جامعیت و مقام جمعی انسان کامل سبب می شود تا حق تعالی خویش را در عین ثابت او رؤیت نماید. اما مسلم است که میان شهود در مقام ذات و اجمال و عدم تعین و شئونات ذات و شهود جمال و جلال خداوندی در مظهری متعین به وجود خلقی، تفاوت وجود دارد. هر چند او وجودی است که کلیدهای آسمان و زمین و غیب و شهود و جمیع موجودات در او پنهان است. انسان کامل در مقام رجوع در قوس صعود، باب الأبوابی است که موجودات از درب وجودی او رجوع به نهایات می کنند.
 
نکته ظریف در صعود انسان این است که مظاهر و قوافل وجود همه در صراط صعود به واسطه انسان کامل به اصل خویش باز می گردند؛ اما انسان کامل بدون هیچ واسطه و به طور مستقیم به بسوی حق باز می گردد. زیرا او مظهر تام حق و مجلای فیض وجود در دنیا و آخرت است و خداوند با واسطه او به مخلوقات رحمة للعالمین، عالم دنیا و عالم آخرت است.
 
کریم ترین آیات الهی و بزرگ ترین حجتهای حق انسان کامل است که کون جامع و خلیفه خداوند در همه عوالم می باشد. او مظهر اسم جامع و مرآت تجلی اسم اعظم است. خداوند به یدى الجمال و الجلال، باطن انسان را سرشت و ظاهرش را در عالم شهادت و مظهریت طبیعت قرار داد.
 
خداوند متعال انسان کامل و آدم نخستین را بر صورت جامع خویش آفرید، و او را آینه اسماء و صفات خویش قرار داد و هر آنچه از صور اسماء و صفات که صور آن در ممکنات، تجلی می یافت، را در نشئه انسانی ظاهر نمود و او را صورت حق قرار داد. امامه می فرماید:
 
در وجهة غیبیة عین تجلی به فیض اقدس است، و در تجلی ظهوری کمال جلا و استجلاء عین مقام جمع واحدیت به اعتباری، و کثرت اسمائیه به اعتباری است. و تعین اسم جامع و صورت آن عبارت از عین ثابت انسان کامل و «حقیقت محمدیه»، صلى الله علیه و آله، است. حضرت امام در این عبارت علاوه بر اشاره به مقام جمعی انسان کامل، این مقام را تا فیض اقدس، ممکن می دانند. به عبارتی ایشان مقام «أو ادنی» را همان مقام أحدیت و فیض اقدس میدانند. اگرچه اولین ظهور خلقی انسان کامل در مقام مشیت و همان علم اول و روح نخستین است، اما استعداد سیر به مقام تعین اول و مقام جامع بین احدیت و واحدیت را دارد.
 
حظ آن حقیقت از مقامات مقام «أو أدنی»، و از درجات درجه اکملیت و تمحض و تشکیک، و از بطون سبعه قرآنیه نصیب او بطن هفتم است، و حسنات او را نهایت نیست. بهره آن حقیقت از تجلی تجلی ذاتی است. خمیرة انسان که همه مراتب وجود را در خود منحصر کرده است، با دو دست جلال و جمال حق تعالی، وجود یافته است و بقیه مخلوقات با ید واحده او آفریده شده اند.
 
اسماء جمال و جلال اسماء متقابله مانند رحمت و غضب، بطون و ظهور، اولیت و آخریت، و سخط و رضا میباشند. این اسماء در ذات الهی به نحو بساطت مستجمع اند. انسان کامل که خلیفه و مقرب ترین تجلیات به حضرت حق است؛ به سبب این نزدیکی به عالم وحدت و بساطت، با دو دست لطف و قهر آفریده شده است و مانند مستخلف عنه خویش مستجمع صفات متقابله است و به ملائکه و ابلیس که به ید واحده خلق شده اند امر شد تا به کسی که با دو دست آفریده شده، سجده کنند.
 
