مقاصد خاص آموزش و یادگیری
کارکرد تعلیم و تربیت جهت دهی، کنترل و راهنمایی تجربه شخصی و اجتماعی است. پراگماتیستها چنین استدلال می کنند که لازم است اشخاص از نتایج رفتارشان آگاهی یابند تا شاید رفتار خود را هوشمندانهتر هدایت کنند.
سیدنی هوک تأکید می کند که آموزش و پرورش برای رشد با آموزش و پرورش برای جامعه دموکراتیک همخوانی دارد. در حقیقت، ایده آلهای جامعه دموکراتیک جهتی را که رشد در آن اتفاق می افتد، تعیین می کند: رشد باید ایده آلهای جامعه دموکراتیک را حمایت کرده توسعه دهد. هوش مهم است چون ما را قادر می سازد که قید و بندهای عادت را بشکنیم، و نیز ابداع جایگزینهای رضایتمندانه تر و مطلوب تر را ممکن می سازد. هوک خاطر نشان می سازد که رشد، دموکراسی و هوش، مقاصد جامع و مرتبط تعلیم و تربیت است.
ویلیام هرد کیلپاتریکا، یکی از شاگردان و همکاران دیویی، اصرار داشت که دغدغه فوق العاده هر فرد باید آن باشد که همه مردم بیشترین و بهترین امکان زندگی را داشته باشند. آنچه انجام داده ایم و احتمال دستاوردهای آینده، نامعلوم است؛ لذا پیشرفت مداوم مستلزم تلاش هوشمندانه است. آموزش و پرورش موظف به آموزش چگونه زندگی کردن به کودکان است. این امر در سه مرحله انجام می شود: ۱. تدارک فرصت برای زندگی؛ ۲. آینده نگری برای یادگیری تجربه ها؛ 3. تأمین شرایط برای رشد خصلتهای مطلوب.
پس، کارکرد تعلیم و تربیت جهت دهی، کنترل و راهنمایی تجربه شخصی و اجتماعی است. پراگماتیستها چنین استدلال می کنند که لازم است اشخاص از نتایج رفتارشان آگاهی یابند تا شاید رفتار خود را هوشمندانه تر هدایت کنند. به این طریق، مردم کنترل رفتار خود را فراگرفته، کمتر به حمایت و جهت دهی خارجی نیازمند خواهند بود. انسانهای تربیت شده به این شکل رشد می کنند و رشد آنان به میزانی که به استعداد طبیعی (ذاتی) هر کس وابسته است، به محیط خوبی که در آن با دیگران مشارکت می کنند، نیز بستگی دارد. مدارس باید عادتهای تفکر، ابداع، و ابتکار را پرورش دهد تا به مردم در رشد صحیح، یعنی حرکت به سوی زندگی دموکراتیک کمک کند.
به نظر پراگماتیستها، تعلیم و تربیت هم باید به نوسازی اجتماعی کمک کند هم یک کار مهم تجربی باشد. تعلیم و تربیت باید هم طالب جستجوی پاسخهای جدید به مشکلات امروز ما در اقتصاد، سیاست، و دیگر ابعاد زندگی اجتماعی باشد، هم روح انسانی را ارتقا بخشد. آموزش و پرورش باید فردگرایی راستین را که به کاهش وابستگی به آداب و سنن برای حل مشکلات منجر می شود و اعتماد بیشتر به هوش برای تحصیل اهداف و رغبتها را به دنبال می آورد، ترویج نماید.
دیویی خاطر نشان می کرد که «فلسفه تعلیم و تربیت» کاربرد اندیشه های آماده برای حل مشکل نیست، بلکه تشکیل نگرشهای ذهنی و اخلاقی صحیح برای مواجهه با مشکلات معاصر است. فلسفه به خودی خود «نظریۂ تعلیم و تربیت در کلی ترین مراحل» است. وقتی در زندگی اجتماعی تغییراتی پدید می آید، برای برخورد با این چالشها باید برنامه تربیتی خود را بازسازی کنیم. در نتیجه، اندیشه های ما کارکردی پراگماتیک خواهد داشت. یادگیری به ما در برخورد با تغییرات محیطی کمک کرده، در خصلتهای ما تأثیر می گذارد. در این راه، تعلیم و تربیت تأثیری اخلاقی داشته، باید در یاری ما برای تبدیل شدن به اشخاص اخلاقی که نه تنها به ارتقای رشد خود، بلکه به ارتقای رشد دیگران نیز علاقه مندند، نقشی حیاتی بازی کند.
مربیان پراگماتیک شیوههایی را ترجیح می دهند که انعطاف پذیر بوده، قابلیت استفاده به صورتهای مختلف را داشته باشد. به همین منوال، آنان ساختمان و وسایلی را برای مدرسه می پسندند که مفید باشد. مبلهای قابل جابه جایی، مبلهای هماهنگ با کودکان، دیوارهای تاشو، و چاپ کتاب با حروف درشت، همه چیزهایی است که از کارهای دیویی در مدرسه تجربی او در شیکاگو سر در آورد. این مطلب در مورد شیوهها نیز صادق است، چون پراگماتیستها بر این پافشاری می کنند که تنها یک راه برای تربیت کوکان وجود ندارد؛ در نتیجه، باید نسبت به انواع روشهایی که می تواند مورد استفاده قرار گیرد، از صحنه ها و موقعیتهای درون مدرسه تا اجتماع گسترده تر بیرونی، آگاهی پیدا کنیم.
منبع: مبانی فلسفی تعلیم وتربیت، هوارد آ. اوزمن و ساموئل ام. کراور،مترجمان: غلامرضا متقی فر، هادی حسین خانی، عبدالرضا ضرابی، محمدصادق موسوی نسب و هادی رزاقی، صص237-235، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمة الله علیه، قم، چاپ دوم، 1387
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}