سيري در سيره تربيتي و شخصيت اخلاقي و علمي بانو مجتهده امين رحمه الله (قسمت چهارم)






پس از آنكه بانو امين نگارش كتاب اخلاق و راه سعادت را به پايان رساند ، درصدد برآمد تا براساس يك الهام درونى تجربيات معنوى و الهامات درونى خويش را بنگارد تا به ويژه براى طايفه نسوان آن روزگار فانوسى باشد روشنگر راه . النفحات الرحمانيه فى الواردات القلبيه پلى است براى پيوند قلب‏هاى مردم با خدا در جامعه آن روز . بهترين راه در اين زمينه اين بود كه پنجره قلب مردم را به سوى گلستان معنويت و ارتباطهاى عميق روحانى بگشاييم و بانو امين از چنين روش هوشمندانه‏اى استفاده كرد .
الهام‏هاى غيبى و واردات قلبى براى هر انسان وارسته و فرهيخته‏اى وجود دارد، ولى اكثر مردم متوجه بارش اين باران رحمت الهى نيستند و خود را در مسير طبيعى زندگى نداخته و هرگز وزش نسيم و نفحه الهى را درك نمى‏كنند . در احاديث زيادى نيز به اين نفحه و دم مسيحايى اشاره شده است ؛ از جمله :
» اين فى ايان دهركم نفحات الا فتعرضوا بها و لا تعرضوا عنها « ) همايونى ، 1383 ، ص 92 ) ؛ در زندگى شما نسيم‏هايى مى‏وزد ، آگاه باشيد و خود را در معرض آنها قرار دهيد و آنها را ناديده نگيريد .
زندگى مادى و روزمره روح انسان را به غل و زنجير مى‏بندد . بايد در كنار زندگى طبيعى ، به حقيقت‏هاى معنوى نيز متوجه بود . بايد منتظر نفحه‏ها و نسيم‏هاى الهى بود و آن را دريافت و براى نشان دادن راه به بشر قرن بيستم آنها را تدوين كرد .
اين بانو ارتباط خود با خداى هستى بخش و واسطه‏هاى فياض آفرينش را خوب درك مى‏كند و آنها را به قلم امانت مى‏دهد و به كاغذ مى‏سپارد تا جلادهنده‏ى قلب‏ها باشد .
الهاماتى كه بر قلب اين بانوى مكرمه وارد مى‏شده از حدود سن سى سالگى بوده و چون برخى از آنها بدون تاريخ است مى‏توان نتيجه گرفت كه بانو در فكر تدوين و نگارش آنها نبوده ، لكن زمانى كه ظرفيت جامعه و اهداف خويش را با دقت مى‏نگرد و زمينه چاپ و بيان آن حالات را فراهم مى‏بيند تصميم به نوشتن آنها مى‏گيرد . تا » نفحه « دوازدهم بدون ذكر تاريخ است و حالات معنوى با زيبايى و شيوايى تمام و در فضايى مملو از تواضع و خدا محورى ذكر شده است و پس از آن الهامات و اثر قلبى بانو با ذكر تاريخ بيان مى‏شود .
از آن رو كه بانو امين با مردم زمان خويش و اخلاق و آداب و فرهنگ به غارت رفته آن روز آشنايى كامل داشت ، در مقدمه‏اى نسبتا طولانى علت نگارش اين حالات اخلاقى و معنوى را از نظر شخصى و اجتماعى بيان كرده و راه را بر هرگونه طعن و تهمت مى‏بندد . او خود را صوفى نمى‏داند و از منش صوفيان معروف آن زمان دورى مى‏جويد . او تمامى اين حالات را نور و كمال مى‏داند و با ذكر اين نكته كه » كمال محض و نور مطمئن خداست و اگر كسى از تجلى اين نور سخن گفت در واقع ، به مداحى آفتاب پرداخته است نه خود « ، خويشتن را از تهمت خودستايى و عجب و ريا دور مى‏سازد و علت نگارش كتاب را به گونه‏اى كاملا منطقى و محسوس بيان مى‏كند . بانو در اين كتاب مى‏نويسد : » و فى يوم عرفه من السنه المذكوره ( 1357 ق ( حين مسافرتى من اصفهان الى قم كانى رأيت كل شى‏ء من الشجر و المدر و الصحارى و البرارى و الجبال و الاوديه يسبح بلسان الحال بحمد ربهم و انكشف لى فى الجمله كيفية تسخير الله تعالى اياها و مطاوعتها لربها . « ) امين ، ] بى‏تا [ ، ص 14 )
آنگاه بانو با اين حالت نورانى و مكاشفه ، مفهوم حقيقى اين دو آيه شريفه را مى‏يابد كه مى‏فرمايد :
) و لله يسجد من فى السماوات و الأرض طوعا و كرها و ظلالهم بالغد و الآصال ( ) رعد : 15 ) ؛ و هر چه در آسمان و زمين است ) با همه آثار وجوديش ( به رغبت و اشتياق و به اكرام و الزام شب و روز به طاعت خدا مشغول است . و ) يسبح لله ما فى السماوات و ما فى الأرض ( ) جمعه : 1 ) ؛ هر چه در زمين و آسمان‏هاست همه به تسبيح و ستايش خدا مشغولند .
