامه علی به مالک اشتر).
 
 
آری، از طریق تشویق می توان، کودک را به کارهای مطلوب وادار نمود، و از کارهای ناشایست بازداشت . گاهی اندک نوازشی به کودک نیرو می دهد تا به تلاش بپردازد و از آن لذت ببرد، در این صورت روحیه ای شاد پیدا می کند و دست از ناسازگاری بر می دارد.
 

نکاتی درباره تشویق

برای مفید واقع شدن تشویق، اصول تربیتی زیر باید رعایت شود:
 
١- کار یا اخلاق نیک کودک ، مورد تحسین واقع شود، نه خود او، تا ارزش کار نیک را دریابد. کار کودک واقعة شایسته تشویق باشد و تشویق تنها برای دلخوش کردن موقت او به کار نرود.
 
2- تشویق صورت رشوه به خود نگیرد؛ مثلا، به کودک نگویند: اگر برادرت را اذیت نکنی، به تو شیرینی می دهم. چون در این صورت کودک تصور خواهد کرد که هر وقت به او شیرینی ندادند می تواند برادرش را اذیت کند. علت تشویق باید معین باشد تا کودک بداند برای کدام کار شایسته ای تشویق شده است.
 
3.تشویق در حضور جمع اثر بیشتری دارد، بخصوص اگر کودک کار خوبی را با دشواری انجام داده باشد. و تشویق و تحسین نباید از حد معقول و متناسب خود تجاوز کند، زیرا کودک را به غرور و خودبینی مبتلا می سازد.
 
4- مشوق نباید به صورت غایت و هدف در آید، در تشویقها هدف مورد تأکید و تشریح قرار گیرد و چنان نشود که وسیله جای هدف را بگیرد.
 

برخورد منطقی

گاهی والدین معیارهای خود را وسیله سنجش رفتار بچه ها قرار می دهند، در حالی که ملاک رفتار بزرگسالان با ملاک رفتار نوجوانان متفاوت است و والدین نباید با میزانهای خویش رفتار و اعمال فرزندان را بسنجند.لذا باید انتظارات و توقعات خود را با رشد جسمی، روانی، عقلی، و ذهنی کودکان متناسب سازند. کسانی که بدون توجه به رشد و توانایی کودکان، اموری را که متناسب با استعدادشان نیست، از آنان توقع دارند، لطمه فراوانی به شخصیت آنان وارد می سازند.
 
برخورد منطقی با خطاهای فرزند و همچنین با نیازهای وی، یکی از مهمترین عوامل ایجاد صمیمیت است. خشونت شدید و در نظر نگرفتن خواسته های طبیعی متناسب با سن کودک ، سبب می گردد که از صمیمیت و نفوذ والدین بر کودک کاسته شود و کودک آنها را حامی و رازدار خود نداند. در این صورت زمینه توجه به افراد بیگانه و گرفتن دوستان ناباب فراهم می گردد.
 
کودک باید در خانه احساس امنیت و آرامش کند و پدر و مادر را نزدیکترین افراد و صمیمی ترین اشخاص نسبت به خود بداند، لذا نباید زودتر از موعد، از او انتظار رفتار منطقی داشت و یا در همه کارها با او به طور منطقی و خشک سخن راند، بلکه باید موقعیت او را درک کرد و متناسب آن با او برخورد نمود. کودک همچون گلی است که در موقعیت مناسب و زمینه مساعد، شکوفا می شود و اگر به صورت تحمیلی و زودتر از موقع باز شود، به زودی پژمرده خواهد شد.
 
اصل صیانت نفس و حفظ شخصیت، امری ذاتی است که انسان با آن زندگی می کند و اصولا انگیزه همه تلاشها، فعالیتها و رضایتهای آدمی همان صیانت نفس و حفظ شخصیت خویشتن است. همه ما در زندگی به طور مستمر می کوشیم و تلاش می کنیم تا به حدی از «قدر و ارزش» دست یابیم و آن را حفظ کنیم. ما در تلاشهای روزمره مان، در جستجوهایمان، باورها، آن احساسها و رفتارهایی را بر می گزینیم که احساس می کنیم ما را به درجه ای از اهمیت و ارزش می رساند .
 
اگر انسانی تلاش می کند که از جهت بنیه اقتصادی تمکن بیشتر پیدا کند و یا به مقام بالاتری دست یابد، برای ارضای همین اصل ذاتی است. زمانی که انسان به سبب عقاید خویش، ایثار و جهاد می کند، عزت نفسش سیراب می شود، حتی در آن جایی که تعالی نفس خویش را در ایثارجان برای قرب به خدا لازم می بیند. قرآن به این اصل پایدار تکیه کرده و نتیجه و نهایت همه تلاشها و کوششهای آدمی را ، صیانت و حفظ عزت نفس و شخصیت او می داند.بنابراین، کسی که شخصیتش را گرامی داشت و عزت نفس پیدا کرد، رفتار نامناسب و نابهنجاری از وی سر نمی زند و کسی که شخصیتش تحقیر شد و احساس ذلت و خواری کرد از ارتکاب هیچ رفتار ناشایسته ای روی گردان نیست .
 
با این بینش، منشأ تمام سوء رفتارها و ناهنجاریهای رفتاری در کودکان، عدم برخورد صحیح و انسانی است و هر زمان که احساس کرامت نفس و عزت نفس انسان جریحه دار شود و به هر طریقی شخصیت وی صدمه ببیند و تحقیر شود، به طور طبیعی و فطری عکس العمل نشان می دهد، مگر کسانی که در اثر افراط در گناه و غوطه ور شدن در فساد، عزت نفس انسانی خود را دفن کرده و از رحمت الهی دور گشته اند و به «اسفل السافلین» سقوط کرده اند .
 
منبع: والدین و مربیان مسؤول، رضا فرهادیان، چاپ پنجم، مؤسسه بوستان کتاب، قم 1392