در میان اسماء الله اسمی کامل ترین است که جامع همه کمالات باشد و آن اسم اعظم الله می باشد. مظهر آن مستجمع جمیع صفات و اسماء الهیه و مظهر همه تجلیات حق است. در میان اعیان نیز عین ثابت انسان کامل از جانب خداوند در ظهور صور اسمایی به نشئه علمیه می باشد. عین ثابت انسان کامل از جانب اسم اعظم خلیفه در میان اعیان است. زیرا اسم اعظم که جامع صفات جلال و جمال و ظهور و بطون است، امکان ندارد که با مقام جمعی خویش در عینی از اعیان، به دلیل ضیق و کدورت آن مرآت، متجلی گردد. از این رو باید مرآتی متناسب با آن باشد تا صفا و نور آن را منعکس نماید.انسان کامل از آنجا که کون جامع و آیینه تمام نمای همه اسماء و صفات الهیه است از این رو تمام ترین کلمات الهیه است، بلکه او همان کتاب الهی است که همه کتابهای الهی در آن است.
 
ویژگیهای انسان کامل و کلمه تامه: از ثمرات جامعیت انسان کامل این است که او در تمامی حالات و مقامات آداب حضور حق را به تمامه درک و حفظ می نمایند. حضور در عالم بالا و حضور در عالم پایین هر یک ادب و آداب خاص خویش را می طلبد. موجودات ناقص به جهت نقص خود نمی توانند ادب عالم بالا را که در اوج کمال است، رعایت کنند و برخی از کسانی که به عالم بالا بار یافته اند نیز آن قدر محو عالم بالا می گردند که نسبت به عالم پایین غافل می شوند. تنها جامع الکلم و هادى الامه، حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) لا است که در هر دو مقام ادب حضور را به تمامه رعایت می نمایند.
 
ظاهر و مظهر با هم اتحاد دارند و انسان کامل که مظهر الهی است با اسم اعظم و مقام «احدیت» که جامع جمیع اسماء است، مضاف می باشد و عین ثابت او اقتضای اضافه به رب الارباب را دارد. این نسبت اتحاد او را متعلم به جمیع اسماء الهیه نموده و سمت سیادت بر مظاهر وجود را به او بخشیده است. از وجود او بر انبیاء و اولیا و عوالم، از ازل تا ابد ساری می گردد و در قیامت نیز شفاعت آن را بر عهده دارد.
 
همان گونه که انسان کامل با دو دست آفریده شده است، دارای دو چشم ظاهر و باطن نیز می باشد که با آن تمامی اسرار غیب و شهود را با هم جمع می کند. با چشم باطن بر اسرار و حقایق عالم غیب نظر دارد و در آن سیر و غور می نماید و گویی که از آن جهان است. با چشم ظاهر در میان مظاهر طبیعت نگریسته و آنان را راهبر و راهنما است. بنابر فرموده حضرت امام خمینی(رحمه الله) این مقام تنها شایسته حضرت ختمی مرتبت است. زیرا تنها تجلی است که اسماء کلیه و جزئیه و تنزیهیه و تشبیهیه را در وجود خویش جمع نموده است. لذا شهود حقایق قدریه و ابلاغ احکام شرعیه تنها از عهده ایشان بر می آمد. سایر انبیاء در این امر ناتوان بودند. به همین دلیل بود که خداوند نیز مدام آن حضرت را به صبر و استقامت امر می فرمود.
 
حضرت ختمی نبوت متحقق به مقام جمعیت و مظهریت اسماء ظاهره و باطنه بود. و آن مظهر اسماء غیر متناهی به این حقیقت اشاره فرمود که « أنا ذو العینین.» پس، بر ذمه او بود که جمع کند بین اسرار قدر، و ارشاد قوم خود در مقام اظهار احکام تشریعیه و إبلاغ آیات کریمہ دال بر وعدو وعید و انذار و تبشیر و تحریص نفوس به سلوک إلى الله.
 
منبع: انسان کامل از دیدگاه ابن عربی و امام خمینی رحمة الله علیه، نرگس موحدی،صص160-155، چاپ و نشر عروج، چاپ اول، تهران، 1393