بحث از مصداق خاتم ولایت و این که آن همه فضیلت و مقام شایسته چه کسی است و خلیفه الهی و منبع فیاض الهی کیست؛ در مباحث انسان کامل جایگاه ویژه ای دارد. اما قبل از این که بخواهیم مصداق آن را مشخص کنیم، ناگزیر هستیم که معنای ختم و انواع ختم را روشن کنیم تا از تشتت سخن در مصداق خاتم اولیا و انبیا در امان بمانیم، اگرچه در این زمینه سخن عرفای بزرگ خالی از تشویش نیست.
 
این مطلب در شروح مختلف بر فصوص و الفتوحات المکیة توضیح داده شده است. مثلا در مقدمه‌ای که محمد خواجوی بر شرح فصوص قیصری دارد، این گونه تبیین می نماید: ولایت به معنی حکومت و سلطنت است و ولایت به معنی صحبت می باشد و ولی را که گفته اند به معنی قرب و نزدیکی است، اصطلاحا عبارت است از حقیقتی کلی و صفتی الهی و شأنی از شئون ذاتی که اقتضای ظهور دارد. (فالله هو الولی) شیخ عارف محقق مولانا عبدالرزاق کاشانی در المصطلحات می نویسد:
 
الخاتم هو الذی قطع المقامات بأسرها وبلغ نهایة الکمال والبالغ إلى نهایة الکمال واحد لا یقبل التعدد وخاتم النبوة هو الذی ختم الله به النبوة ولا یکون إلا واحدة، وهو نبینا وکذا خاتم الولایة على الإطلاق وهو أیضا لا یتعدد، وهو الذی یبلغ به صلاح الدنیا والآخرة نهایة الکمال ویختل بموته النظام وهو المهدی الموعود الی خاتم کسی است که تمامی مقامات را تا کامل ترین مراتب طی نموده و به نهایت درجۂ کمال نایل شده است. این نهایت از کمال، تعددبردار نبوده و خاتم الانبیاء، رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و خاتم الاولیاء، مهدی موعود می باشند که امور دنیا و آخرت به ایشان اصلاح شده و نظام عالم بر پاست. ایشان خاتم اولیاء را کسی جز حضرت حجت نمی داند.
 
تقسیمات ولایت: همچنین برای ولایت چندین تقسیم است. ولایت، تقسیم به مطلقه و مقیده می شود، یعنی از آن جهت که صفتی الهی است، مطلقه و از آن جهت که به انبیا و اولیا استناد دارد، مقیده است... پس ولایت جهت حقی و نبوت جهت ملکی و رسالت جهت بشری و وجهه ارتباط انبیا با خلق است.
 
ولایت، تقسیم به عام و خاص نیز می شود : ولایت عام، ولایتی است که همه را فرا می گیرد مانند ولایت قضات و مجتهدین... و ولایت خاصه، ولایتی است که هیچ یک از انبیاء و اولیاء را آن درجه از ولایت حاصل نیست و مخصوص مقام محمدی بوده و این ولایت جز برای حضرت ختمی مرتبت و ائمه اثنی عشر که صاحب ولایت کلیه اند حاصل نیست.. ولایت کلیه دو قسم است، یکی مقام و دیگری حال. اولی مخصوص ختم و ختمیون است و دومی، مخصوص انبیاء و اوصیا که برایشان حال است نه مقام. به عبارت دیگر ولایت مطلقه محمدیه دو قسم است: یکی، مطلقه کلیه که از حیث حقیقتش عقل اول نامیده شده و دومی، مقیده جزئیه که از حیث روح جزئی او مدبر جسد مبارک اوست. نسبت ولایت و رسالت و نبوت به یکدیگر: جهت شناخت جایگاه ولایت نسبت به رسالت و نبوت، به ذکر برخی از تفاوتهای آنها می پردازیم تا رتبه هر یک نسبت به دیگری روشن شود.
 
ولایت مظهر تجلیات ذاتی حق است که فیض حق به طور دائم و لایزال ادامه دارد. اما رسالت و نبوت منقطع اند. نبی از آن جهت که وظیفة انباء و پیام آوری از جهان غیب را دارد؛ به گونه ای با غیب مرتبط است و بعد از مرتبه ولایت قرار می گیرد. اما رسول که وظیفه هدایت گری خلق را به عهده دارد، دارای جنبه بشری است و بعد از مرتبہ نبوت قرار دارد. هدف رسول و نبی قانون گذاری و بیان شریعت است. علاوه بر این که برخی از انبیاء دارای جهت ولایت نیز هستند. بعد از حضرت خاتم الانبیا قانون گذاری و تشریع به پایان رسیده، اما ولایت همچنان مستدام است. بنابر این مقام ولایت مقام عامی است که رسالت و نبوت را در بر می گیرد.

فإن الرسالة والنبوة - أعنی نبوة التشریع، ورسالته - تنقطعان، والولایة لا تنقطع أبدا. ولایت امری سرمدی و ابدی است که تا جهان پابرجاست، هرگز قطع نخواهد شد. ولایت محدود به زمان و مکان نیست و با قیام قیامت به جهان آخرت منتقل می گردد.
 
سؤالی که در اینجا مطرح می شود این است که اگر ولایت منقطع نمی شود پس منظور از ختم ولایت چیست؟ ناگزیر باید معنایی متفاوت از ختم نبوت در نظر گرفت که دیگر نبی ای نخواهد آمد. اما ولی در هر عصر و زمانی خواهد بود.
 
نظر قیصری در این باره چنین است که: لیس المراد بخاتم الأولیاء من لا یکون بعده ولی فی الزمان، بل المراد أن یکون أعلى مراتب الولایة وأقصى درجات القرب مقامة اله، بحیث لا یکون من هو أقرب منه إلى الله تعالى، ولا یکون فوق مرتبته فی الولایة والقرب مرتبة. مرحوم سید جلال الدین آشتیانی در این باره می گوید:
 
مراد از خاتم اولیاء این نیست که بعد از او ولیی نباشد بلکه مراد از خاتم اولیاء کسی است که به حسب حیطه ولایت و مقام اطلاق و احاطه، محیط بر جمیع ولایات و نبوات باشد. نزدیک ترین موجودات به حق را اصطلاحا خاتم ولایت می نامیم. بنابراین منظور از ختم ولایت ختم زمانی نیست، بلکه ختم رتبی مد نظر می باشد. لذا خاتم ولایت در هر زمانی می تواند باشد و در هر دوره ای یک نفر به مقام اعلای از ولایت دست پیدا کند.
 
قیصری در شرح این عبارت: (فإن الرسالة والنبوة، أعنی نبوة التشریع ورسالته، تنقطعان والولایة لا تنقطع أبدأ) علت قطع رسالت و دوام ولایت را این گونه می داند: لأن الرسالة والنبوة من الصفات الکونیة الزمانیة فینقطع بانقطاع زمان النبوة والرسالة، والولایة صفة إلهیة، لذلک سمى نفسه ب«الولی» الحمید وقال: (الله ولی الذین آمنوا...) فهی غیر منقطعة أزة وأبدا. هر چه که در بعد زمان و مکان باشد گذرا و فانی خواهد بود.
 
منبع: انسان کامل از دیدگاه ابن عربی و امام خمینی رحمة الله علیه، نرگس موحدی،صص1148-113، چاپ و نشر عروج، چاپ اول، تهران، 1393