22 آبان 1388 / 25 ذی القعده 1430 / 13 نوامبر 2009

استاد سعيد نفيسي اديب ، نويسنده ، محقق نامدار معاصر ايراني بدرود حيات گفت. استاد نفيسي فارغ التحصيل رشته هاي حقوق و علوم سياسي از فرانسه بود واز اعضاي دائم فرهنگستان ايران بشمار مي رفت. استاد سعيد نفيسي مدتها در مدرسه علوم سياسي دارالمعلمين دارالفنون ودانشكده هاي حقوق و ادبيات دانشگاه تهران تدريس مي كرد.از آثار استاد سعيد نفيسي تصحيح متوني چون تاريخ بيهقي غزليات عطار و ترجمه هايي همانند تاريخ سياسي اجتماعي ايران ، وايلياد و اديسه را مي توان نام برد.
در گيرودار نهضت مشروطه‏خواهي، در بيست و دوم آبان 1287 ش به دستور شيخ فضل‏اللَّه نوري، اجتماع بزرگي در باغ شاه ، مقر محمدعلي شاه قاجار، با شركت روحانيون، رجال، معاريف، بازرگانان، اصناف و مالكين تشكيل شد و مذاكراتي پيرامون نوع حكومت در ايران آغاز گرديد. شيخ فضل اللَّه فرياد برآورد، مشروطه با شريعت سازگار نيست و تلگراف‏هايي را كه از طرف بعضي از روحانيون شهرها و مردم در مخالفت با مشروطه غير مشروعه رسيده بود قرائت كرد. سرانجام نامه‏اي به شاه نوشته و از شاه خواستند از مشروطه صرف نظر نمايد .عده زيادي اين نامه را امضا كردند كه امضاء اول مربوط به شيخ فضل‏اللَّه نوري بود. در پي اين درخواست علما ومردم، محمدعلي شاه هم آن را تاييد نمود.
آيت‏اللَّه شيخ عبداللَّه مازندراني در حدود سال 1219 شمسي (1256 ق) در بار فروش مازندران به دنيا آمد و مقدمات را در زادگاهش فراگرفت. سپس به عراق مهاجرت كرد و در كربلا از محضر عالم بزرگ، شيخ زين‏العابدين مازندراني استفاده كرد. وي از آن‏جا راهي نجف اشرف شد و نزد اساتيد نامداري همچون شيخ‏مهدي كاشف الغطاء و ملامحمد فاضل ايرواني و به ويژه ميرزا حبيب‏اللَّه رشتي به مدارج والاي علمي دست يافت به طوري كه در زمان حيات اساتيدش، در زمره مدرسان مطرح و برجسته حوزه نجف به شمار مي‏رفت. شيخ‏عبداللَّه مازندراني پس از فوت ميرزا حبيب اللَّه رشتي به عنوان يكي از مراجع تقليد، مورد توجه شيعيان به ويژه اهالي گيلان و مازندران قرار گرفت و عده زيادي، از ايشان تقليد مي‏كردند. اين عالم مجاهد در جريان نهضت مشروطه به همراه آخوندملامحمدكاظم خراساني و ميرزا خليل، در حوزه نجف، به عنوان يكي از سه رهبر ديني و فكري اين جنبش مردمي عمل مي‏كرد و با صدور اعلاميه‏هاي متعدد و رهنمودهاي سازنده، به هدايت مردم مي‏پرداخت. از شيخ عبداللَّه مازندراني آثار متعددي بر جاي مانده كه رساله الوقف، شرح شرايع، كتاب التجاره و كتاب الرَّهن و... از آن جمله‏اند. اين فقيه سترگ سرانجام در روز بيست و دوم آبان 1291ش برابر با چهارم ذي‏حجّه 1330ق در هفتاد و دو سالگي جان به جان آفرين تسليم كرد و در صحن شريف علوي در نجف اشرف به خاك سپرده شد.
حضرت امام خميني(رحمت الله علیه) قبل از تبعيد به نجف، در منزلي در مقابل مدرسه حجتيه قم، محلي به عنوان كتابخانه و محل درس و بحث طلاب تاسيس كرده بودند كه مورد مراجعه فراوان طلاب واقع گرديد. ساواك كه از فعاليت اين مكان در جهت معرفي حضرت امام هراسناك شده بود، در چنين روزي در سال 1346، به آنجا و نيز بيت آن حضرت در قم يورش برد و كليه كتاب‏ها و نشريات و جزوات موجود كه بالغ بر ده هزار جلد بود، به همراه اوراق و اسناد تاريخي به يغما برد. از آن پس دَرِ كتابخانه بسته شد و رفت و آمد به آنجا، ممنوع اعلام گرديد.
