تاریخ مکتوب ایران معاصر در خود درد و رنج های فراوانی از حضور زیاده طلبانه استعمار گران غربی به یادگار دارد، یکی از سکانس های غم انگیزی که تاریخ ایران در خود ثبت و ضبط کرده به دوران جنگ جهانی اول باز می گردد، با وجود اینکه حکومت مرکزی ایران بی طرفی خود را در این جنگ اعلام کرده بود، بیش از سایر کشورهای جنگ زده متحمل خسارت و کشتار در کشور خود بود. در اثر  فقدان دولت کارآمد و مقتدر، رژیم های استعماری همچون انگلستان، به خود این جرأت را داده بودند که با سوء استفاده از ظرفیت امکانات و منابع ایران هرج و مرج، بی ثباتی، وخامت اقتصادی و خرابی را برای ایران اسلامی به یادگار بگذارند.
 
در میان آن همه نابسمانی و فجایع دردناک، بی سابقه ترین قحطی قرن در تاریخ ایران مزید بر علت شده بود، قحطی که علاوه بر خشک سالی چند ساله، حضور نیروی های انگلیسی نیز مزید بر آن شده بود، به طوری که می توان ادعا کرد اگر سربازان انگلستان در ایران حضور نداشتند، آن همه خسارت و مرگ و میر به بار نمی نشست. این یاداشت گذری دارد بر وقایع تلخ کشتار انسان های مظلومی که در عصر زیاده طلبی حکومت های استعماری کسی صدای تشنگی و گرسنگیشان را نشنید.[1]
 

تصویر کلی از قحطی بزرگ

تا سال های نه چندان دور سینه پردرد سالخورده های مجالس خانوادگی، پرداختن به داستان و قصه غمبار خشکسالی و بیان خاطرات مشقت بار دوران قحطی بود، اینکه زاگرس نشینان مرکزی با فقدان نام گندم و جو، به کوه ها پناهنده می شدند تا اینکه شاید از میوه درخت بلوط نانی را تهیه کنند و خود را از مرگ نجات دهند، قسمت خوش خشک سالی آن روزگار است چرا که بودند افرادی که در مناطق مختلف ایران به خاطر فقدان کمترین مواد غذایی به مرده خواری روی می آورند، تا نام آنها در لیست جان باختگان قحطی بزرگ قرار نگیرد، هر چند با گذر زمان و از دنیا رفتن راویان و شاهدان عینی آن روزگار تلخ ، بسیاری از اسناد و خاطرات پر رنج دوران قحطی از بین رفت، ولی برخی صفحه های تاریخ هنوز اخباری از سختی آن دوران را در خود ثبت و ضبط کرده است.
 

قحطی در اصفهان و فارس

قحطی در اصفهان را یک انگلیسی مقیم این شهر، اس.جی. کرستین در نامه ای به یکی از بستگانش در انگلیس با تاریخ 24 اوریل 1918 توضیح می دهد: از نوشتن درباره اوضاع اصفهان متأسفم؛ هزینه زندگی وحشتناک است. هر روز شمار بسیار زیادی از ایرانیان از گرسنگی می میرند وقتی صبح بیرون می رویم جسدهایی می بینیم که این سو و آن سو در خیابان ها ریخته اند شماری از  آنها به مرده خواری روی آروده اند.[2]
 
سکانس اول: انگلستان، آتشی بر خرمن خشک سالی
اولین سؤالی که در خصوص مرگبارترین نسل کشی تاریخ  1919 تا 1917 که قریب به  40درصد از جمعیت ایران از بین رفت این است که رژیم انگلستان علی رغم داشتن قدرت و امکانات کافی چه نقشی و مسئولیتی را برای نجات جان ایرانیان برعهده گرفتند؟! در پاسخ به این سؤال باید عرض کنیم که شواهد و منابع تاریخی گواه بر این است که دولت بریتانیای کبیر در این خصوص نه تنها هیچ گونه رویکرد انسان دوستانه ای از خود نشان نداد، بلکه با زیاده خواهی و محروم کردن مردم ایران از منابع موجود، زمینه مرگ میلیون ها ایرانی را فراهم کردند، به طوری که گزارش ها حاکی از آن است، در حالی که مردم ایران با گرسنگی، فقر و کمبود مواد غذایی مواجه بودند، سربازان انگلیسی با خرید و جمع آوری مواد غذایی از سطح کشور زمینه و احتکار آن زمینه کمبود مواد غذایی، و افزایش قیمت مواد غذایی را فراهم کردند.[3]
عملکرد مخرب انگلیسی ها تنها به موضوع  احتکار مواد غذایی و محروم کردن مردم از آن ختم نمی شد به طوری که گزارش ها حاکی از آن است که انگلیسی ها مانع واردات مواد غذایی از کشورهایی همچون آمریکا، هند و بین النهرین شدند.

