رآلیست غیردینی معتقد است که فهم مناسب جهان، مستلزم فهم واقعیات و شیوه‌های تنظیم و طبقه بندی دانش است. مثلا تدوین قوانین علمی بسته به صحت داده های واقعی و به روز بودن آن است. مدارسن باید واقعیات اساسی در مورد دنیا را آموزش دهد و برنامه مدرسه خوب، درسها را به شیوه ای جذاب و دلنشین ارائه می کند. نه تنها مواد درسی، بلکه روشهای ورود به آن نیز باید آموخته شود. رآلیست بر تعقل موشکافانه ای که مشاهده و تجربه مددکار آن است تأکید جدی دارد.
 
اخیرا رآلیسم غیردینی بیش از رآلیسم مذهبی بر فلسفه تعلیم و تربیت اثر گذارده است. مثلا تعجب آور نیست که منتقدانی از قبیل هیمن ریکاور و جیمز بریانت کنانت، دانشمند نیز هستند. تعلیم و تربیتی که آنها ترویج می کنند، اساسا فنی است و به تخصص می انجامد. اندیشه تخصصی شدن که ایده‌آلیست از آن شدید نفرت دارد، ناشی از تلاش برای پالایش و بنیان نهادن دانش علمی و قطعی است. رآلیست غیردینی ادعا می کند که انسان گل نگر در معرض بلند پروازی خیال قرار دارد، ولی قدرت اندکی بر اثبات این خیالبافی ها دارد. بسیار مهم است آنچه را می دانیم تدوین کنیم و این کار تنها از طریق جمع آوری آثار افراد متعددی که هر کدام در مورد اجزاء کوچکی از دانش تحقیق می کنند، ممکن می شود. رآلیست به شخصیت معلم اعتقاد کمتری دارد تا تأثیر او در انتقال دانش در مورد دنیایی که فراگیران می توانند از آن استفاده کنند.
 
رآلیست از روش سخنرانی و سایر شیوه‌های رسمی تدریس حمایت می کند. با این که اهدافی از قبیل خود شکوفایی ارزشمند است، رآلیست اعتقاد دارد که خود شکوفایی هنگامی به بهترین صورت حاصل می شود که شاگردان در مورد جهان خارج شناخت پیدا کنند؛ در نتیجه، باید واقعیات بر آنها عرضه شود و روش سخنرانی می تواند کارآمد، سازمان دار و منظم برای رسیدن به این هدف کمک کند. روش سخنرانی، تنها روشی نیست که رآلیستها ترویج می کنند، زیرا آنها معتقدند از هر روشی که استفاده شود، باید از ویژگی انسجام که ناشی از شناختی روش مند، نظام دار و قابل اعتماد است برخوردار باشد. لحظه ای در تاریخ آشفته ما دقت کنید که چگونه از نادیده گرفتن واقعیات در مورد اموری از قبیل رژیم غذایی مناسب، امراض و علل آن و علل بلایای طبیعی رنج می بردیم، واقعیاتی که امروزه بسیار بدیهی شده است. کسب دانش و برخورداری از زندگی بهتر نتیجه انباشته شدن تدریجی اما همیشگی واقعیات است. آدمی بدون برخورداری از حداقل برخی واقعیات به مدت درازی نمی تواند زنده باشد.
 