آيت‏اللَّه سيد مرتضي پسنديده، برادر بزرگ حضرت امام خميني، در سال 1274 ش (1313 ق) در خمين به دنيا آمد. سيد مرتضي پس از شهادت پدر، به همراه مادر و عمه خود، به سرپرستي حضرت امام مشغول بود و از ايشان نگهداري مي‏كرد و حضرت امام مدتي از محضر برادر، دروس حوزوي را آموختند. سيد مرتضي، علوم مقدمات و سطوح را نزد علماي اصفهان آموخت و سپس در درس خارج استادان زمان شركت كرد. پس از آن به خمين مراجعت نمودو به تدريس فقه، اصول، كلام و منطق همت گماشت. آيت‏اللَّه پسنديده در دوران سلطنت رضاخان بر اثر مخالفت با رژيم پهلوي و ايستادگي در برابر سرسپردگان حكومت جور، مدتي تبعيد شد و زماني نيز به دليل مخالفت با طرح كشف حجاب محاكمه گرديد. ايشان از محضر آيت‏اللَّه شهيد سيدحسن مدرس نيز فيض برده بود و در مبارزات ملي شدن نفت با آيت‏اللَّه كاشاني ديدار و مشاركت داشت. وي در جريان نهضت اسلامي ملت ايران، بر اثر حمايت از انقلاب و امام، بارها به دادگاه نظامي احضار شد و تحت محاكمه قرار گرفت. ايشان بارها حكم تبعيد غيرقانوني خود را نقض مي‏كرد و بدون ترس از دولت ستمشاهي به قم بازمي‏گشت. آيت‏اللَّه پسنديده پس از پيروزي انقلاب اسلامي، علي رغم موقعيت ويژه‏اي كه از مراتب علم و تجربه و مبارزات مستمر خويش داشت، همچون گذشته افتخار وكالت حضرت امام در امور شرعي مردم را بر هر عنوان و سمتي و هرگونه امتيازي ترجيح داد و در طول سال‏هاي پس از پيروزي انقلاب، با بزرگواري و بي‏هيچ ادعا و توقعي و بدون كمترين تغييري در مواضع و مشي و شيوه زندگي خويش، همان سير و روش گذشته راتعقيب كرد. حضرت امام نيز در تمام ادوار زندگي خويش، همواره با معلم و برادر بزرگ خود با تكريم و تجليل و نهايت احترام و تواضع برخورد مي‏نمودند و نسبت به ايشان اظهار خضوع مي‏كردند. سرانجام اين عالم رباني و فقيه سترگ پس از 101 سال مجاهده، در بيست و دوم آبان سال 1375 ش برابر با 30 جمادي الثاني 1417 ق بدرود حيات گفت و در مسجد بالاسر حضرت معصومه (سلام الله علیها) به خاك سپرده شد.
در پي تسخير لانه جاسوسي آمريكا در تهران توسط دانشجويان مسلمان پيرو خط امام در سيزدهم آبان 1358، مقامات آمريكايي، ايران را به عكس العمل‏هاي شديد سياسي، اقتصادي و نظامي از جانب خود تهديد نمودند. در اين حال مسؤولان جمهوري اسلامي، در دومين روز اشغال سفارت آمريكا، ابتدا مسأله تحريم صادرات نفتي ايران به آمريكا را مطرح كردند و از پانزدهم آبان 1358، صدور نفت ايران به ايالات متحده قطع شد. در ادامه ، وزارت بازرگاني، فروش كالاهاي آمريكايي را ممنوع اعلام نمود و سپس جامعه داروسازان ايران، از جامعه پزشكان خواست از تجويز داروهاي آمريكايي خودداري نمايد. از آن سو، كارتر، رييس جمهور وقت آمريكا نيز دستور قطع خريد نفت از ايران را صادر كرد. با افزايش تنش ميان ايران و آمريكا و حل نشدن مسأله گروگان‏ها، در بيست چهارم آبان 1358 دارايي‏هاي ايران در آمريكا مسدود و بلوكه شد تا اينكه روابط سياسي دو كشور در فروردين 1359 ش به صورت رسمي قطع گرديد. دولت آمريكا از آن پس همه گونه تهديد، تحريم، تجاوز و دخالت در امور جمهوري اسلامي ايران را سرلوحه اعمال زورگويانه خود قرار داد و قصد داشت تا ايران را در جهان منزوي سازد. اين تلاش‏ها هر چند جمهوري اسلامي را در برهه‏هايي تحت فشار قرار داد ولي در هر حال، ايران اسلامي، سرافرازانه در برابر آمريكا ايستاده و آرمان‏هاي ارزشي خود را دنبال مي‏كند.