بانو در نفحه‏اى ديگر كه روز بعد از عرفه هنگام بازگشت از قم به اصفهان براى ايشان ايجاد مى‏شود احاطه نور خدا بر همه موجودات را از طريق مشاهده قلبى درمى‏يابد و اين دريافت باطنى را با زيباترين واژه‏ها چنين به نگارش در مى‏آورد :
» و فى يوم العاشر من ذى حجه من تلكه السنه المذكوره حين رجوعى من قم الى الاصفهان رأيت بمشاهده قلبيه سريان نور وجود الحق - عزوجل - فى كل الموجودات و احاطته بها بحيث ما رأيت بينونه ازليه بين الحق و بين الموجودات و ان كنت قبل ذلك رأيت الموجودات ايضا كذلك الا انه ما رأيتها بهذا الظهور و الوضوح بهذه المثابه بعد ذلك اليوم الى الان و قد مضت على خمسه ايام و ارجو من الله تعالى عود تلك الحاله عن قريب . « ) امين ، بى‏تا ، ص 101 - 100 )
طبق اين دو قضيه ، بانو امين در روز عرفه از اصفهان به قم سفر مى‏كند تا عصر عرفه ) نهم ذى حجه ( را در اين شهر مقدس بگذراند و روز بعد يعنى دهم ذى‏حجه به اصفهان بازمى‏گردد و اين در حالى است كه بانوى ايرانى در قم منزل شخصى دارد و شايد اين بازگشت سريع به خاطر اين باشد كه همسر و فرزند ايشان در خانه بوده و حضور اين مادر آسمانى در خانه ضرورى است .
به هر حال ، خستگى سفر در موقعيت سنى بانو امين قابل انكار نيست ، اما او به دعا و زيارت و عبادت عشق مى‏ورزد ؛ همان گونه كه به همسر و فرزند و خانه علاقه‏مند است و به گفته‏ى عبدالله سبيتى ، روزنامه‏نگار و نويسنده معروف عراقى ، زندگى بانوى ايرانى آميزه‏اى از كتاب و محراب و همسر و فرزند بود . ) همايونى ، 1383 ، ص 96 - 95 )
در نفحات الرحمانيه - كه بانو در سال 1329 ش از نگارش آن فراغت يافت - پنجاه و شش نفحه رحمانيه ذكر شده است كه در اكثر موارد حقيقت نورى يك آيه در مقابل ديدگان درونى بانو تجلى و ظهور كرده است . برخى از اين حالات را بانو به اشراق تعبير مى‏كند و برخى ديگر را به الهام عرشى يا وارد غيبى .
هر نفحه با عباراتى نظير آنچه در ذيل مى‏آيد شروع مى‏شود :
- يك روز صبح حالتى به من دست داد و گويى كسى مى‏پرسيد ...
- يك لحظه بيدار شدم و آگاهى يافتم كه ...
- يك بار وقتى غم و اندوه مرا گرفته بود حالتى در خود احساس كردم كه ...
