تفاوتی هست میان یک فلسفه رسمی تربیتی مانند فلسفه‌ای که شامل رشته‌های تعلیم و تربیت حرفه‌ای و کتابهای راهنمای برنامه ریزی آموزشی و درسی است، و فلسفه «واقعی» که فعالیت‌های روزانه فرد را هدایت می کند. بنابراین، این امکان وجود دارد که کسی از یک لحاظ طرفدار پیشرفت گرایی باشد، اما کنترل استبدادی اعمال کند و کلاسها را با روش «حفظ کردن طوطی وار» اداره نماید. این امکان به دو دلیل بروز کرده است: اول، نارسایی فلسفه در رابطه با موقعیت های عملی تربیتی؛ دوم، فقدان درک طبیعت فلسفه از جانب بعضی از مربیان. غالبأ نظریه‌های فلسفی تعلیم و تربیت با نیازهای واقعی معلمان فاصله گرفته است. به علاوه، نظریه معمولا به زبانی نوشته می شود که به قدری کلی و انتزاعی است که مربیان تعلیم و تربیت قادر نیستند آن را با موارد خاص و جزئی ارتباط دهند. به نظر ما یکی از راههای حل این مشکل، آن است که نظریه پردازان تعلیم و تربیت در ارائه اندیشه به زبانی که از لحاظ روانی برای متخصصان خوشایند باشد، مورد تشویق قرار گیرند؛ یعنی به گونه ای بنویسند که مربیان تعلیم و تربیت بتوانند نظریه را با عمل ارتباط دهند.
 
هر چند ممکن است انجام این کار دشوار باشد، اما اولین قدم آن است که زمینه وسیعی فراهم شود تا معلمان بتوانند تحت ضوابط و چارچوب خاصی فعالیتهای آموزشی خویش را بنا نهند. این امر نه تنها مشاهده نظریه و عمل را بر طبق شرایط موجود دربر می گیرد، بلکه مشاهده آنها را به منزله بخشی از جریانهای تربیتی لحاظ میکند. تدوین یک دیدگاه فلسفی در تعلیم و تربیت کار آسانی نیست، اما به هر حال برای کسی که بخواهد یک مربی کارآزموده و مؤثر باشد، امری ضروری است. دیدگاه فلسفی به فرد کمک می کند تا ارتباط متقابل شاگردان، برنامه های درسی، مدیریت و اهداف را ملاحظه کند. لذا، فلسفه به صورت عملی نمود پیدا می کند.
 
علاوه بر این، اغلب لازم است مربیان با صراحت نوعی نگرش فلسفی در فرمهای تقاضای استخدام، به عنوان اعضای کمیته های برنامه ریزی، به منزله سخنگویان برنامه های مدارس در بیانه های اداری پیرامون خط مشی های مدرسه، و حتی در تبیین اهداف فعالیتهای کلاس و برنامه های درسی برای والدین و دانش آموزان، داشته باشند. با این حال، مهم ترین مربیان به یک دیدگاه فلسفی نیازمندند تا بتوانند به تلاشهای تخصصی و فردی خویش معنا و جهت عمیق بدهند. منظور این نیست که مربیان باید یک دید فلسفی خاص داشته باشند، بلکه باید درباره آنچه انجام می دهند فکر کنند.
 
برای تدوین نگرش فلسفی راه‌های متعددی وجود دارد، اما رعایت برخی ملاحظات به تدوین چنین نگرشی کمک می کند. یکی از فرایندهایی که می تواند مورد توجه قرار گیرد، به شرح زیر است:
 
