موانع اجتماعی فردی یادگیری
موانع روانشناختی اجتماعی عمدهای، آنچه را که ما از اطلاعات منتقل شده به وسیله رسانهها جذب می کنیم، محدود می کنند.
پژوهش گسترده در مورد تأثیرات رسانه ها، افکار عمومی و روانشناسی اجتماعی حاکی از آن است که تأثیر مستقیم ارتباطات جمعی بر افراد، بسیار پیچیده، ظریف و محدودتر از آن چیزی است که عموما تصور می شود. موانع روانشناختی اجتماعی عمده ای، آنچه را که ما از اطلاعات منتقل شده به وسیله رسانه ها جذب می کنیم، محدود می کنند. منازعه بر سر تهدید ناشی از رسانه - های فرامرزی، امپریالسیم فرهنگی در کشورهای در حال توسعه و آمریکایی شدن فرهنگ اروپا، عمدتا در حد ضرب المثل ها، تصورات بیگانه هراسانه و زخم زبان های ایدئولوژیک جنگ سرد باقی مانده است و پژوهش های تجربی نظام مند در مورد نحوه تأثیر رسانههای جمعی بر شهروندان صورت نگرفته است. مطالعات شواهد - محور در مورد اثرات ارتباطات وارداتی - که معمولا بر افکار عمومی آمریکایی و اروپایی متکی است - نتایج مبهم و بی حاصلی را به همراه داشته است. پژوهش حاضر، بر خلاف تصورات رایج، شواهد زیادی در حمایت از ایده تغییر گسترده افکار عمومی بومی در نتیجه تاثیر رسانههای خارجی، عرضه نکرده است. در واقع، بخش عمده پژوهش روانشناختی اجتماعی موجود، در مورد تأثیر ارتباطات جمعی (که به بررسی توان رسانه ها در تغییر شیوه تفکر و عمل مخاطب در تمام زمینه ها می پردازد) تردیدهایی جدی بر تصورات رایج در مورد تأثیر نیرومند جریانهای ارتباطی فرامرزی بر افکار عمومی و ارزشهای اجتماعی روا می دارد. رسانههای جمعی تنها یکی از طرق کسب دانش در مورد جهان هستند؛ تصاویر و ایدههای هالیوود، سی. ان. آن. و گوگل، ممکن است تأثیری به بزرگی دیگر نهادهای جامعه پذیری عمده که ارزشهای فرهنگی پایدار را طی دوره کودکی و نوجوانی به افراد انتقال می دهند، نداشته باشد. فرایندهای جامعه پذیری، شامل تمامی عوامل و نهادهایی است که به وسیله آنان ارزشها، نگرشها، نقش ها، مهارتها و الگوهای رفتاری از نسلی به نسل دیگر منتقل می شوند. بخش عمده ای از متون موجود در این حوزه، اثبات کرده است که خانه و خانواده، مدرسه، محل کار، اجتماع محلی و سازمانهای مذهبی، همچنین تجربه مستقیم رشد در جوامع ثروتمند یا فقیر، همگی در فرایند یادگیری و جامعه پذیری تأثیر دارند. تماس شخصی با مردم سایر جوامع به واسطه مسافرت، مخابرات و مهاجرت افزایش یافته است. ارزشهای بنیادی، مانند احساسات شدید هویت ملی، نگرشهای سنتی به اخلاق و جهت گیری نسبت به اقتدار که در سالهای شکل گیری شخصیت فرد (کودکی و نوجوانی) کسب می شوند، ممکن است نسبتا پایدار باقی بمانند. آیا تلویزیون و اینترنت، فرهنگ بوتانی و تعلیمات مذهبی هزار ساله آن را از بین می برد؟ آیا تماشای شبکههای دیهارد، دسپرت هوس وایوز و سی. ان آن. واقعأ فرهنگ فرانسوی را در سرزمین مولیر، دگاس و سارتر تهدید می کند؟ آیا باید تصاویر تلویزیونی در مورد سبک زندگی غربی را به خاطر برانگیختن تظاهرات خشمگینانه ضد غربی در خاورمیانه و انزجار شدید از آمریکا، مورد سرزنش قرار داد؟ کتاب حاضر دلایل و شواهدی برای تردید در چنین ادعاهایی ارائه می کند.