برخی گزارشات غمبار تاریخ
مردم مظلوم و غم زده ایران از همان ابتدا به خوبی می دانستد که بلای حضور انگلیسی ها کمتر از بلای خشک سالی و قحطی نیست، چرا که انگلیسی ها هیچ گاه در اوضاع بحرانی کمبود مواد غذایی نه تنها هم درد مردم ایران نبودند، بلکه خود مصیبت و بلایی مضاعف بر اوضاع کنونی بودند، آنها حتی در وعده هایی که به ایرانیان داده بودند نیز صادق نبودند، چرا که در اویل 1917 انگلیسی ها وعده داده بودند که از خرید و انبار کردن غله خودداری کنند.[4] این در حالی است که آنها خود بدتر از هزار قحطی زده به غارت منابع ایرانیان و انبار کردن آنها مبادرت ورزیدند، عین السلطنه در یادداشت روزانه در خصوص اتفاقات آن روز این چنین بیان می دارد: «ادارات قشونی روس از یک طرف، انگلیس از طرف دیگر پیوسته ارزاق ما را گرفته برای خود و قشون خود انبار می کنند؛ بلکه دولت انگلیس برای تضییق روزی ما و بیشتر شدن گرفتاری ما حکم کرده  است بانک شاهنشاهی هم غله خریده انبار کند. چنانچه در قزوین که با مرکز قشون او به اسم پلیس ایران فرسنگ ها فاصله است بانک، گندم خریداری و انبار می کند».[5]
 
سکانس دوم: خلل در مناسبات تجاری و جلوگیری از تجارت با ایران
عملکرد مخرب انگلیسی ها تنها به موضوع  احتکار مواد غذایی و محروم کردن مردم از آن ختم نمی شد به طوری که گزارش ها حاکی از آن است که انگلیسی ها مانع واردات مواد غذایی از کشورهایی همچون آمریکا، هند و بین النهرین شدند،  برخی از محققان بر این باورند منع معاملات تجاری با ایران به خاطر خفه کردن تجارت ایران با بین النهرین بود، موانعی که انگلیس در پیش روی تجار قرار داده بود، ایران ناتوان از صدور محصولاتی همچون تنباکو شد از طرفی این ممانعت موجب شده بود ایرانیان نتوانند غله را از بین النهرین به ایران وارد کنند.
 
سکانس سوم: تحریم های ارزی و ریالی
برخی از گزارش ها حاکت از نوع خاصی از تحریم پولی و ریالی در کشور ایران دارد، به طور مثال در اطلاعیه شماره 17به تاریخ 9 ژوئن 1917 شاهد ممنوعیت صادرات پول ایران، قِران هستیمف در این اطلاعیه آمده است: من سرتیپ سی.جی.هاوکر، حاکم نظامی بغداد، بنابر اختیاراتی که از سوی سرتیپ اف.اس.مود درارای نشان شوالیه فرمانده بث،سن میشل و سن جورج و خدمت شایسته، فرمانده قشون اعلیحضرت پادشاه بریتانیا در بین النهرین به من عطاء شده است. به این وسیله اعلام می دارم: تا اطلاع ثانوی صادرات قران از بغداد چه از مسیر زمینی  چه آبی ممنوع است، مگر با مجوز کتبی افسر ارشد سیاسی یا افسر جانشین منصوب او هر کس از این دستور سرپیچی کند مستحق مجازات بوده و  بر اساس مقررات جاری در دادگاه نظامی مورد محاکمه و مجازات قرا خواهد گرفت.[6] علاوه بر این انگلیسی ها در این چنین فضای بحرانی از پرداخت پول نفت ایران نیز خودداری کردند.

پی نوشت ها:
[1]. محمد قلی مجد، ترجمه محمد کریمی، قحطی بزرگ، ص7.
[2]. همانف ص127.
[3]. ر.ک:  فصلنامه ی تاریخ معاصر ایران، شماره 25، بهار1382، صص189، 190.
[4]. عین السلطنه، ج7ف ص4777، به نقل از قحطی بزرگ، ص160.
[5]. همان، ج7، ص4904. ر.ک: آبادیان، ص226.
 [6]. محمد قلی مجد، ترجمه محمد کریمی، قحطی بزرگ، ص189.