برنامههای درسی ایدهآلیستی
یکی از ادعاهای ایدهآلیستها این است که به رشد منش بیش از حامیان فلسفههای دیگر توجه می کنند.
یکی از ادعاهای ایدهآلیستها این است که به رشد منش بیش از حامیان فلسفههای دیگر توجه می کنند. این گفته احتمالا درست است، اما سؤالات جدی چندی از این قبیل وجود دارد که چرا ایدهآلیستها تا این اندازه دلواپس رشد منش اند و چه نوع منشی را می خواهند توسعه دهند. غالبا آنچه در فلسفه ایدهآلیسم رشد منش را نشان می دهد، سازگاری و فرمانبرداری از جانب فراگیران است. مثلا هاریس می گوید که اولین قانونی که باید به شاگرد آموخته شود، نظم است. باید به دانش آموزان یاد داد که خود را با قالبهای کلی هماهنگ و هر چه را با عملکرد مدرسه مغایرت دارد طرد کنند. به بیان روشن تر، دانش آموزان باید در وقت مقرر در کلاس حاضر باشند، همراه با اولین زنگ از جا بلند شوند و عاداتی از قبیل سکوت و نظافت را بیاموزند. اما بجاست کسی بپرسد: آیا این رشد منش است یا آموزش اطاعت. این نوع آموزش منش ممکن است فرد را در ثبات تربیت اجتماعی کمک کند، اما غالبا خلاقیت و خودهدایتگری را فدا می کند. همچنین، ممکن است آموزش منشی که ایدهآلیست مطرح می کند، به ساده لوحی دانش آموزان در پذیرش اندیشههای از قبل آماده شده، بدون تحقیق جدی منجر شود. مثلا، بسیاری از چیزهایی که اندیشههایی ارزشمند خوانده می شود، بر نظرات یا فرضیاتی قابل خدشه بنا شده و ممکن است نهایتا از نظر اجتماعی مضر باشد. به عنوان مثال، جیووانی جنتیل و ژوسیه ژیس، وقت زیادی را صرف بررسی مفهوم وفاداری به عنوان مرکز ثقل رشد منش کردند. هر چند ممکن است است وفاداری از دیدگاه اجتماعی تا حدودی مفید باشد، اما اگر یادگیرنده را به بروز ندادن اعتراض و همچنین پنهان کردن اندیشه مستقل خویش در مورد مفاهیمی از قبیل کلیسا، جامعه یا مدرسه تشویق کند، خطرناک خواهد بود.
برخی ایدهآلیستها از قبیل باتلر بر جنبه خودشکوفایی تربیت منش تأکید می کنند، اما این خودشکوفایی، معمولا بخشی از خود گلی است؛ بنابراین، حتی در معتدل ترین نگرش ایدهالیستی نیز فرد تحت موضوع بزرگ تر و مهم تری به نام خود گئی یا خدا می گنجد. نشانه هایی از این شیوه استدلال را در آثار هگل می توان یافت که معتقد بود فرد تنها از طریق خدمت به حکومت معنا پیدا میکند.
دیگر جنبه قابل توجه فلسفهایدهآلیسم این است که وظیفه اولیه فلسفه را تحقیق و ترویج حقایق می داند. به عنوان نمونه، این دیدگاه در آثار افلاطون که معتقد بود حقیقت، کامل و جاودان است دقیقا مطرح شده است. حتی امروزه ایدهآلیستها خاطرنشان می کنند که دنبال خرد بودن در واقع به دنبال حقیقت بودن است. هر نسل جدید دانش پژوه باید مستمرة تحقیق کند، هر چند ممکن است پاسخهای نهایی همیشه یکسان باشد. این دیدگاه به نوعی ایستایی منجر می شود. فرض این است که حقیقت را هم اکنون در آثار گذشتگان در اختیار داریم. خطر این باور آن است که تحقیق برای کسب اندیشههای جدید را تضعیف و نوعی انجمادگرایی و برداشت غلط از امنیتی ایجاد می کند. در حالی که ایدهآلیستها معتقدند تفکر انسانهای معاصر بسیار نسبی و گذراست، اعتقادات اطلاقی بسیاری از آنها را می توان نقطه ضعف بزرگی دانست.
ضمن این که نگرش یاد شده مشخصه گروهی از ایدهآلیستهاست، برخی از آنها برداشتی کثرت گرایانه از حقیقت دارند و معتقدند که ممکن است نه یک حقیقت که حقایق متعددی وجود داشته باشد که مردم می بایست در مورد آن فکر کنند، تا نه فقط معرفت بلکه انگیزش عقلانی کسب کنند. البته ایدهآلیسم مانند سایر فلسفهها، شاخهها و معانی متفاوتی دارد و بسیار غیر منصفانه است که تمام ایدهآلیستها را یکی بدانیم. هر نویسنده ای اندیشهها را بر اساس تجارب خود توصیف یا تفسیر می کند و از این رو دو نویسنده یکسان فکر نمی کنند. با این حال، در میان ایدهآلیستها گرایش هایی از قبیل رشد منش و تعلیم و تربیت به صورت مشترک وجود دارد و هدف این بخش خاطرنشان کردن همین گرایشهای کلی بوده است.
منبع: مبانی فلسفی تعلیم وتربیت، هوارد آ. اوزمن و ساموئل ام. کراور،مترجمان: غلامرضا متقی فر، هادی حسین خانی، عبدالرضا ضرابی، محمدصادق موسوی نسب و هادی رزاقی،صص71-69، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمة الله علیه، قم، چاپ دوم، 1387
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}