مهرداد بهار فرزند ملك الشعرا محمدتقي بهار در سال 1308 ش به دنيا آمد. از 1326 وارد عرصه سياست شد و به حزب توده پيوست. در سال‏هاي بعد به عنوان يكي از دانشجويان فعّال دانشكده ادبيات دانشگاه تهران، مسؤول بخش تشكيلات سازمان دانشجويان شد. مهرداد بهار در سال 1330 به اتفاق دوستانش، بر اعضاي شوراي عالي دانشگاه شوريد كه به اخراج او از دانشگاه انجاميد. پس از اخراج از دانشگاه و مرگ پدرش، راهي زندان گرديد و پس از آزادي بار ديگر به فعاليت سياسي پرداخت و 2 بار دستگير و زنداني شد. مهرداد بهار در سال 1338 به انگلستان رفت و در دانشگاه لندن، نخستين فدراسيون دانشجويان مبارز عليه پهلوي را بنيان نهاد و به رهبري آن رسيد. در آن هنگام، حزب توده بر آن بود كه چپ‏ها را از جبهه ملي جدا كند. بهار و برخي از اعضاي رهبري كنفدراسيون، از دستور رهبري حزب توده سرباز زدند كه باعث اخراج او از حزب توده شد. وي از سال 1344 به كلي دست از سياست كشيد و به ايران مراجعت كرد و به پژوهش فرهنگ ايران باستان پرداخت. مهرداد بهار سال‏ها در دانشكده ادبيات دانشگاه تهران و چند دانشكده ديگر به تدريس پرداخت. اساطير ايران، رستم و سهراب، سخني چند درباره شاهنامه، ادبيات مانوي و تخت جمشيد و... از جمله آثار اوست. مهرداد بهار سرانجام در بيست و دوم آبان 1373 در 65 سالگي درگذشت و در بهشت زهرا به خاك سپرده شد.
آيت‏اللَّه سيدابراهيم احمدي موسوي زنجاني در سال 1303ش (1343ق) در يكي از روستاهاي ابهر در استان زنجان به دنيا آمد و پس از طي دوران كودكي و نوجواني، به تحصيل علوم ديني روي آورد. وي در 18 سالگي به قم مهاجرت كرد و طي پنج سال برخي مقدمات و سطوح را فرا گرفت. آيت‏اللَّه احمدي پس از آن به نجف اشرف كوچيد و پس از فراگيري سطوح عاليه، در درس خارج حضرات آيات: ميرزا باقر زنجاني، سيد عبدالهادي شيرازي، سيد محسن حكيم، شيخ حسين حلي و سيد عبدالاعلي سبزواري حاضر شد. وي در طي اين سال‏ها از آيات عظام: آقابزرگ تهراني، شيخ محمدحسين كاشف الغطاء، شيخ عبدالكريم زنجاني، سيد محمود شاهرودي، شيخ محمدكاظم شيرازي و شيخ عبدالحسين رشتي و اساتيد خود، اجازات متعدد روايي، اجتهاد و حسبيه دريافت كرد و به مدارج والاي علمي و اخلاقي دست يافت. آيت‏اللَّه احمدي زنجاني همچنين سفرهاي متعددي براي تبليغ دين به كويت، اردن، سوريه، لبنان، عراق و تركيه نمود. وي سراسر عمر خود را به تحصيل، تدريس، تاليف و تبليغ دين گذراند و آثار فراواني از خود به يادگار گذاشت كه تاريخ زنجان، فقه الشيعةُ الاماميه، فضائل اهل‏بيت و آثار المعاصي از آن جمله‏اند. اين عالم بزرگوار سرانجام در 22 آبان 1378ش برابر با 5 شعبان 1420 ق در 75 سالگي بدرود حيات گفت و در يكي از روستاهاي اطراف تاكستان، در جوار مزار پدرش به خاك سپرده شد.
ميرزا نظام الدّين دستغيب شيرازي از شاعران پرآوازه شيرازي بدرود حيات گفت. وي ازخاندان سادات دستغيب شيرازي بود ازاين رو به نظام دستغيب شهرت يافت. اين شاعرهنرمند، درخوشنويسي و خطاطي نيزچيره دست و توانا بود و بويژه خط نستعليق را زيبا مي‎نوشت. ازنظام دستغيب ديوان شعري بجاي مانده كه بيشتراشعارش درقالب قصيده و درستايش ائمّه اطهار(علیهم السّلام) است.
