جریان‌های مخالف با یک‌دیگر برای سلب مشروعیت از طرف مقابل، توجیه حرکت خود و درست کردن پشتوانه مردمی به کارهای مختلفی روی می‌آورند که افشاگری ابتدائی‌ترین این حرکت‌هاست؛ اما تقابل که پیشرفته می‌شود و از وادی حرف به میدان عملیات وارد می‌شود کار کمی پیچیده‌تر می‌گردد و تحلیل آن فقط برای کسانی که با تاکتیک‌های سیاسی جنگ آشنا هستند ممکن است و معمولا عموم مردم به دلیل نداشتن اطلاعات کافی از تحلیل پشت پرده‌ها ناتوانند.

یکی از کهنه‌ترین مکرهایی که در تقابل جبهه حق و باطل و حتی تقابل باطل با باطل وجود داشته و دارد پروژه کشته‌سازی و مظلوم‌نمائی است. خون معمولا در منظر عامه مردم احترام ویژه‌ای دارد و ریخته شدن آن توسط شخص یا گروهی باعث جریحه‌دار شدن احساسات و بروز واکنش‌های منفی نسبت به کسی است که ریختن خون به آن نسبت داده می‌شود. جریان‌های مختلف تلاش می‌کنند از حساسیت عمومی نسبت به خون به نفع خود استفاده کرده و افراد یک جامعه و یا جامعه جهانی را با خود همراه سازند .در ماجرای خون جریان‌هایی که تقوای سیاسی ندارند و منافع حزبی و گروهی برای آن‌ها ازهر چیزی مهم‌تر است در مواردی به پروژه‌ای روی می‌آورند که در ادبیات سیاسی امروز به آن کشته‌سازی می‌گویند؛ در این پروژه جریان و یا فرد اقدام به قتل افرادی از مردم عادی و یا هم گروهی‌های خود کرده و چنین وانمود می‌کنند که جریان مقابل برای در قدرت ماندن حاضر به ریختن خون افراد مظلوم و بی گناه است و قدرت برای او از همه چیز مهم‌تر است.

البته همان‌گونه که گذشت کشته‌سازی پروژه جدیدی نیست و در تاریخ نمونه های مختلفی برای آن نقل شده است. به عنوان مثال در زمان خلافت موسی هادی عباسی، برادر هارون الرشید، یکی از افرادی که نسبت به یکی از بزرگان بازار بغداد حسادت می‌کرد به غلام خود دستور داد تا او را کشته و به پشت بام خانه فرد مذکور بیندازد، تا از این طریق آن مردم تاجر را به قتل متهم کرده و او را به تیغ انتقام بسپارد. غلام که توان تخطی از حرف مولای خود را نداشته به خواسته او جامه عمل می‌پوشاند و مولای خود را سر بریده و جنازه آن را به پشت بام خانه مرد تاجر می‌اندازد؛ اما به خواست خدا غلام لب به اعتراف گشود و گفت مولایم از من خواست او را بکشم و به پشت بام این مرد تاجر بیندازم و به این طریق اصل ماجرا بر همه معلوم شد.[1]

در ایران پس از انقلاب نیز بارها دشمن اراده نموده است تا با اجرای پروژه کشته‌سازی حکومت را به تقابل با مردم متهم کرده و از طریق مظلوم‌نمایی از میان مردم یارگیری کرده و جبهه مخالفان را در مقابل انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی گسترده‌تر نماید.

شاید بتوان ماجرای قتل مرحومه ندا آقا سلطان در اوج اغتشاشات پس از انتخابات 1388 را رسانه‌ای‌ترین نمونه پروژه کشته‌سازی دانست که با افشا‌گری رسانه‌های جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی حقیقت ماجرا بر همه معلوم شد و نهادهای انتظامی از این اتهام تبرئه شده و مشخص گردید که قتل نداآقا سلطان بخشی از پروژه کشته‌سازی برای ضربه زدن به انقلاب اسلامی بوده است.