و اين گونه نفحات به رشته تحرير در مى‏آيد و دل‏هاى خواننده اين اثر با نور كلام و نفس نويسنده آن روشن مى‏شود . ) همان ، ص 96 )
از ديگر آثار ارزشمند بانو مجتهده امين اربيعن هاشميه در باب اخلاق و معنويت است ؛ به ويژه اينكه بانو امين در اين رساله محتواى احاديثى را برمى‏گزيند كه پاسخى است براى پرسش‏هاى برجاى مانده آن روز و مبارزه‏اى است با دين‏ستيزان و آنان كه با خدا غريبه هستند . ده روايت براى شناخت حق تعالى و مسائل توحيد مى‏آورد تا طعم شيرين خدامحورى و رنگ زيباى خداباورى را به جامعه آن روز بچشاند و بنماياند . ده روايت از معاشرت‏هاى اخلاقى مى‏نويسد و زيباترين نسخه‏ها را براى خوب زيستن و خوب‏تر ماندن بشر ارائه مى‏دهد و بيست روايت را كه در احكام الهى شرح مى‏كند .
عبدالله سبيتى ، نويسنده و روزنامه‏نگار بغدادى ، در مورد اين كتابه مى‏نويسد : » كتاب اربعين هاشميه در نظر ما يك رساله‏ى دكترا است . تنها تفاوت آن با رساله دكترا اين است كه مناقشه و دفاعيه‏اى كه معمولا نويسندگان رساله‏ها از نوشتار خود مى‏كنند ندارد و من بعد از جمع‏آورى نظرها و آگاهى از اين بانو شكى ندارم كه او توانايى و استعداد براى دفاع از انديشه‏هاى خود را همان گونه كه در دفاعيات رساله‏ها و پايان‏نامه‏هاى دكترا مرسوم است دارد . « ) امين ، النفحات الرحمانيه ، بى‏تا ، مقدمه (
در اربعين هاشميه روش‏هاى مهم تربيتى و اخلاقى ذكر شده است . در واقع ، اين كتاب علاوه بر مباحث عميق كلامى و فلسفى ، به مباحث اخلاقى و اخلاق عملى و تربيتى نيز پرداخته است . به راستى مى‏توان گفت : كليد سعادت بشر در اين گنجينه
پربها پنهان است . كتاب اربعين هاشميه در سال 1355 ق به پايان رسيد . بانو امين در حديث سى و هفتم اين كتاب - كه از نماز و آثار آن سخنان زيبايى از معصوم عليه‏السلام نقل شده - آورده است :
» بدان فردى كه مى‏خواهد اندازه قرب خود را به خداى تعالى بداند بايد در اندازه معرفت خويش به خداى سبحان نظر كند ؛ زيرا نزديكى بنده به درگاه بارى تعالى به اندازه معرفت اوست و بس . هر عملى كه اثر آن براى نزديكى عبد به سوى پروردگار قوى‏تر باشد نزد شارع مهم‏تر و باارزش‏تر است . و نماز چون طهارت ذكر تسبيح و تعظيم است ، چنان كه معجونى است كه براى آن خاصيتى است و آن خاصيت حصول معرفت به خداى بزرگ است . « ) همايونى ، 1383 ، ص 85 و 89 )
اين اثر توسط بانو علويه همايونى ، از دست پروردگان ايشان ، ترجمه گرديده است .
اربعين هاشميه در دو نوبت در دمشق به چاپ رسيده است . چاپ اول آن مربوط به سال 1356 ق است كه اندكى پس از اولين چاپ فارسى اين كتاب ارزشمند بود و چاپ دوم در سال 1399 ق ؛ يعنى زمانى كه بانو هشتاد و هفت ساله بوده و سال‏هاى پايانى عمر خويش را مى‏گذراند. در مقدمه اين كتاب به قلم يكى از محققان آمده است :
» اين بانو در درياى علوم فرورفته و غواصى كرده و مرواريدهاى ارزشمندى را با كوشش و تلاش بسيار خود از آن خارج نموده و با اسلوبى كه نهايت زيبايى و شيوايى را دارد شرح داده است ... « ) همان ، ص 59 - 56 )
بانو امين پس از نگارش كتاب گرانسنگ اربعين هاشميه ، به نوشتن كتابى در مورد مناقب اخلاقى و عرفانى و مرتبت امام على بن ابى‏طالب عليه‏السلام توفيق يافت و آن اثر ارزشمند را مخزن اللئالى فى مناقب مولى الموالى ناميد . اين كتاب آينه‏اى است كه تصوير ولايت عشق و ارادت بانو به ائمه عليهم‏السلام به ويژه حضرت امير عليه‏السلام را به زيباترين صورت ترسيم نموده است .
