تجلی عاشورا در ادبیات و هنر دینی
کربلاو حوادث مربوط به آن در اشعار شاعران پارسی، خصوصاً شاعران شیعی نمود بسیاری دارد.که در این مقاله به طرح موضوع عاشورا در ادبیات دینی و همچنین به نگرش های گوناگون ادبی در زمینه تحلیل عاشورا میپردازیم.
تاملى بر ادبیات عاشورا و هنر دینى
داستان نهضت حسینى و قصه جانسوز ایثار و شهادت حضرت امام حسین ( علیهالسلام) و یاران وفادارش، آن چنان بر قلبها تاثیر گذارده که پس از گذشت چهارده قرن از آن حادثه عظیم، غبار کهنگى و فراموشى را بر خود ندیده است .گویى هر سال با حلول هلال محرم، خون پاک شهیدان کربلا، در رگهاى تاریخ جوششى تازه مى یابد و عاشقان دلسوخته را شوریده تر و تشنگان حقیقت را شیفته تر مى سازد .
از این رهگذر، هنرمند مى کوشد تا با الهامات مذهبى به تبیین شکلهاى هنرى این حادثه بپردازد و با ایجاد رابطه عمیق بین ریشه هاى اصلى و خاستگاه واقعه، با اثر هنرى خویش رابطه اى ناگسستنى ایجاد کند .
براى بررسى چگونگى این رابطه و طرح موضوع عاشورا در ادبیات دینى، باید فرایندى را در تولید این نوع ادبیات در نظر گرفت که عبارت است از:
1) دریافت مؤلف از موضوع
2) آگاهى مؤلف از پیش فهمهاى مخاطب .
1) اگر چه در بدو ورود، این بحث (دریافت مؤلف از موضوع) ساده به نظر مى رسد، اما تامل و دقتى شایسته را مى طلبد .
این دریافت چگونه شکل مى گیرد؟ بدیهى است که بخشى از آن نتیجه آگاهى ها و شناخت پیشین نویسنده از موضوع مى باشد .
خواندن کتابها، شنیدن سخنرانىها، تعزیه ها. اما این آگاهى ها براى دریافت و شناخت نویسنده از موضوع کافى نیست، بلکه پرسشهاى او، از ذهن و ضمیر خود، در این زمینه، اهمیت بسیار دارد .
مطالبات ما از عاشورا چیست؟ ما از نهضت و انقلاب حسینى چه مى خواهیم؟ باید از کدام جنبه به عاشورا نگریست و آن را براى مخاطب بیان کرد؟ این گونه پرسشها، نگرش ما نسبت به موضوع (عاشورا) و متنى که مى نویسیم را مشخص مى کند .
«باید بدانیم هر نویسنده اى، براساس ذهنیات خود، تعریفى از عاشورا دارد; ممکن است یکى عاشورا را واقعه اى صرفا تاریخى بداند، دیگرى آن را اسطوره بپندارد، سومى ایدئولوژى و چهارمى تجربه اى قدسى .
در یک تقسیم بندى اجمالى، مى توان نگرشهاى گوناگون را در زمینه تحلیل عاشورا چنین برشمرد:
الف) عاشورا به مثابه تجربهاى قدسی;
ب) عاشورا به مثابه واقعهاى صرفا تاریخی;
ج) عاشورا به مثابه رفتارى دینی;
د) عاشورا به مثابه یک آیین;
ه) عاشورا به مثابه یک اسطوره .
نوع نگرش ما، اساس رویکردمان نسبت به عاشورا در متن ادبى است . وقتى کسى عاشورا را نوعى تجربه قدسى تعریف کند، رویکرد عرفانى را پذیرفته است .
از نظر او، عاشورا منبع عظیمى براى تجربه هاى عرفانى و کشف و شهود است . شعر معروف عمان سامانى مبین چنین نگرشى است .
نویسنده اى که عاشورا را صرفا واقعه اى تاریخى بداند، هیچ گرایش عاطفه اى با موضوع ندارد . او بدون هیچ گرایش پیشین به عاشورا، از مایه هاى حماسى یا جنبه هاى دیگر آن استفاده مى کند .
پذیرفتن عاشورا به مثابه شکلى از رفتار دینى، در چارچوب رویکرد ایدئولوژیک به دین قابل تبیین است . در این رویکرد، عاشورا سرمشقى مى شود براى الگوبردارى در زمان آینده .
در جنبه آیینى قائل شدن براى عاشورا، در واقع توجهى به حادثه عاشورا نمى شود، بلکه بزرگداشت این روز مدنظر قرار مى گیرد .
به عبارت دیگر، برخوردهاى مردم با عاشورا به عنوان تعریف از آن پذیرفته مى شود . تاکید بر تعزیه، برگزارى مراسم عزادارى و ... با چنین تعریفى صورت مى گیرد (شاید فیلم «هانیه» به کارگردانى کیومرث پوراحمد، نمونه خوبى براى نشان دادن این تعریف و رویکرد باشد) .
تعریف اسطوره از عاشورا دو صورت دارد; یکى اسطوره پنداشتن عاشوراست و دیگرى افزودن مطالب غیر واقعى به اصل واقعه، که صورت اول چندان رواج ندارد، اما برخورد دوم بسیار جدى است» .