حاج ملا هادي سبزواري عالم، حكيم و فيلسوف پرآوازه ايران بدرود حيات گفت. وي درپايان تحصيلات خود درخراسان بويژه درزادگاهش سبزوار به تدريس پرداخت. حاج ملاهادي سبزواري آرا و ديدگاههاي ارزنده‎اي دارد كه هنوزهم مورد توجه علماست. اين فيلسوف بلند پايه همچنين طبعي روان داشت و اشعارش حاوي نكات فلسفي و عرفاني ظريف است. « هِدايةُ المُستَرشِدين و حاشيه براَسفار» ازمشهورترين آثاراين فيلسوف ارزنده ايراني بشمارمي‎روند.
روز دَحوُالارض براي اهل معني و صاحبان سير و سلوك، يكي از روزهاي مهم سال است كه شيخ عباس قمي در مفاتيح الجنان اعمال زيادي براي اين روز نقل مي‏كند. از جمله مي‏گويد: يكي از چهار روزي است كه روزه‏اش بسيار سفارش شده است و اين روزي است كه رحمت خدا در زمين منتشر گرديده است.
از طرف پيامبر اكرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در ماه ذيقعده‏ي سال دهم هجري قمري به اهالي مدينه و قبيله‏هاي اطراف اعلام شد كه امسال، آن حضرت قصد زيارت خانه‏ي خدا و برپايى مراسم حج را دارد. به همين جهت، تعداد زيادي از مسلمانان به همراه آن حضرت عازم مكه شدند. پيامبر اكرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در روز 25 ذيقعده‏ي سال دهم هجري قمري از مدينه حركت نمود و در مكاني به نام ذوالحليفه احرام بست. تمام همسران آن حضرت و يگانه دختر گراميش، حضرت فاطمه (سلام الله علیها) در اين سفر همراه پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بودند. حضرت علي (علیه السّلام) نيز پس از مأموريت جهادي و تبليغي در منطقه‏ي يمن، به دستور پيامبر اكرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در مراسم بزرگ حجةالوداع حضور يافت. چون حجّ اين سال آخرين حج پيامبر اكرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بود به حَجَّةُالوِداع مشهور گرديد. پس از پايان مراسم حجةالوداع هنگام بازگشت به مدينه، در مكاني به نام غدير خم،پيامبر اكرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در اجتماع يكصد هزار نفري، حضرت علي(علیه السّلام) را به فرمان خداوند متعال به جانشيني خودمنصوب فرمود و همگان با اميرالمؤمنين علي(علیه السّلام) بيعت كردند.
ميرزا عيسي قائم مقام فراهاني پدر ميرزا ابوالقاسم قائم مقام، مشهور به "ميرزا بزرگ" از وزراي نامي‏ايران در عهد فتحعلي شاه قاجار بود. وي اديب و دانشمندي فاضل به شمار مي‏رفت و شخصيتي كاردان و با تدبير بود و براي انجام امور اصلاحي كوشش فراوان انجام داد. اثباتُ النَّبَويَّةُ الخاص+ه، احكام الجهاد و اسباب الرشاد و الجهادية الصغري (كه ديباچه‏ي اين هر دو كتاب اثر ميرزا ابوالقاسم قائم مقام، پسر وي مي‏باشد) از جمله آثار ميرزا عيسي قائم مقام فراهاني است.
آنتوان دولاووازيه شيميدان فرانسوي در پاريس متولد شد. لاووازيه به سبب علاقه فراوانش به علم شيمي، دراين رشته به تحقيق پرداخت و نخستين كسي بود كه اساس طريقه علمي تبديلات و تغييرات شيميايي را كشف كرد و علم شيمي را برپايه درستي استوارساخت. تركيب آب ازدو عنصرگازي اكسيژن و هيدروژن و چگونگي تجزيه آن؛ همچنين اهميت اكسيژن دراحتراق ازجمله اكتشافات مهم لاووازيه بشمار مي‎رود. لاووازيه درسال1794ميلادي به جرم مخالفت با انقلاب فرانسه به تيغ گيوتين سپرده شد.
