تابستان را می‌توان فصل غیرمنتظره ها نامید. هرسال بهترین و به‌یادماندنی‌ترین اتّفاقات زندگی‌ام در تابستان رخ می‌دهد. هربار که امتحانات آخر سال از راه می‌رسد و قرار است مدرسه‌ها تمام شود، شوق عجیبی برای رسیدن به روزهای گرم تابستان دارم. مهم‌ترین کاری که همیشه در سه ماه تعطیلات انجام می‌دهم، کتاب خواندن است؛ این کار بیش تر از همه ی کارهای دیگر سرگرمم می‌کند و ازش لذّت می‌برم. ماه گذشته نزدیک خانه ی‌مان یک کتابخانه‌ی جدید افتتاح شد که هروقت از کنارش رد می‌شوم دعا می کنم زودتر راه اندازی شود تا بتوانم کتاب‌هایش را قرض بگیرم و بخوانم. دیروز داشتم با خودم فکر می‌کردم همیشه دلم می‌خواسته یک کتابدار بشوم، روزها و ساعت ها را بین کتاب ها بگذرانم و کتاب خوان ها را راهنمایی کنم. بعد فکر کردم برای شروع این کار کتابخانه‌ی نزدیک خانه ی‌مان چه جای خوبی می‌تواند باشد.

 نویسنده: عاطفه جوینی

منبع: مجله باران