امام (علیه السلام) در دستوری خطاب به یکی از ماموران زکات نوشت: «مسلمانی را مترسان و اگر او را خوش نیاید بر سر وی مران و بیش از حق خدا از مال او مستان، چون به قبیله رسی بر سر آب آنان فرود آی و به خانه هاشان در میای، پس آهسته و آرام سوی ایشان رو تا به میان آنان رسی، و سلامشان کن و در درود گفتن کوتاهی مکن، سپس بگو بندگان خدا، مرا ولی خدا و خلیفه او سوی شما فرستاد تا حقی را که خدا در مالهایتان نهاده از شما بگیرم، آیا خدا را در مالهای شما حقی هست تا آن را ادا سازید و به ولی او بپردازید؟ اگر کسی گفت نه متعرض او مشو و اگر کسی گفت آری با او برو، بی آنکه او را بترسانی یا بیمش دهی یا بر او سخت گیری یا کار را بر او سخت گردانی.
 
 آنچه از زر یا سیم به تو دهد بگیر واگر او را گاو و گوسفند و شترهاست بی رخصت او میان آن در مشو که بیش آن رمه او راست، و چون به رمه رسیدی چونان کسی به میانشان مرو که بر رمه چیرگی دارد یا خواهد که آنها را بیازارد و چارپایان را از جا مگریزان و مترسان و با صاحب آن در گرفتن حق خدا بدرفتاری مکن، پس مال را دو بخش کن و صاحب مال را ممیز گردان و هر بخش را که برداشت متعرض او مشو، پس پیوسته چنین کن تا آنچه از مال او باقی می آید حق خدا را ادا کردن شاید. پس حق خدا را از او بگیر - و اگر گمان زیاد کند و خواهد آنچه را قسمت شده به هم زند بپذیر سپس هر دو بخش را به هم بیامیز و همچون بار نخست قسمت کن تا حق خدا را از مال او بستانی». مساله زکات یکی از ارکان اقتصادی حکومت امام علی (علیه السلام) به حساب می آمد و فراز فوق بخشی از یکی از فرمانهای امام (علیه السلام) به مامورین زکاتش است.
 
 طبق روال معمول باید محور بحث امام (علیه السلام) در نامه فوق، گرفتن مالیات باشد ولی چنانکه می بینیم نکات اخلاقی، نحوه برخورد انسانی و احترام به شخصیت انسانها همه چیز را تحت تاثیر قرار داده و محور نامه امام (علیه السلام) را به خود اختصاص داده است. یکی از نکات جالب توجه در نامه این است که امام (علیه السلام) می فرماید به صاحب مال بگو: «آیا خدا را در مالهای شما حقی است تا آن را ادا سازید و به ولی او بپردازید؟ اگر کسی گفت نه متعرض او مشو». این همه اعتماد به اعراب بادیه نشین که گاهی بر سر یک گوسفند و شتر همدیگر را می کشتند واقعا اعجاب برانگیز است. طبیعی است که امام (علیه السلام) می دانست ممکن است برخی از مردم به دروغ بگویند مالی برای پرداخت نداریم و چه بسا مامور امام (علیه السلام) از این دروغ مردم آگاه باشد، ولی هیچگاه امام (علیه السلام) اجازه تحقیق و تجسس وحتی اجازه وارد کردن شبهه بر پاسخ مردم را نمی دهد و مامورش را مکلف می کند که به پاسخ «نه»، اعتماد کند. اعتماد به مردم - حتی اگر شبهه دروغ وجود داشته باشد- بالاترین مصداق تکریم و احترام به شخصیت انسانی است و ضمن اینکه اعتماد متقابل مردم و نظام سیاسی را افزایش می دهد. موجب می شود که مردم در دفعات بعد شخصیت خود را بالاتر از آن بدانند که بخواهند بخاطر امور دنیوی دروغ بگویند.
 
حضرت در نامه ای دیگر خطاب به یکی از مامورین زکاتش می نویسند: «به او فرمان می دهم که زیردستان خود را نرنجاند و دروغگوشان نداند و به خاطر امیر بودن روی از ایشان برنگرداند». امام علی (علیه السلام) حتی از این هم فراتر رفته و مامورین زکات خود را نه تنها به رعایت و حفظ حرمت و احترام مردم سفارش می نمود، بلکه به آنان تاکید می کرد آنچه را برای مردم مطلوب است برای آنان پذیرا باشید و آنها را از مطلوبشان باز مدارید و حتی تا آنجا که می توانید نیازهای آنان را برآورده سازید. حضرت در این نامه که باز هم مملو از نکات اخلاقی وارزشهای الهی است به مامورینش دستور می دهد که پوشش زمستانی و تابستانی و مرکب و غلام افراد را به خاطر گرفتن زکات نفروشید، و اوج نامه هنگامی است که امام (علیه السلام) می فرمایند: «و برای درهمی کسی را تازیانه مزنید و دست به مال کسی مبرید، نمازگزار باشد یا غیر مسلمانی که در پناه اسلام است یعنی به خاطر پول و جمع آوری مالیات هیچ انسانی اعم از مسلمان و غیر مسلمان نباید مورد هتک حرمت و خشونت قرار گیرد. اگرچه ممکن است این موضوع در دنیای امروز امری عادی تلقی شود ولی در مقایسه با یکصد سال قبل و به طریق اولی در مقایسه با یک هزار و سیصد سال قبل که حکام با زور و خشونت از مردم مالیات می گرفتند بسیار حائز اهمیت است. رعایت حقوق انسان به بهترین وجه و تکریم و احترام شخصیت انسانی در بالاترین درجه، از ویژگیهای منحصر به فرد حکومت و نظام سیاسی حضرت علی (علیه السلام) بود.
 
منبع: اصول ومبانی مدیریت در اسلام، مهرداد حسن زاده و عبد العظیم عزیزخانی، انتشارات هنر آبی، چاپ اول، تهران، 1390