او در سفرى كه به نجف اشرف داشت ، نذر مى‏كند پس از برآورده شدن حاجت مهم خود ، كتابى در مورد حضرتعلى عليه‏السلام بنويسد . و آنگاه كه حاجت وى برآورده مى‏شود به اداى نذر خويش مى‏انديشد . وى در كتاب خود درباره‏ى عظمت و دشوارى اين كار چنين مى‏نويسد :
» پس از يأس و نااميدى ، در درياى فكر فرورفتم . ناگاه اين حديث را متذكر گشتم كه مالا يدرك كله لا يتركه كله ؛ يعنى نبايد انسان چيزى را كه مقدور اوست ترك كند به خاطر چيزى كه مقدور او نيست . پس گستاخانه متعرض اين شدم كه شمه‏اى از فضايل و مناقب آن حضرت را بيان نماينم ، لكن نه اينكه مدعى اين باشم كه بتوانم كوچك‏ترين فضايلى از آن سرور را شرح دهم ، بلكه مى‏خواهم با اين خاطر افسرده و دل خسته و قلم شكسته‏اش پاى رهروان پيش را پيدا كنم و به پاى هر دانه آنها قدم در طريق هدايتش گذارم و بر سر آستان رفعتش نهم و از گلستان دانشش گلى بچينم و از خرمن احسانش خوشه‏اى برچينم كه به اين وسيله شايد بتوانم خود را از دوستان و مواليان حضرتش محسوب نمايم . « ) امين ، مخزن اللئالى ، بى‏تا ، ص 4 - 3 )
بانو امين در اين اثر ارزشمند روش‏هاى اخلاقى و تربيتى را در سيره و منش على بن ابى‏طالب عليه‏السلام مى‏جويد و خود نيز در اين راه بى‏نهايت تواضع را دارد ، چنان كه پس از بيان اين مطلب ، خود را چونان پيرزنى كه در بازار مصر - آنگاه كه جمعيت فراوانى براى خريد يوسف جمع بودند و قيمت‏هاى زيادى را پيشنهاد مى‏دادند - آمد و كلاف ريسمانى آورد و وقتى به او گفتند : با اين همه خريدار كه براى خريدن يوسف حاضر هستند ، تو چگونه طمع دارى او را با كلاف ريسمانى بخرى ؟! پيرزن گفت : مى‏دانم با اين ناقابل يوسف را به من نمى‏دهند ، ولى مقصودم اين است كه وقتى خريداران يوسف را شماره كردند نام من هم در ميان آنان باشد .
در باب اول كتاب ، بانوى ايرانى به بيان فضيلت محبت حضرت على عليه‏السلام مى‏پردازد و مطالب مهمى را كه هم جنبه‏ى معرفتى دارند و هم جنبه اخلاقى ، عرفانى و فلسفى ، مطرح مى‏كند . اين مطالب عبارتند از :
الف. رواياتى كه دلالت بر فضيلت محبت حضرت امير عليه‏السلام دارند فراوان هستند كه برخى از آنها در اثر ذكر شده آمده است .
ب. مقصود از محبت على بن ابى‏طالب عليه‏السلام ، دوست داشتن او به اعتبار مقام ولايت و امامت اوست ، نه تنها محبت شخص او .
ج. شناخت حضرت امير به مقام نورانيت ) ارزشمند است ( يعنى ولايت مطلقه امام را بشناسيم كه اين گونه شناخت ، شناختن خداى تعالى است . خداوند به پيامبر صلى الله عليه و آله مى‏فرمايد : » اگر تو نبودى افلاك را خلق نمى‏كردم « ، اين حديث شامل حضرت امير عليه‏السلام هم مى‏شود ؛ ] چرا كه [ قرآن كريم در آيه مباهله ، اميرالمؤمنين عليه‏السلام را به منزله‏ى نفس و جان پيامبر قرار داده است . پس هر فضيلتى غير از مرتبه رسالت كه پيغمبر صلى الله عليه و آله دارا بود ، على عليه‏السلام هم داراست . ) همان ، ص 77 )
بانو امين در باب دوم خصوصيات حضرت على عليه‏السلام را با شرح كامل بيان مى‏كند . برخى از اين ويژگى‏ها به اجمال عبارتند از :
الف. على عليه‏السلام افضل از انبيا و مساوى با پيامبر خاتم صلى الله عليه و آله در تمام خصلت‏هاست ، غير از دو جهت رسالت و نبوت .
