پیری چیزی جز فرتوت شدن اعضا و جوارح آدمی نیست. پروسه تدریجی انحطاط و اضمحلال هر عضو از بدن ادله متعددی دارد که در این کتاب به مقداری در خصوص آنها بیان خواهد شد. کارکرد مثبت غذا، تداوم حیات عناصر و اعضای بدن است، و مع‌الأسف، تغذیه هنگام سوء مصرف دارای کارکردی منفی نیز هست. فی المثل فرسوده شدن گلبول های خونی یا بر اثر تلاش بیش از حد، و ضربات گوناگون زندگی، یا بر اثر سوء تغذیه ناشی از کم خوری، پرخوری و بدخوری است.
 
پرفسور «شن بیر» فرانسوی در کتاب خود با موضوع عمر طولانی نوشته: پیری انسان بستگی به فرسوده شدن گلبول های قرمز و سفید دارد، و آنها فرسوده و از کار نیفتند مگر به سبب سوء تغذیه. برخی عقیده دارند تغذیه بر زندگی ما حکمرانی میکند. بسیاری از چیزها که به حساب موروثی بودن گذارده می شود باید به تغذیه نامناسب منسوب شود. «نویسنده ژاپنی، کاشو». آثار زیانبار تغذیه را در سه بعد، می توان بررسی نمود:
 
پرخوری : پدر مرض هر چه باشد مادرش حتما خوردن غذا در سیری است. چنانکه ذکر شد، پرخوری علت العلل بیماری‌های عدیده ای مثل تصلب شرایین (سفتی رگ‌ها)، دیابت، نقرس، روماتیسم، و مهم تر از همه نارسایی کبدی است. نارسایی کبدی، حداقل در دو مسئله اساسی قابل تعمق است. اول: تنبلی کار کبد، و به تبع آن، دوم: بی ثباتی قندخون
 
تنبلی کار کبد باعث خستگی مزمن می گردد و علت آن تغذیه بد افراد و زیاده روی در مصرف چربی های اشباع و تخریب شده (روغن های بیش از حد داغ شده یا چند باره مصرف شده) است.در بی ثباتی قند خون، به علت اختلال در عملکرد کبد، هیپوگلیسمی یا پایین بودن قند خون پدید می آید. این امر ممکن است در درازمدت در فرد علاقه مفرط به خوردن شیرینی ها پدید آورد که باعث افزایش وزن و مرض قند می گردد.
 
در کبد، سلول های مهمی به نام «کوپفر» وجود دارد که به مثابه رفتگران اندرونی کبد، وظیفه پاکسازی خون از سلول‌های سرطانی، ویروس ها، باکتری ها، انگل ها، داروها و مواد شیمیایی مصنوعی، پروتئین های نیمه هضم شده و ذره های خطرناک را به عهده دارند. اگر سلول‌های کوپفر با انجام کارهای دشوار و خسته کننده و طولانی (ناشی از پرخوری و انباشت ملکول‌های غذایی در خون) کمر خم کنند و نتوانند به خوبی کار کنند، انواع بیماری ها به ویژه آلرژی، سردرد و خستگی مزمن سر بر می آورند.
 
نکته: خستگی مزمن یکی از معیارهای اساسی سستی و پیری است. پرخوری، خصوصا در مورد غذاهای چرب و شیرین باعث سوء رفتار کبد، و به تبع آن کیسه صفرا و لوزالمعده می گردد. این مجموعه کبدی، ده ها نوع مرض را پدید می آورند. تصلب شرایین (مسامحت فشار خون) هم بر عملکرد قلب تأثیر می گذارد و باعث فشار بیشتر به قلب می شود و هم موجب اختلال در خونرسانی و تغذیه اعضا و اندام بدن (اعم از ماهیچه ها و استخوان‌ها) میگردد. این امر خود به تنهایی روند پیری و اضمحلال را تشدید می نماید. علاوه بر آن، رسوب املاح و چربی های فراوان موجود در خون در رگ‌های مرتبط به قلب، از عوامل اساسی سکته های قلبی در جوامع توسعه یافته و بعضی جوامع در حال توسعه است.
 
تصور کنید در جوامع در حال توسعه که برخی افراد پشت میزنشین، مغازه دار و خانه دار که فعالیت چندانی نیز ندارند، میزان مصرف مواد غذایی آنها بیشتر از یک کارگر ساختمانی با یک آهنگر است. بازتاب جریان هضم و جذب غذا در این دو نوع فعالیت شغلی - اجتماعی متفاوت است. کارگر ساختمانی این انرژی را مصروف کار و انرژی مکانیکی می کند، ولی آنکه تحرک کمی دارد، یا بدنش تراکم غذایی را دفع میکند یا در کبد و رگ‌ها ذخیره می نماید و پدیده تصلب شرایین یا دیابت را پدید می آورد.
 