 رالیست‌ها معتقدند که تعلیم و تربیت مرتبط با جنبه واقعی یادگیری، نباید لزوما به شیوه‌های دردآور و کسل کننده ارائه شود. در واقع، آنها معتقدند که یادگیری به همان اندازه که مفید است باید لذت بخش باشد. جان لاک بر این عقیده بود که بازی قطعا به یادگیری کمک می کند. به نظر می رسد او نسبت به روانشناسی کودک حساسیت داشت و از روشهایی که جدید و نو می نماید حمایت می کرد، علاوه بر سودمندی بازی، او اصرار می کرد بیش از آنچه کودکان آمادگی پذیرش دارند نباید درسهای خسته کننده که بالاتر از سطح آمادگی آنهاست بر کودکان تحمیل کرد (حتی اگر به معنای یک سال تأخیر در یادگیری خواندن باشد)؛ باید به کودکان پاداش مثبت داد تا برای یادگیری بعدی تشویق شوند و معلمان نباید بیش از میل طبیعی کودکان چیزی بر آنها تحمیل کنند. در بسیاری موارد، لاک به مثابه طلایه دار بسیاری از نظریه‌های تربیتی جدید ظاهر می شود. تشخیص او که نباید بیش از آمادگی و توانایی بر کودکان تحمیل کرد، بسیار جدید به نظر می رسد و حساسیت او نسبت به «میل طبیعی» کودکان به اصول مهم نظریه‌های رشد و نمو معاصر، شباهت فراوان دارد.
 
اگر چه برخی رآلیستها مثل لاک، از لحاظ بررسی ابعاد ویژه کودک یا محیط، اندیشه ای نظام دار یا سازمان یافته داشتند، اما برخی دیگر از قبیل وایتهد الگوهای کلی تر فعالیت انسان را مد نظر داشتند. وایتهد از جریان «موزون» تعلیم و تربیت بر حسب سه مرحله اصلی سخن می گوید: نخست مرحله تجربه است که تا حدود چهارده سالگی طول می کشد. ویژگی اساسی فعالیت تربیتی کودک در این مرحله کشف مسائل ساده، طرح سؤال و کسب تجربه های جدید است. مرحله دوم، از سن چهارده تا هیجده سالگی، مرحله دقت و ویژگی آن مطالعه منظم دانش ویژه و أخص است. مرحله سوم که از هیجده تا حدود بیست و دو سالگی طول می کشد، مرحله تعمیم است. در این مرحله تأکید می شود که دانش پژوهان افرادی مؤثر و قادر به کاربرد اصول دانش در زندگی و استفاده از تجربه های بلافصل باشند.
 
علی رغم توجهی که متفکران رآلیست از قبیل لاک و وایتهد به طبیعت کودک و روند تجربه اندوزی داشته اند، منتقدان خاطرنشان می کنند که رآلیسم عملا انعطاف ناپذیر است در واقع آنها ادعا می کنند نظریه رآلیستی به اقداماتی از قبیل «پنج گام یادگیری» هربارت شامل آماده کردن دانش آموز، عرضه درس جدید"، پیوند دادن درسها، و بیان نتیجه به کلی ترین صورته و سرانجام به کار بستن آن منتج می شود. راسل هام ادعا می کند که چنین دیدگاهی خود بخود به بازبینی تکالیف، ارائه مطالب جدید، تخصیص زمان برای سؤال و جواب، تکلیف در کلاس و تعیین تکالیف جدیدی که در منزل انجام شود، برمی گردد. مثلا هربارت توصیه می کند که تا حد ممکن کودکان سرگرم باشند و هنگام لزوم از تنبیه بدنی استفاده شود. توصیه های او با تأکید شدید رآلیستها بر دقت و نظم منطبق است. علاقه به نظم و دقت در آداب و رسومی از قبیل زدن زنگ، تنظیم ساعات کلاس، تقسیم بندی کلاسهای مدارس، برنامه های روزانه، تعیین رشته‌های تحصیلی، افزایش تحصیل در برنامه ریزی، محتواهای برنامه درسی از پیش تعیین شده و فرمهای خاص راهنمای کارکنان اجرایی مدارس معاصر، به چشم می خورد.
 
منبع: مبانی فلسفی تعلیم وتربیت، هوارد آ. اوزمن و ساموئل ام. کراور،مترجمان: غلامرضا متقی فر، هادی حسین خانی، عبدالرضا ضرابی، محمدصادق موسوی نسب و هادی رزاقی، صص119-117، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمة الله علیه، قم، چاپ دوم، 1387