(1)در تحریفها و انحرافاتى که در طول تاریخ نسبت به حادثه کربلا انجام گرفته، قابل مشاهده است .
2) آگاهى مؤلف از پیش فهم هاى مخاطب در زمینه موضوع، شاید از پیچیده ترین مباحثى است که در زمینه مخاطب شناسى مطرح است، که به خودى خود، با شناخت مخاطب هم ارتباط پیدا مى کند .
دریافت این آگاهى چگونه امکان پذیر مى شود؟
از یک سو رسیدن به این شناختبه طور کامل و مطلق امکان پذیر نیست، از سوى دیگر، صرف نظر کردن از این موضوع یا به عبارتى، پاک کردن صورت مساله نیز بدون جستجوى لازم امرى است ناپسند .
یکى از این راه حلها، استفاده از روش آزمون و خطاست . با در نظر گرفتن کتابهایى که استقبال مخاطبان را در پى داشته (مشروط بر این که بازار کتابها بازارى طبیعى باشد)، و دوم این که در جستجویى مقدماتى، دستیابى به کتابهایى که اکثر مخاطبان آنها را خوانده باشند . (2)
با نگاهى گذرا به کتابهایى که پیرامون واقعه عاشورا به نگارش درآمده، درمى یابیم که اکثریت نویسندگان ما در زمینه ادبیات داستانى، در این زمینه، نگاهى شکل گرایانه داشته اند .
مثلا بیان دلاورى ها و رشادتهاى امام ( علیه السلام) و یاران آن حضرت، در حادثه کربلا، که به عنوان بهترین شکل دیندارى معرفى شده، به نوعى با جهان امروز و وقایع عصر حاضر شبیه سازى شده است .
نهضت امام خمینى (ره) و جریان انقلاب اسلامى و همچنین جنگ تحمیلى، فضاى بسیار مناسبى براى این شبیه سازى بوجود آورد که ما تبلور این شبیه سازى را در شعارهاى مردم مى توانیم مشاهده کنیم که به واقع، در همه شبیه سازى ها، به نوعى اندیشه «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» متجلى است .
با توجه به مطالب ذکر شده، هنگامى که مى خواهیم از وقایع و رویدادهاى تاریخى - دینى براى زندگى امروز الگوبردارى کنیم، باید مواظب باشیم که به ورطه شکل گرایى کشیده نشویم .
شکل گرایى، ما را از درک پیامها و معانى نهفته در وقایع و رویدادها غافل مى کند و باعث الگوبردارى ثابت ما در آینده مى شود .
عاشورا سلسله اى از رویدادها و اتفاقهایى به هم پیوسته و منسجم است که بدون توجه به مجموعه این رویدادها، نمى توان درباره این واقعه قضاوت کرد .
اگر ما در برخوردى گزینشى، «مبارزه» و «جنگ» حضرت امام حسین ( علیه السلام) و یارانش را با یزید اصل قرار دهیم، حتما از ابعاد دیگر واقعه، همچون درک پیامها و معانى این حادثه و انقلاب عاشورایى امام حسین غافل خواهیم ماند .
در واقع، این برخورد گزینشى از حوادث و رویدادهاى مربوط به دین، مخاطب و نیز ما را در مقام نویسنده، به دیدن نشانه هایى که دوست داریم ببینیم، وا مى دارد; نه دیدن نشانه هایى که هست . و نتیجه این عمل غفلت عظیم از همه جوانب حادثه و اکتفا کردن صرف به یک جنبه است . همچنین است رویکرد عاطفى صرف با موضوع کربلا که در کتاب «حماسه حسینى» شهید مطهرى به آن پرداخته است .
یکى از دین پژوهان مى نویسد: «ما دچار آفت شکل گرایى هستیم . ما باید آن پیام را که در پشت سیره پیامبران و امامان وجود دارد، کشف کنیم . اگر آن پیام را کشف نکنیم و مرتبا سیره نقل کنیم و به حفظ شکل آن سیره ها دعوت کنیم، هیچ پیامى نرسانده ایم . کتابهاى درسى ما هم امروز غالبا همین نقص را دارد، که معمولا دچار شکل گرایى است.
امروز پیامهاى جاودانى خداوند را از سیره پیامبران و امامان ( علیهم السلام) مى توان گرفت، نه از شکلهاى زمانى و مکانى آنها . » (3)
نویسندگان و اهل قلم باید این مطلب را در نظر داشته باشند که امام حسین ( علیه السلام) تا وقتى که مجبور نشد بین عزت شهادت و ذلت بیعت با یزید را بپذیرد، دست به شمشیر نبرد . این یکى از پیامهاى عاشوراست که در کتابهاى ادبى ما در سایه شمشیرها پنهان مانده است .
ما پیش از این که دست به قلم ببریم، بدانیم که صداى امام ( علیه السلام) باید رساتر و بلندتر از چکاچک شمشیرها باشد، تا به گوش مخاطبان برسد .
پینوشت:
1 - على اصغر سید آبادى، عاشورا به مثابه شکل .
2 - درباره ادبیات و هنر دینى، صفحه 100 .
3 - محمد شبسترى، نقد بر قرائت رسمى دین، صفحه 364 و 363 .
منبع: مرکز مطالعات شیعه
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}