توماس وارِن اِرْپه معروف به اِرْپنوس، خاورشناس معروف هلندي و مؤسس نهضت خاورشناسي در هلند در يازدهم سپتامبر 1584م در شهر گوركُم هلند به دنيا آمد. وي پس از پايان دروس متوسطه در زادگاهش، وارد دانشگاه ليدنِ هلند شد و علاوه بر تحصيل در رشته الهيات، به سبب علاقه به خاورشناسي، زبان عربي را نيز فرا گرفت. ارپنوس سپس براي مطالعه كتب خطي شرقي، به انگلستان، فرانسه، آلمان و ايتاليا سفر كرد و ضمن پي بردن به اختلاف ميان زبان عربي فصيح و لهجه عاميانه، زبان‏هاي فارسي، عربي و تركي را به طور كامل آموخت. در اين حال ارپنوس تصميم گرفت كه قواعد زبان عربي را به اختصار و با اسلوب آموزشي، تدوين كند. وي پس از چندي، براي نخستين بار، با اعتقاد مسلمانان به اسلام آشنا شد و جايگاه قرآن و نقش سنت نبوي (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در عقيده اسلامي را دريافت. اِرپنوس در سال 1613م، به عنوان استاد زبان عربي دانشگاه ليدن برگزيده شد و به انجام امور تحقيقاتي در اين زبان پرداخت. وي در آغاز كتابي در زمينه نحو عربي منتشر كرد. اين كتاب، نخستين اثري است كه در تعليم زبان عربي فصيح با روش صحيح آموزشي تهيه شده و به قلم دانشمندي اروپايى به رشته تحرير درآمده بود. كتاب دستور زبان عربي ارپنوس به مدت دو قرن، به عنوان متني بي‏رقيب براي تدريس زبان عربي، در اروپا مورد استفاده قرار مي‏گرفت. وي هم‏چنين مجموعه‏اي از ضرب المثل‏هاي عربي را گرد آوري كرد و پس از انتشار چند كتاب، ترجمه‏هايى از كتب تورات و انجيل ارائه نمود. علاوه بر آن، ارپنوس نوعي از حروف چاپي عربي را طراحي كرد و براي اين حروف، چاپ‏خانه مستقلي بنيان نهاد. او مدتي نيز به بررسي حوادث روزگار پيامبر اسلام(ص) در برخي كتب عربي پرداخت تا اين‏كه در سيزدهم نوامبر 1624م در چهل سالگي درگذشت.
جِيمز كلارْكْ ماكْسْوِلْ، فيزيك‏دان برجسته انگليسي در 13 نوامبر 1831م در شهر ادينبورو، در اسكاتلند به دنيا آمد و تحصيلات مقدماتي خود را در آن شهر آغاز نمود. وي در دوران مدرسه به رياضيات علاقه نشان داد و استعدادش در اين زمينه شكوفا شد به طوري كه در 14 سالگي به اخذ مدالي در رياضيات نائل آمد. ماكسوِل در سال بعد مقاله‏اي در باب روش ترسيم منحني‏هاي بيضوي كامل به انجمن سلطنتي ادينبورو تقديم كرد. اين رساله به حدي كامل، جامع و مهم بود كه جمع زيادي، حاضر به قبول اين واقعيت نبودند كه نوجواني پانزده ساله، آن را تهيه كرده است. ماكسول در 16 سالگي براي ادامه تحصيل وارد دانشگاه در زادگاه خود شد و در نتيجه آشنايى با فيزيك‏دانان بزرگ اسكاتلند، به پديده‏هاي نوري و فيزيك علاقه‏مند گرديد. وي پس از چندي بر اثر مطالعه فراوان و راهنمايى استادش، مايكل فارادِي، دريافت كه امواج نوراني و الكترومغناطيسي در حقيقت، چيز واحدي هستند. چند سال بعد اين نظريه تاييد شد و ماكسول بار ديگر به مطالعه و تفكر در اين زمينه پرداخت. وي در سال 1871م، كتاب خود به نام دوره الكتريسيته و مغناطيس را منتشر كرد و اين اثر چنان بديع بود كه بلافاصله به سمت استاد كرسي فيزيك دانشگاه كمبريج انگلستان انتخاب شد. وي در اين كتاب توانست با مجموعه چهار معادله كوتاه خود، واكنش و تاثير متقابل ميدان‏هاي الكتريكي و مغناطيسي را به درستي شرح دهد و به عنوان مكتشف و بنيان‏گذار قوانين نور و الكتريسيته معرفي شود. ماكسول معادلات ساده‏اي ابداع كرد كه كليه پديده‏هاي مختلف برقي و مغناطيسي را توجيه مي‏كرد. وي هم‏چنين دريافته بود كه تمامي مولكول‏هاي يك گاز با سرعت واحدي حركت نمي‏كنند، از اين رو فرمولي به دست آورد كه نشان مي‏داد چه بخشي ازمولكول‏هاي يك گاز در حرارت مورد نظر، با چه سرعت مشخصي حركت خواهند كرد. اين فرمول كه فرمول انتشار ماكسول خوانده مي‏شود، يكي از پر استفاده‏ترين فرمول‏هاي عملي رياضي است و كاربردهاي مهمي در شاخه‏هاي فيزيك دارد. عمر جِيمز كلارك ماكسول كوتاه بود و سرانجام در پنجم نوامبر 1879م در 48 سالگي در گذشت.