در اغتشاشات اخیر نیز که به بهانه گرانی بنزین در کشور رخ داد تیم‌های ترور کور به صورت ناشناس در میان مردم حضور پیدا کرده و اقدام به قتل کور می‌نمودند تا کشور را به قتل عام معترضین متهم نمایند اما این مکر نخ نما دیگر در میان مردم ایران تاثیری نداشته و همه دریافته‌اند که دشمن برای رسیدن به مقاصد شوم خود از هیچ رذالتی فروگذار نمی‌کند.

البته این ترفند در کشورهای دیگر نیز توسط جریان استعمار به کار گرفته شده است که نمونه نزدیک آن اتفاقات چند ماه گذشته عراق بوده که در آن تعداد قابل توجهی از معترضین توسط افراد ناشناس به قتل رسیدند و این قتل‌ها به حکومت نسبت داده شد و ثمره‌اش سقوط دولت مستقر در عراق شد.

نکته قابل توجه این است که رسانه رکن پروژه کشته‌سازی است به این معنا که در این پروژه ابتدا کشته‌ای درست می‌شود و سپس با استفاده از قدرت رسانه آن را برجسته کرده و احساسات کاربران اینترنتی و شبکه‌های مجازی را جریحه‌دار نموده و درصدی از این کاربران بدون اطلاع از واقعیت ماجرا به بازنشر این تولیدات پرداخته و به این ترتیب موج رسانه‌ای که بخش اصلی پروژه کشته‌سازی است راه می‌افتد.

جالب اینجاست که جریان مخالف حتی به درگذشتگان مردم نیز رحم نکرده و با سر زدن به آرشیو جانباختگان بیمارستانی آن‌ها را به عنوان کشته‌شدگان در اعتراضات مطرح می‌نمایند؛ غافل از اینکه در عصر ارتباطات با یک سرچ ساده در بین متوفیات و نیز سایت بهشت زهرای تهران  مشخص می‌شود که علت و زمان مرگ آن که به عنوان کشته مطرح می‌کنند چیست!  از این جالب‌تر اینکه در موارد زیادی افرادی که زنده هستند به عنوان کشته‌شدگان مطرح می‌شوند که رسانه ملی در موارد زیادی با این افراد به مصاحبه پرداخته تا آبروی نداشته جریان ضد انقلاب بار دیگر بر زمین ریخته و حقیقت آن‌ها برای مردم مشخص شود. 

پادزهر پروژه کشته‌سازی
برای تقابل با این ترفند دشمن باید از همان طریقی که دشمن ورود کرده است وارد شد؛ چرا که قرآن در مبارزه دستور داده است که از همان دری که آن‌ها وارد شده اند شما نیز وارد شودید و در این باره می‌فرماید:

فَمَنِ اعْتَدى‌ عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدى‌ عَلَیْکُمْ[2]
پس هر که بر شما تعدّی کرد، شما هم به مثل آن بر او تعدّی کنید

با تمسک به این آیه و با توجه به اینکه رسانه رکن پروژه کشته‌سازی است لازم است تا جریان انقلاب اسلامی با رسانه به تقابل این چنین ترفندهایی برود و صرف تکذیب از طریق شبکه‌خبر و یا اخبار سراسری کفایت نمی‌کند. در مورد کشتگان واقعی ارائه گزارش‌های مستند و جذابی از سلاح‌های به کار رفته در قتل‌ها و تفاوت آن‌ها با سلاح‌های سازمانی و پخش فیلم‌های مستند می‌تواند کمک خوبی به اقناع افکار عمومی بنماید و در مورد کشتگان موهوم نیز می‌توان از مصاحبه‌های مستند با خود افراد در صورت حیات و یا بستگان آن‌ها در صورت فوت واقعیت را به اطلاع عموم مردم رساند.

خلاصه آنکه در این عصر بیش از سلاح رسانه است که پیروز ماجرا را مشخص می‌کند و این همان‌چیزی است که اهالی رسانه به آن جنگ روایت‌ها می‌گویند.


پی‌نوشت:
[1] رک: مستدرک الوسائل، ج 3، ذیل شرح حال ضیاء الدین سید فضل الله راوندى به نقل از کتاب ضوءالشهاب
[2] سوره بقره آیه 194