ب. على عليه‏السلام فضايل خاصى دارد كه هيچ يك از صحابه پيامبر صلى الله عليه و آله نداشته‏اند . بانوى ايرانى در اين قسمت مى‏نويسد :
» ... از اين كلمات ) سخنان على عليه‏السلام به ابوذر و سلمان ( معلوم مى‏شود كه آن بزرگوار نماينده تمام صفات ، اسماء و افعال و آثار حق تعالى است ؛ يعنى از جهت قرب و منزلت و معرفت و يقين به جايى رسيده كه تمام صفات حق تعالى در وجود مبارك او ظهور و بروز كرده و از براى جامعيت و تماميت به او همين بس كه آن جناب جامع بين صفات متضاده بود ؛ مثل شجاعت و رقت و ... « ) همان ، ص 62 )
در اين بخش از كتاب ، بانو امين هفتاد فضيلت را از زبان گوياى قرآن ناطق ، حضرت على عليه‏السلام ذكر مى‏كند . در يك مورد ، حضرت خود را اين گونه معرفى مى‏نمايد :
» به قدر يك چشم برهم زدن براى خدا شريك قرار ندادم . هرگز لب به حرام نگشودم . من با پيامبر هم كاسه و هم غذا بودم و مونس او بودم در كودكى . اولين كسى بودم كه ايمان آوردم و اسلام را به جان پذيرفتم ، پيامبر صلى الله عليه و آله مرا به منزله هارون نسبت به موسى براى خود مى‏دانست و وصى خود معرفى كرد . آخرين كسى بودم كه از رسول خدا هنگام رحلت جدا شدم . در بستر پيامبر خوابيدم ، در حالى كه كشته شدن براى من يقين بود و ... « ) همايونى، 1383 ، ص 80 )
ج. معجزات حضرت و مورد اتفاق بودن آن از ناحيه شيعه و سنى . ) امين ، مخزن اللئالى ، بى‏تا ، ص 101 - 100 )
د. صفات اخلاقى و ويژگى‏هاى پسنديده اميرالمؤمنين عليه‏السلام از جمله احاطه علم آن حضرت بر همه چيز ؛ و شجاعت ، زهد ، عدالت و شرافت آن حضرت كه به صورت كامل و مبسوط بيان مى‏شود .
ه. برخى از مواعظ حضرت كه از نهج‏البلاغه و غير از آن استفاده مى‏شود .
بانو امين پس از آنكه شخصيت اخلاقى ، روحانى و علمى حضرت على بن ابى‏طالب عليه‏السلام را به نگارش در مى‏آورد ، به بيان صفات متقى خالص و مؤمن كامل مى‏پردازد .
از ديگر آثار علمى بانو امين ، نگاشتن تفسير ارزشمندى به نام مخزن العرفان است . وى درباره انگيزه چنين تفسيرى آورده است : » مدت زمانى بود كه گاه و بيگاه در فكر بودم تفسير مختصرى بنويسم و از كلمات آل عصمت عليهم‏السلام اقتباس نموده و از بيانات مفسران خوشه‏چينى نمايم كه شايد به اين واسطه از مفسرين و متدبرين در قرآن محسوب گردم . « ) همايونى ، 1383 ، ص 103 )
بانو امين پس از ذكر اين انديشه ، به بيان موانع پرداخته و با كمال فروتنى و تواضع ، از نادارى و فقر خود سخن مى‏گويد : » از طرفى ، ضعف نفس و فرومايگى سد راه مى‏شد و از طرف ديگر ، تهديد از منع شارع از تفسير به رأى جلوگير بود و جرئت وارد شدن در اين وادى هولناك را نمى‏كردم ولكن حس طلب نمى‏گذاشت راحت باشم . « ) همان ، ص 103 و 104 )
پس از ساعت‏ها فكر و مطالعه ، بانو امين پاى در اين وادى مقدس مى‏گذارد تا اولين مفسره جهان هستى پس از مادرش فاطمه عليهاالسلام باشد . اولين جلد تفسير بانو در سال 1376 ق به پايان رسيد .
به جز تفسير قرآن بانو كه پانزده جلد است ، مجموعه‏اى ديگر از ايشان برجاى مانده كه مشتمل بر مطالب متعددى است .