رابرت لوييز بلفور استيونسون، اديب و داستان‏سراي انگليسي در سيزدهم نوامبر 1850م در اسكاتلند به دنيا آمد. وي از كودكي، مزاجي رنجور داشت و همين امر سبب شد كه نتواند تحصيل خود را در رشته مهندسي كه با شوق فراوان آغاز كرده بود به پايان برساند. استيونسون مدتي نيز به تحصيل در رشته حقوق و وكالت پرداخت، اما اين شغل نيز ديري نپاييد و استيونسون به نويسندگي و ادبيات روي آورد. او در ابتدا يك سلسله مقاله به سبكي بديع منتشر كرد كه مورد توجه قرار گرفت و سپس براي مراقبت از مزاج رنجور خود، سراسر زندگي را در سفر و دور از وطن گذراند. استيونسون در سال‏هاي بعد كتب ديگري را انتشار داد كه با انتشار كتاب جزيره گنج، به شهرت و موفقيت زيادي دست يافت. او هم‏چنين با نگارش رمان‏هاي فرزند ربوده شده، داستان هزار و يك شب جديد، جزيره گنج، عمارت كلاه فرنگي و ماجراهاي دكتر جكيل و مسترهايد، پيروزي فراواني به دست آورد و نمايش‏نامه‏هاي متعددي از آثارش اقتباس شد. جاذبه شخصي و زندگي پر آشوب و نابسامان و پشتكار و مقاومت در برابر بيماري، استيونسون را چون قهرماني در نظر مردم جلوه‏گر ساخت. وي از طرفي يكي از زيباترين نثرها را در زبان انگليسي به وجود آورد و از طرف ديگر در اشعار غنايى، به ويژه در بيان احساس و درد غربت، شاعري برجسته به شمار آمد. مقاله‏هاي وي از غنا و آزادگي و شخصيت بذله‏گويي او نشان دارد و انتقادهايش بسيار نافذ و دلنشين مي‏باشد. رابرت استيونسون سال‏هاي پاياني عمر را در مجمع الجزاير ناموآ در جنوب اقيانوس آرام گذراند و سرانجام در سوم دسامبر 1894م در 44 سالگي درگذشت.
كشور مِهين‏دوك‏نشينِ لوكزامبورگ با 2/586 كيلومتر مربع مساحت در غرب اروپا به دور از درياي آزاد و در همسايگي كشورهاي آلمان، فرانسه و بلژيك واقع شده است. جمعيت آن در حدود 431 هزار نفر بوده كه اكثريت مسيحي‏اند. زبان رسمي مردم لوكزامبورْگْ فرانسوي و زبان ملي آن‏ها لوكزامبورگي است. پايتخت اين كشور، لوكزامبورگ و واحد پول آن يورو مي‏باشد، كه جاي‏گزين فرانك شده است. پيش‏بيني مي‏شود جمعيت لوكزامبورگ تا سال 2025 در حدود 463 هزار نفر خواهد بود. اش سورآلزت، ديفر دانژ و دودلانژ از شهرهاي مهم اين كشور مي‏باشند. در حدود 65% مردم لوكزامبورگ مليت لوكزامبورگي دارند. لوكزامبورگ در اواخر قرن هجدهم به دنبال پيروزي انقلابيون در فرانسه، به تصرف آن كشور درآمد ولي با شكست ناپلئون بُناپارت، به همراه هلند تحت اداره آلمان قرار گرفت. لوكزامبورگ در سال 1830م تحت كنترل هلند و سپس بلژيك واقع شد. در سال 1867، در جريان كنفرانس لندن، استقلال لوكزامبورگ به تصويب رسيد، اما اين امر در 13 نوامبر سال 1890م عملي گرديد. در اين سال به دنبال مرگ پادشاه هلند و روي كار آمدن دوك اعظم جديد در لوكزامبورگ، اتحاد اين كشور با پادشاهي هلند ملغي اعلام گرديد. نظام سياسي در لوكزامبورگ مشروطه سلطنتي با دو مجلس قانون‏گزاري است. (ر.ك: 21 نوامبر)