۱. آگاهی از تعلیم و تربیت به میزانی بیش از فعالیت های مدرسه یا کلاس درس؛ برای یک معلم کلاس یا مدیر مدرسه آسان است که خود را گرفتار مسائل جزیی و روزمره اداره مدرسه نماید. کسی که خویشتن را گرفتار امور جزیی و بی اهمیت می کند یا در مشاهدة اهداف مطلوب فاقد بصیرت است، برای تأمل در آنچه انجام می دهد به اندازه کافی وقت ندارد. یکی مربی اغلب از مشکلات به ستوه می آید، اما او نباید این امر عادی را بهانه ای برای اجتناب از دقیق اندیشیدن قرار می دهد. به عنوان مثال، ممکن است معلم کلاس متقاعد شده باشد که در مجموع، تعلیم و تربیت همان چیزی است که در کلاس اتفاق می افتد. مدیر مدرسه ممکن است بر این باور باشد که مهم ترین چیزها برنامه زمان بندی شده یا نمودار گردش کار اجرایی است. اما تعلیم و تربیت با تعیین و جهت دهی امور جامعه ارتباط دارد، و معلم باید از این امر آگاه باشد. به بیان جامع تر، تعلیم و تربیت حداقل دو چیز را شامل می شود: انتقال میراث فرهنگی از یک نسل به نسل بعد، بدان سان که حداقل تداوم اجتماعی و فرهنگی تضمین گردد؛ فراهم کردن مهارتها، تواناییها و ادراکات برای تدوین روشهای جدید انجام امور با توجه به شرایط متغیر. وقتی مربیان با این ملاحظات نسبت به تعلیم و تربیت آگاهی کسب کردند، یک عامل ضروری برای تدوین دیدگاه فلسفی فراهم خواهد شد.
 
۲. آگاهی از این نکته که فلسفه یک دیدگاه جامع برای تعلیم و تربیت فراهم می کند؛ یک مربی ممکن است درک روشنی از تعلیم و تربیت پیدا کند، اما شاید تمرکز و نظم سازمانی قابل قبولی نداشته باشد. فلسفه به عنوان یک مطالعه منظم با تدوین یک دیدگاه جامع، منطقی و منسجم در ارتباط است. فلسفه به طور سنتی درگیر طیف وسیعی از مسائل و موضوعات بوده، تعلیم و تربیت در نزد اغلب فلاسفه از اهمیت فراوانی برخوردار بوده است. بنابراین، نوشته های مفصلی در دسترس مربیان قرار دارد که به عنوان یک اقدام مبنایی و گسترده به فهم او از تعلیم و تربیت کمک می کند. وقتی مربیان فهمیدند که فلسفه چشم اندازهای وسیعی را دربر می گیرد و ابزاری برای طراحی دیدگاههای سازمان یافته و منظم به دست می دهد، مقدمات اساسی برای نگرشی فلسفی به تعلیم و تربیت فراهم خواهد شد.

٣. مطالعه تحولات تاریخی اندیشه‌های فلسفی و رابطه آنها با تعلیم و تربیت؛ مطالعه اندیشه‌های فلسفی تضمین نمی کند که یک فرد به فیلسوفی ورزیده تبدیل شود یا از تمامی نیروهای مختلف که بر تعلیم و تربیت تأثیر می گذارد، آگاه شود. با این حال، مطالعه اندیشه‌های فلسفی مجموعه ای از علوم منظم و متوالی مهیا می کند که یک شخص با استفاده از آنها می تواند آنچه را تا کنون در تفکرات تربیتی اتفاق افتاده درک کند. مطالعه اندیشه‌های فلسفی نشان می دهد که چگونه مقصدها، مقصودها و فعالیتها شکل گرفته و چگونه آنچه را اغلب به عنوان کارهای ابداعی در تعلیم و تربیت می شناسیم، در حقیقت تکرار اندیشه‌هایی است که به قرنهای گذشته تعلق دارد. همچنین، این مطالعه به فرد کمک می کند تا سنت های تربیتی را ارزیابی و درک کند و مبنایی برای ارزیابی هوشمندانه تر و دقیق تر، به دست می دهد. این مطالعه نه تنها به ما فهمی مستمر می دهد، بلکه مبنایی در اختیار ما میگذارد تا اندیشه‌هایی نو براساس آن تدوین شود و دیدگاهی پیدا کنیم که ما را قادر سازد اهداف و اعمال جدید را مورد ارزیابی قرار دهیم.
 
منبع: مبانی فلسفی تعلیم وتربیت، هوارد آ. اوزمن و ساموئل ام. کراور،مترجمان: غلامرضا متقی فر، هادی حسین خانی، عبدالرضا ضرابی، محمدصادق موسوی نسب و هادی رزاقی،صص25-23، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمة الله علیه، قم، چاپ دوم، 1387