سخن درباره زن و خصوصیات جنسی او و تفاوت داشتن یا تفاوت نداشتن وی با مرد در ابعاد گوناگون، از جمله حقوق فردی و اجتماعی، همواره در مکاتب و نحله های مختلف فکری، از مباحث مهم و در خور توجه بسیاری از اندیشه وران و صاحب نظران بوده است. در کنار نظریات متعادل و گاه مطلوب درباره زن و حقوق او - که بیشتر در میان ادیان آسمانی دیده شده است - گاه نظرهایی افراطی و شگفت انگیز نیز دیده می شود که توجیه کننده رفتار بسیار خشن و سبعانه با زنان در عصر جاهلیت و حتی در عصر حاضر و دنیای متمدن است. این گونه نظریه های افراطی حتی در میان - به اصطلاح - اندیشه وران مشهور معروف جهان نیز دیده می شود؛ اما با رنگ و لعاب علمی.
 
شاید بتوان با قاطعیت ادعا کرد که این گونه آرا و دیدگاه ها درباره زن و حقوق او از آنجا ناشی می شود که غالبا صاحبان این اندیشه‌ها یا از زن و توانایی ها و حقوق و وظایفش به خوبی آگاهی نداشته یا نمی خواسته اند آن گونه که شایسته یک زن است با او برخورد کنند. نتیجه این دیدگاهها سوء استفاده هرچه بیشتر و استثمار این قشر عظیم انسانی است؛ البته در هر عصری به سبک و روش خاص خود.
 
این نکته بر هیچ ذهن بیدار و وجدان آگاهی پوشیده نیست که این گونه دیدگاه‌ها در هر حال محکوم است؛ چه متعلق به قدیم باشد و چه عصر حاضر و جهان متمدن. اما شاید بتوان گفت که وجود اندیشه های متحجر و خام درباره زنان آن هم در عصر تمدن و مدعی پیشرفت در تمام حوزه های علوم و معارف، به مراتب قبیح تر و محکوم‌تر است.
 
البته باید به این حقیقت نیز اذعان کرد که پیدایش دیدگاه های افراطی درباره مسائل زنان و در پی آن، طرح تساوی حقوق زن و مرد در تمام جهات و آنچه امروزه به نام فمینیسم» معروف شده، واکنش محرومیت ها و مظلومیت هایی است که در گذشته و حتی اکنون بر زنان رفته است و نتیجه عملکرد نادرست صاحبان قدرت در مورد این قشر عظیم انسانی است. ناگفته پیداست که این میدان جای طرح مباحث بسیاری است که ورود به آنها در این مجال نمی گنجد. بنابراین، تنها به یکی از ابعاد آن توجه می شود.
 
از جمله مسائل در خور طرح در این زمینه، تعلیم و تربیت زنان است. طرفداران و حامیان حقوق زن، به ویژه فمینیست ها، بر این نکته اصرار می ورزند که زنان در گذشته از همه حقوق از جمله فرصتهای آموزشی محروم بوده اند. به همین دلیل، به فکر افتاده اند تا در پرتو این اندیشه، شعار تساوی حقوق آموزشی برای زنان و مردان و استفاده از فرصت‌های آموزشی را طرح کنند. همچنین به خصوص در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، به علل مختلف، لزوم اختلاط زنان و مردان را در مراکز و مؤسسات آموزشی طرح کرده اند. این عده معتقدند که نه تنها دلیل های اقتصادی و کمبود امکانات آموزشی توجیه گر اختلاط جنسها در مدارس و دانشگاههاست، بلکه حتی برخی دلیل های روانشناختی را نیز برای توجیه آن بر می شمارند.
 
این نوشتار برای بررسی اجمالی و مختصر مسئله اختلاط زنان و مردان، به خصوص دختران و پسران جوان در مراکز آموزشی، اعم از مدارس و دانشگاهها، می کوشد تا با استفاده از منابع تحقیقی - که غالبا از نویسندگان غربی است - گامی هرچند کوتاه در این زمینه بردارد. استفاده از این منابع برای آن است که اثبات شود مسئله اختلاط در نظام‌های آموزشی نه تنها غیر علمی و دارای استدلالهای نوع سطحی است، بلکه این مسئله حتی در میان خود غربی ها و به خصوص بعضی کشورهای اروپایی و آمریکا نیز دارای مخالفان بسیاری است. بنابراین، شایسته است محققان و صاحبنظران تعلیم و تربیت بیشتر آن را کانون بررسی و نقد قرار دهند و اجازه ندهند با شعارهای فریبنده و توخالی طرفداری از حقوق زنان، بیش از این به حیثیت و عفت و کرامت زنان ستمدیده لطمه وارد شود و نگذارند جاهلیت نو با شیوه های جدید، همان نیات جاهلیت قدیم را جامه عمل بپوشاند.
 
فمینیسم (نهضت آزادی زنان): فمینیسم (Feminism) که واژه‌ای فرانسوی است، در اصل به معنای اندیشه تساوی حقوق زن و مرد و به تعبیری، نهضت برای آزادی زنان می باشد. ریشه تاریخی این اندیشه به قرنها پیش باز می گردد، ولی به شکل امروزین آن در قرن ۱۹ از کشور فرانسه شروع شد و گسترش یافت و هم اکنون در سراسر جهان، به خصوص در کشورهای غربی و امریکا، دارای هواخواهان بسیاری است.
 
متفکران و صاحب‌نظران این مکتب فکری معتقدند که زنان در گذر تاریخ به انحای گوناگون تحت ستم بوده و همیشه مردان با تفکر مردسالاری و حاکمیت و تسلط بر زنان، از آنان بهره کشی کرده اند و از این طریق، قشر عظیم زنان گرفتار محرومیتهای شدیدی در تمام زمینه ها شده اند، اکنون نوبت آن فرا رسیده است تا زنان از این وضع اسف بار نجات یافته، به حقوق از دست رفته خویش برسند. اینان به برابری کامل زنان با مردان در تمام زمینه ها و حقوق گوناگون باور دارند و طرفدار جدی آزادی زن و تساوی حقوق آنها با مردان اند.
 
یکی از پیامدهای این طرز تفکر پیدایش اندیشه اختلاط زن و مرد در تمام شئون زندگی و به خصوص در آموزش و تحصیل بوده است. طرفداران این مکتب معتقدند که زنان باید در تمام سطوح تحصیلی و تحقیقی و علمی و در تمام مؤسسات، در کنار مردان و هماهنگ با آنها به صورت مختلط به تحصیل و فعالیتهای علمی بپردازند.
 
منبع: مجموعه مقالات تربیتی، عبد الرضا ضرابی، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی،صص436-433، چاپ اول، قم، ۱۳۸۸