ايگناس گولْدْ زيهِر، اسلام‏شناس برجسته اروپايى در 22 ژوئن 1850م در مجارستان متولد شد. وي پس از طي تحصيلات متوسطه، وارد دانشگاه بوداپست شد و پس از چندي در رشته الهيات اسلامي و زبان‏هاي سامي فارغ‏التحصيل گرديد. گولدزيهر در 23 سالگي در جريان سفر به سوريه، از محضر درس دانشمندان سوري استفاده برد و سپس از علماي مصر و فلسطين در مورد زبان و ادبيات عربي، فقه، اصول، حديث و تفسير بهره‏مند گرديد. وي برخلاف روش مطالعاتي خاورشناسان قرن بيستم كه بر تجربه و مشاهده عيني منابع و متون شرقي تكيه مي‏كردند، فاقد تجربه مستقيم بيروني است و در عوض، بر نوعي تجربه دروني متكي بود. گولدزيهر در پي شناسايى و كشف جان‏مايه‏هاي پنهاني برآمده كه در پس كالبد ظاهري كلمات مخفي گرديده‏اند. او در نقد و بررسي آيات، درصدد بيان جعلي بودن يا اصالت آنها نيست، بلكه در جستجوي گرايش‏هاي نهان و اغراض پنهان راويان آنها است. وي در تحقيق خود پيرامون تفسير قرآن، نمي‏خواهد اشتباهات مفسرين را بيان كند بلكه به دنبال شناخت گرايش‏هاي سياسي مذهبي است كه اين‏گونه اختلاف نظرهاي مفسران، چيزي جز نمود خارجي آنها نيست. اين ديدگاه نسبت به منابع و اسناد به اينكه نمودهايى از زندگي بسيار آشفته و پيچيده‏اي است كه مولفين اين منابع آن را زنده كردند، باعث شد تا وي به مذهب و نظريات و ديدگاه‏ها، نگاهي زماني و نه مكاني، و برخوردي پويا و نه ساكن، و نگاهي تاريخي نه مذهبي بيفكند. به اين ترتيب كه گولدزيهر در مطالعات خود هر مذهب و عقيده‏اي را همانند موجود زنده‏اي مي‏دانست كه تولد مي‏يابد، رشد مي‏كند، به كمال مي‏رسد؛ سپس شروع به فروپاشي مي‏كند، پژمرده مي‏شود و سرانجام نابود مي‏گردد. وي در اين زمينه از دو ويژگي برخوردار بود، اول آن كه در تحقيقات خود روشي استدلالي داشت و در هر مسئله‏اي با ديدگاه‏هاي كلي و اجمالي به سراغ منابع مي‏رفت و به ظاهرنگري و سطحي‏بيني اكتفا نمي‏نمود. دوم آن كه وي در تكيه بر يافته‏هاي دروني و بينش عقلاني به دنبال شناخت تمايزات و ريزه‏كاري‏هاي مذاهب در مقايسه با يك‏ديگر بود و در اين مسأله، با تيزبيني عمل مي‏كرد. با اين حال، گولدزيهر از نظر تعصب شخصي در قشاوت‏هاي خود در مورد بعضي از مباحث اسلامي با غرض‏ورزي برخورد نموده و از طريق انصاف دور شده است. وي هم‏چنين همانند بسياري از مستشرقين و خاورشناسان، از نظر سياسي و يا اعتقادي با اسلام اصيل همراه نشده است. وي به صورت صريح بيان مي‏نمايد كه توحيد و يگانه‏پرستي در اسلام براي خداشناسي، مشكلاتي دارد در حالي كه تثليث و سه‏گانه‏پرستي مسيحي براي درك خداشناسيْ، واضح است. علي‏رغم گسترده تحقيقات گولدزيهر اين امر نشان دهنده فاصله امثال وي از حقانيت يكتاپرستي است. اين مساله در عين حال به دوري وي از جاده انصاف و مسير حق‏گرايى منجر شده است. گولدزيهر در كتاب درس‏هايى درباره تاريخ اسلام مدعي شده است كه حضرت محمد(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به عنوان ابرمردي از ابرمردان تاريخ، پس از بهره‏گيري از ميراث فرهنگي موجود و تحت تاثير عوامل روان‏شناسي، الهامات دروني خويش را وحي الهي پنداشته و مردم را به آن فراخوانده است. البته گولدزيهر پس از بيان اين ادعا و ساير ادعاهايش، از ارائه دليل طفره رفته است. وي با ارائه اين تفسير از بعثت پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) كه ايشان الهاماتِ دروني خويش را تحت تاثير عوامل خارجي دانسته و از ته دل به آن ايمان آورده است، در واقع علاوه بر نسبت هذيان و توهم به پيامبر اسلام(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ، به نوعي تناقض‏گويى مي‏پردازد. چرا كه وي درعين حال، پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را يك ابرمرد مي‏داند و مطالعه سراسر زندگي آن حضرت(صلّی الله علیه و آله و سلّم) علاوه بر