به منظور فهم این امر که چگونه جریانهای اطلاعاتی فرامرزی به طور بالقوه توان تأثیر گذاری بر شهروندان و نابودی فرهنگهای ملی جمعی را دارند، بایستی مراحل مختلف فرایند ارتباطات جمعی را یک بار دیگر به یاد آوریم. در این جا نیاز است که محتویات ارتباطات جمعی که به سراسر مرزهای ملی صادر می شوند را از فرایندهای پذیرش توسط مخاطب که بوسیله آن پیام ها دریافت و معانی آنها تفسیر می شود و همچنین تأثیر مستقیم بعدی این فرایند بر مخاطبان هر منطقه و تاثیر گسترده تر آن بر جامعه، به طور کلی، تمیز داد. این مراحل. طی سالیان متمادی، در بخش عمده ای از متون تحقیقاتی که دارای بافته های متضادی در مورد قوت و معناداری اثرات روانشناختی اجتماعی رسانه ها بر شهروندان بوده اند، مورد منازعه بوده است.
قبل از دست یابی به شواهد مستقیم حاصل از آزمایش ها و پیمایش های اجتماعی، مدل قدیمی تبلیغات بیان می کرد که رسانههای جمعی توان اعمال تأثیر مستقیم نیرومند بر افکار عمومی را دارند. بنابراین، هنگامی که کنگره آمریکا قانون رادیویی ۲۱۹۱۲ را تصویب کرد مالکیت خارجی ایستگاه های رادیو محدود گردید زیرا بیم آن می رفت که بیگانگان، در زمان جنگ، اطلاعات را به نیروهای دشمن انتقال دهند یا مخابرات نظامی آمریکا را مختل نمایند. با گسترش ایستگاه های رادیویی تجاری، کنگره آمریکا دوباره نگران پخش تبلیغات خرابکارانه توسط بیگانگان بود. در طول جنگ جهانی دوم، متفقین شدید بیم آن داشتند که تبلیغات آلمان و ژاپن قادر به شکل دهی به افکار عمومی در داخل و خارج آمریکا باشد. بر اساس مدل کلاسیک، یک اثر «سوزن تزریقی» یا «محرک - پاسخ» وجود دارد که طبق آن پیام هایی که از رسانههای خارجی دیده یا شنیده می شوند، مستقیما رفتار و نگرشهای عمومی را در داخل کشور، تغییر می دهند. اما اولین پژوهش دقیق علوم اجتماعی در مورد اثرات رسانه ها که در دهه ۱۹۴۰ انجام گرفت، خیلی زود این طرز تفکر را با تأکید بر محدودیت های این فنون، رد کرد. مطالعات تجربی کلاسیک بر روی سربازان آمریکایی توسط هاولند و همکارانش، اثبات کرد که مجموعه فیلمهای آموزش نظامی «چرا می جنگیم» در تغییر نگرشها و رفتار نسبتا بی تأثیر بود. مکتب کلمبیا که توسط کاتز و لازارسفلد بنیانگذاری شد، پیشگام بسیاری از اولین پیمایش های نظام مند با استفاده از نمونه های تصادفی از رأی دهندگان انتخابات ۱۹۴۰ ایری کانتی بود که هدفش بررسی تأثیر ارتباطات مربوط به مبارزه انتخاباتی بر رفتار رأی دهی افراد بود. آنها همچنین گزارش دادند که توان پوشش خبری روزنامهها و پخش رادیویی مبارزات انتخاباتی در تغییر جهت گیری های حزبی پایدار با تعیین گزینه های انتخاباتی آمریکاییان محدود است؛ به عبارت دیگر، رسانه ها، در این زمینه، تاثیر محدودی دارند. این مطالعات اولیه، دانشمندان علوم اجتماعی را تحت تأثیر قرار داد و به ایجاد اجماع گسترده ای منجر شد مبنی بر اینکه استفاده از وسایل ارتباطات جمعی به تنهایی، حداقل در کوتاه مدت، قادر به تغییر نگرشهای فرهنگی یا رفتار نیست.
منبع: جهانی شدن و تنوع فرهنگی، پیپا نوریس و رونالد اینگلهارت، ترجمه: عبدالله فاضلی و ساجده علامه،صص54-52، چاپ و نشر سپیدان، تهران، چاپ اول، ۱۳۹۵
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}