چگونه است که یک شهروند اوکیناوای ژاپن با یک مجموعه غذایی که شامل سبزیها، سوپ سویا، یا سوپ حبوبات و تکه کوچک ماهی یا گوشت، که نسبت به یک همبرگر کوچک کالری کمتری دارد، این همه تحرک دارد و دارای هشت تا ده ساعت کار مفید است، اما برخی زنان خانه دار با بازنشستگان در جامعه شهری احساس ضعف و بی حالی میکنند. دیابت (مرض قند - جوع) یکی دیگر از آثار زیانبار سوء تغذیه است. دیابت، گرچه عمدتا ناشی از اختلال در سیستم پانکراس است، خود این اختلال بر اثر سوء تغذیه، و مرتبط با پرخوری خصوصا مصرف شکر، شیرینی ها و مواد نشاسته ای است.
 
تأثیر افزایش قند خون بیش از همه بر عروق خونی است، قند بیش از اندازه باعث تنگی عروق می گردد و کارکرد منفی آن تأثیر بر قلب، مغز، کلیه، چشم و اندام تحتانی است. اعضای نام برده، جملگی از عناصر اصلی بدن و دارای کارکردهای حیاتی هستند.اختلال در این اعضا باعث می گردد که دیابت را پس از سرطان، أختاپوس مرگ تصور کنیم. در برخی از موارد بیماری قند به همراه نارسایی قلبی و کم خونی تأثیرات سوء تصلب شرایین را تشدید می نماید. به عبارت دیگر، قند و کلسترول از طریق دیابت و آتروم (رسوب چربی در رگ‌ها) کلاف سردرگمی را در بدن پدید می آورد که ترمیم و اصلاح آن به آسانی امکان پذیر نیست.
 
طب سنتی می گوید: نقرس «داء الملوک» مرض أعیان و اشراف است. این مرض را بیش از همه، بر اثر پرخوری و خوب خوری (غذاهای به اصطلاح خوب، و پرانرژی) می دانند. اما امروزه که به دلیل صنعتی شدن و رشد رفاه، شباهت زیادی از بعد تغذیه و خوراکی ها بین طبقه دارا و ندار پدید آمده، اکثریت افراد ممکن است بر اثر رعایت نکردن استانداردهای غذایی دچار این مرض اشرافی شوند.
 
تحرک، یکی از رموز سه گانه حیات و عمر طولانی (پس از تغذیه و سلامت روح) است و امراضی مثل نقرس و دیابت این ابزار حیات را از انسان می گیرد. مصرف زیاد اغذیه، خصوصا در میانسالی و پیری باعث میگردد آن قسمت از موادی که بدن به آن‌ها نیاز ندارد به صورت مواد زاید (و سمی) مانند اوره و اسید اوریک در بدن باقی مانده و باعث نقرس، روماتیسم و سنگ کلیه شود.
 
بدبختانه امروزه از بعد فرهنگی واقعیت تلخی وجود دارد که افراد و خانواده ها تصور میکنند غذای ساده به معنای فقر و عقب افتادگی است. از این رو خانواده ها در جوامع در حال توسعه رقابت شدیدی در تلون غذایی دارند و تلاش میکنند هر چه بیشتر سفره‌ها و میزها را متنوع و رنگارنگ سازند (همان پدیده ای که روی میز، به ازای هر نفر چهار پنج ظرف غذا وجود دارد). نتیجه این سبک غذایی، پایین آمدن سن دریافت بیماری‌ها، خصوصا درد مفاصل و بیماریهای قلبی است. تصور عمومی بر این است که با خوردن غذای مقوی، پای انسان قوت می گیرد، اما به عینه مشاهده میکنیم با این سبک، افراد در میانسالی نیز، نه پای رفتن دارند و نه نای رفتن! تأسف دیگر اینکه طب مدرن عمدتا در پی تبلیغ و ترویج اعجاز خوراکی‌ها است و مجلات و روزنامه‌ها نیز عمدتأ محاسن خوراکی‌ها را بازگو می‌کنند و نه زیان‌ها و زیاده روی‌ها را.
ادامه دارد..
 
منبع: رمز سلامت و طول عمر، حسین حسنی، 41-35، مؤسسه بوستان کتاب، قم، چاپ اول، 1391