اثبات سلامت كامل در تفكر و برخورداري از عالي‏ترين توانايى‏ها كه مورد اعتراف و اذعان گولدزيهر نيز مي‏باشد، نشانگر شخصيتي است كه هماره در اوجِ تعادل قرار داشته و در طول حيات خويش و 23 سال پيامبري خود، از بلنداي تعقل فاصله نگرفته است. مي‏توان گفت گولدزيهر در اين ادعاي خود مسيري را طي نموده است كه قريش در اوان بعثت پيامر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در پيش گرفتند ولي آن‏ها نيز با شناخت پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) از تهمت دست برداشتند در صورتي كه امثال گولدزيهر همچنان بر اين عقيده واهي پاي مي‏فشارند. از منتخبات گولدزيهر در حدود شش‏صد كار تحقيقي و پژوهشي برجاي مانده كه از آن جمله مي‏توان از تتبّعات اسلامي در 2 جلد، قرآن، فنّ تفسير، مقدمه بر توحيد الموحدين و نيز مقالات و مطالعاتي درباره معارف اسلامي و هم‏چنين فِرَق اسلامي ياد كرد. گولدزيهر داراي كتابخانه شخصي نفيسي حاوي چهل هزار جلد كتاب بود كه قسمت عمده آن به مشرق زمين و موضوعات و مباحث مختلف اسلامي از قبيل فقه، حديث، تاريخ، تفسير، زبان‏شناسي و ادبيات عربي مربوط بوده و در حاشيه اكثر آنها، نظرات و نتيجه تحقيقات خود را نوشته است. ايگناس گولدزيهر سرانجام پس از 71 سال زندگي در 13 نوامبر 1921م درگذشت.
كنفرانس "محدود كردن تسليحات بين‏المللي" از 13 نوامبر 1921م در واشينگتن، پايتخت امريكا آغاز به كار كرد. اين كنفرانس در ششم فوريه 1922م، با امضاي قراردادي به نام قرارداد پنج جانبه توسط پنج كشور از كشورهاي شركت كننده به كار خود پايان داد. به موجب اين قرارداد كه به امضاي امريكا، انگليس، فرانسه، ايتاليا و ژاپن رسيد، استفاده از هر گونه گاز سمّي و شيميايىِ كشنده يا بي‏حس‏كننده در جنگ‏ها ممنوع شد. چند سال بعد در ژوئن 1925م منع به كارگيري گازهاي كشنده در جنگ‏ها از سوي تعداد بيشتري از كشورها مورد توجه قرار گرفت و طي پروتكلي در ژنو به امضاي اكثر آن كشورها رسيد. با اين حال، همين كشورها در موارد متعدد از اين سلاح‏هاي ممنوعه استفاده كرده‏اند.
پس از جنگ اعراب و اسرائيل در سال 1967 و اشغال بلندي‏هاي جولان توسط ارتش اسرائيل، اختلافات درون حزبي بعث ميان دو جناح به رهبري رئيس جمهور وقت سوريه و حافظ اسد كه وزير دفاع و فرمانده نيروي هوايى سوريه بود، شدت گرفت. در 12 نوامبر 1970م كنگره حزب بعث سوريه رأي به بركناري وزير دفاع و رئيس ستاد ارتش داد. اما در فرداي آن روز در 13 نوامبر 1970 كودتايى عليه رژيم غيرنظامي حاكم به وقوع پيوست و حافظ اسد قدرت را در دست گرفت. چند روز بعد از كودتا اعلام شد كه حكومت كودتايى يك قانون اساسي جديد تنظيم و تدوين خواهد كرد و براي وارد شدن به فدراسيون طرح‏ريزي شده مركب از ليبي، سودان و سوريه گام برخواهد داشت. حافظ اسد در مارس 1971 با انتخاب شدن به رياست جمهوري، قدرت را به طور كامل در دست گرفت و تا پايان عمر در سال 2000 م در اين سمت باقي ماند.
در اوج مبارزات مردم بنگلادش براي كسب استقلال از پاكستان، توفاني سهم‏گين در سيزدهم نوامبر 1970م در اين كشور به وقوع پيوست. بر اثر توفان بزرگ بنگلادش دويست هزار نفر كشته و حدود هشت‏صد هزار تن مجروح شدند. هم‏چنين بر اثر اين گردباد عظيم، صدها هزار تنِ ديگر از مردم اين كشور آواره شدند و خسارات بسياري بر خانه‏ها، مزارع، كارخانه‏ها و ديگر مؤسسات اقتصادي وارد گرديد.