کسب معرفت و شناخت حقایق مسئله‌ای بسیار مهم در عرفان اسلامی است و آن چه متعلق این شناخت قرار می گیرد، وجود حق تعالی و انسان کبیر و انسان صغیر است. بنابراین رئوس معارف الهی و سید و سرور تمام حقایق نیز همین، سه مطلب است: ١. معرفت حق تعالی ۲. معرفت انسان کبیر 3. معرفت انسان صغیر. مقصود اصلی از این معارف سه گانه معرفت حق تعالی است. زیرا خداوند عالم صغیر و عالم کبیر را جز برای خود نیافریده... اگرچه معرفت حق بدون معرفت این دو عالم غیر ممکن است، پس دانستن آن برای همه بالاتفاق لازم است.(1)
 
با توجه به ضرورت کسب معرفت نسبت به انسان کبیر و انسان صغیر، هر یک از این موارد را از دیدگاه عرفان و عرفا تبیین می نماییم. اهل الله عالم کبیر را ماسوا الله یعنی از عقل اول تا عالم ماده می دانند. هر آنچه که در عالم کبیر است انسان آن را در خود دارد بنابراین او، عالم صغیر نامیده می شود. از آنجا که انسان با کمی جرم و کوچکی جسمش تمامی صورت عالم را دارا است و از طرفی عالم نیز بر صورت حق خلق شده، پس انسان نیز بر صورت حق آفریده شده است و به عبارت دیگر هر دو صورت حق اند؛ با این تفاوت که انسان صورت مجمل و منطوی است و عالم کبیر صورتی گسترده در پهنای خلقت می باشد.
 
یسمیه أهل الله الإنسان الکبیر وتسمى مختصره الإنسان الصغیر لأنه موجود أودع الله فیه حقائق العالم الکبیر کلها فخرج على صورة العالم مع صغر جرمه والعالم على صورة الحق فالإنسان على صورة الحق(2) بنابراین انسان مجموع عالم و عالم صغیر می باشد و جهان، إنسان کبیر است.(3) انسان کامل کسی است که می تواند به جای همه هستی بنشیند، زیرا از مجموع خلقت کامل تر بوده و هر حقیقتی که در خلقت یافت شود در انسان نیز وجود دارد.
 
او کلمه جامع و خلاصه موجود برتر است. از این رو خداوند، حقایق اسماء الهی را که برای ایجاد همه عالم، جهت گیری شده به آفرینش این نشآت انسانی، امام و موجود برتر، متوجه ساخت. خدای بزرگ انسان را در بهترین صورت آفرید. او را نسخه کامل حقایق نو و اسماء قدیم قرار داد. جهان خلاصه حق تعالی است و انسان کامل خلاصه و چکیده حق تعالی و جهان است و این مختصر شریف نام گرفته؛ زیرا مختصر و خلاصه از کل و مجمع به دست می آید.
 
انسان کامل عالم صغیر: ابن عربی در الفتوحات المکیة انسان کامل و به عبارتی آدم را انسان صغیر می نامد که خلاصه عالم کبیر است. الإنسان الذی هو آدم عبارة عن مجموع العالم فإنه الإنسان الصغیر وهو المختصر من العالم الکبیر والعالم ما فی قوة إنسان حصره فی الإدراک لکبره وعظمه والإنسان صغیر الحجم یحیط به الإدراک من حیث صورته وتشریحه وبما یحمله من القوى الروحانیة. انسان کامل از آن جهت که جامع عالم بوده و هستی را در عالم صغیر وجود خویش جای داده به او عالم صغیر نیز می گویند. او مشتمل بر عالم کبیر و همه حقایق اسماء و صفات است. همان گونه که ابن عربی نیز در «الفص الأول» به آن اشاره کرده است: وکانت الملائکة من بعض قوى تلک الصورة التی هی صورة العالم، المعبر عنها فی اصطلاح القوم «بالإنسان الکبیر» فکانت الملائکة له کالقوى الروحانیة والحسیة التی فی النشأة الإنسانیة.(4) کتاب وجودی انسان کامل که مختصر و برگرفته و برگزیده از ام الکتاب است، عبارت از حضرت احدیت جمعی الهی و حقایق اسماء و صفات فعلی خداوند که تجلیات آنها را در تمامی مراتب در صورت الهی خویش جای داده است. از جمله مراتب و مخلوقات عالم ملائکة الله اند که مدبرات امورند و در انسان کامل قوای نفسانی او همان ملائکه اند که مختصر شده اند. بنابراین قوای روحانی و نفسانی انسان کامل همان ملائکه وجودی وی هستند.
 
فالإنسان عالم صغیر والعالم إنسان کبیر ثم انفتحت فی العالم صور الأشکال من الأفلاک والعناصر والمولدات فکان الإنسان آخر مولد فی العالم أوجده الله جامعة لحقائق العالم الإنسان الکامل هو الوجیز.(5) باید دانست که هر انسانی نمی تواند مصداق عالم صغیر باشد. بنابر نظر ابن عربی این تنها انسان کامل است که مختصر شریف واقع می گردد.
 
انسان، عالم صغیر و عالم، انسان کبیر است و اما نه هر انسانی بلکه الإنسان الکامل هو الوجیز. عالم که انسان کبیر است همانند انسان دارای قوا و اجزاء و اعضا می باشد. قوای انسان کبیر مراحل و مراتب نفس کلی است که در مجموعه و سراسر پیکر انسان کبیر ساری است. اجزای عالم علوی و عناصر عالم سفلی همه اعضا و جوارح پیکر انسان کبیرند. ملائکه هم جزء مراتب نفس کلی محسوب می شوند. همانند قوای حسی و روحانی که متعلق به بدن انسان صغیر و یا همان عالم صغیر میباشد.
 
رابطه انسان با عالم دارای دو وجه است: وجود انسان در عالم و وجود عالم در انسان؛ از آن جهت که هر آن چه در حضرات موجود است در اجزای انسان منطوی بوده و اسماء و صفات ذاتی و فعلى الهی به طور جامع در او محقق می باشد، او نسخه مختصر و عالم صغیر است و از جهت دیگر که انسان کامل در عالم قرار گرفته است، عالم انسان کبیر نام گرفته است؛ پس عالم با انسان کبیر شده است. جهت دیگر در این نام گذاری ترکیب عالم کبیر است که عالم کبیر در ترکیب خود از جهت معنى و جسم همانند انسان است. بنابراین عالم را نیز انسان می نامند. نکته ای که باید به آن توجه داشت این که اگر چه انسان را از لحاظ مرتبه عالم کبیر مینامیم و عالم را انسان کبیر، اما انسان کامل انسان کبیر و والا است و جهان انسان صغیر است. زیرا انسان کامل خلیفه الله بر عالم بوده و همواره خلیفه بر مستخلف علیه برتری دارد. بنابراین اصغر و اکبر بر سبیل مجاز و جواز می باشد و انسان از حیث حقیقت و معنا بزرگترین مظهر است و عالم از حیث مظهر اصغر است چنان که خداوند فرمود:
 
«لم یسعنی سمائی ولا أرضى ووسعنی قلب عبدی المؤمن».(6) پس این انسان کامل است که کامل ترین مجالی حق است. لأنه المختصر الشریف والکون الجامع لجمیع حقائق الوجود ومراتبه هو العالم الأصغر الذی انعکست فی مرآة وجوده کل کمالات العالم الأکبر، أو کمالات الحضرة الإلهیة الأسمائیة والصفاتیة. ولذا استحق دون سائر الخلق أن تکون له الخلافة عن الله(7)
 
همچون آیینه ای که در مقابل عالم اکبر واقع گشته و هر آنچه را از حقایق در اسرار هستی است، منعکس می نماید. به عبارتی کمالات حضرت حق جمیع حقایق الهیه و کونیه را جلوه گر می شود. پس او عهدنامه الهی است که هر چه در عالم کبیر است انموذج آن در عالم صغیر انسانی نیز هست، اگرچه که آسمان و زمین و نباتات و معادن و أصناف حیوانات در انسان با اشخاصش موجود نیست. اما حقیقت و اعیان آنها در انسان کامل قرار گرفته است و اصل و حقیقت هر چیز به اعیان آن است.
 
پی‌نوشت‌ها:
1. نص النصوص در شرح فصوص الحکم، ترجمه محمدرضا جوزی، ص 416.
2. الفتوحات المکیة، ج ۲، ص ۱۵۰,
3. همان، ج ۳، ص ۱۰.
4. فصوص الحکم، ص 49.
5. الفتوحات المکیة، ج ۲، ص ۱۵۰.
6. بحار الانوار، ج ۱۵، ص ۳۹.
7. فصوص الحکم، ص ۳۵
 
منبع: انسان کامل از دیدگاه ابن عربی و امام خمینی رحمة الله علیه، نرگس موحدی، صص88-83 ، چاپ و نشر عروج، چاپ اول، تهران، 1393