ضرورت برترین و بهترین شدن
شناخت راه برترینها و سپس باور کردنشان برای ما مهم است، وگرنه در عرصه رفتار، باور نادرست زخم باز می کند، چنان که در کربلا باز کرد.
ولی آیا تنها تلاش فردی کفایت می کند یا عامل دیگری مانند راه شناسی و الگوها نیز لازم است؟ درباره عامل فردی و نقش خود بعد سخن خواهیم گفت. اسلام ابتدا بهترین شدن را به انسانها توصیه می کند و سپس با معرفی برترینها، عملا می خواهد همگان در پرتو دین مداری و همانندسازی با الگوهای دینی، حوزه اندیشه و معرفت خود را تعالی بخشند تا برترین افراد جامعه باشند. وقتی هریک از افراد جامعه بکوشند بهترین فرد» باشند، جامعه به صورت میدان مسابقه همگانی در راه «بهترین شدن» در می آید.
اگر هم هریک از افراد نتوانند «بهترین» شوند، دست کم در راه دستیابی به آن راه می پیمایند، و در عمل، محیط اجتماع، میدان مسابقه ای برای بهتر شدن» می شود. این روش می تواند از برخوردها و اصطکاکهای اجتماعی جلوگیری کند، و هریک از افراد، در راه نیل به این هدف یکدیگر را یاری رسانند. در این صورت، رکود، احساس پوچی و افسردگی، فروغی نخواهد داشت. این مقصود تحقق نمی یابد، مگر اینکه «الگوهای دینی» را در ساحت شناختی به کار بگیریم.
آیات ۱۸ تا ۲۶ سوره مطففین، به صراحت بر این مسابقه همگانی و لزوم شرکت در آن تأکید می کند، و به سبب اهمیت موضوع، یکی از نام های روز قیامت و سورههای قرآن کریم، «تغابن» نامیده شده است. افرادی که در این مسابقه عمومی شرکت ننمایند یا در آن کاهلی کنند، در قیامت احساس گول خوردن می کنند.
شناخت راه برترینها و سپس باور کردنشان برای ما مهم است، وگرنه در عرصه رفتار، باور نادرست زخم باز می کند، چنان که در کربلا باز کرد. شگفت اینکه سپاهیان کوفه که گرد حسین را فراگرفتند و او را کشتند، در پنج وقت رو به قبله نماز می خواندند و در هر اذان به پیامبری جد حسین شهادت می دادند. شگفت تر اینکه از نخستین برخورد حسین با طلیعه سپاهیان کوفه، دو لشکر با حسین بن علی نماز خواندند؛ یعنی او را مسلمان و اهل قبله و لایق امامت میدانستند. مسلمان و امام دیروز، با گذشت یک شب کافر به حساب آمد، چرا؟
داشتن الگو در ساحت شناختی و توجه به نمونه عملی در هر کاری انجام آن عمل را آسان می کند. مکتب اسلام که دستیابی به رشد و کمال را فلسفه زندگی بشر می داند، برای کمک به افراد در این راه، از روشهای گوناگونی بهره می برد که یکی از آنهاء معرفی الگوی نمونه است؛ زیرا همانندسازی با افراد رشدیافته زمانی امکان عملی می یابد که «الگوهای دینی»، الگوهای معرفتی ما را تشکیل دهند؛ زیرا افراد آن گونه اند که می اندیشند.
از سوی دیگر، با توجه به الگوهای معرفی شده در این مکتب، هرکدام در شرایط تاریخی و جغرافیایی خاص می زیسته اند و با نوعی مشکل اختصاصی درگیر بوده اند؛ از این رو، می توان با توجه به شرایط خاص فرد یا افراد، از یکی از الگوهای متنوع استفاده کرد. بر همین اساس، قرآن مجید فراوان بر پیروی از افراد رشدیافته و پیامبران الهی علیهم السلام تأکید می کند و از همراهی با افرادی که در مسیر توحید نیستند، از آن جهت که فرد و جامعه را به رشد نمی رسانند، شدیدة نهی می فرماید.
زندگی رشد یافتگان و سقوطیافتگان، از ابتدای خلقت انسان تا زمان نبی گرامی اسلام در سورههای متعددی از قرآن مطرح شدهاند که به نام قصص قرآن، حجم قابل ملاحظه ای از این کتاب آسمانی را به خود اختصاص می دهند.
در قرآن مجید و دیگر آموزههای اسلامی، روش کلی رسول خدا و زندگی روزمره آن حضرت و جانشینانشان، و همچنین روش زندگی حضرت ابراهیم علیه السلام و پیروانش در مقام الگوی شایسته و سرمشق جامعه اسلامی، صریحة تأیید و تأکید شده است.
در این صورت، توجه به سیره گفتاری و رفتاری انبیا ضروری می نماید. اساسا واژه نبی از «نبأ» گرفته شده است، و به این دلیل پیامبر را نبی نامیده اند که او از غیب خبر می دهد. قرآن کریم این ادراک و دریافت غیبی را وحی، و دریافت کننده را نبی یا رسول می خواند. وحی عبارت است از نوعی سخن گفتن خدا با انسان که نبوت بر آن متوقف است.؟
قرآن کریم از رویدادهایی سخن می گوید که با جریان مشهود در عالم طبیعت ناآشناست. اینها همان معجزه هایی است که قرآن به پیامبرانی چون نوح، هود، صالح، ابراهیم، لوط، داود، سلیمان، موسی، عیسی و محمد نسبت می دهد. پیامبران درجه هایی دارند: «رسول» کسی است که فرشته وحی بر او نازل میشود و او فرشته را می بیند و با او سخن می گوید، ولی «نبی» فرشته را در خواب می بیند و خدا در خواب به او وحی می کند.
از این میان، پیامبران اولوالعزم (نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و محمد) علیهم السلام از برتری ویژه ای برخوردارند و هریک از این پنج بزرگوار، دارای شریعت و کتاب اند، اما پیامبر اسلام، حضرت محمد در میان همه پیامبران، برجستگی چشمگیری دارد.
آیه ۱۵۷ سوره اعراف به پنج ویژگی از پیامبری ایشان اشاره می کند: او رسول، نبی و امی بود؛ انسانها را به نیکی و زیبایی می خواند و از بدی و زشتی بازمیداشت؛ قیدوبندهایی که مانع رسیدن مردم به کارهای خوب بود، از میان برداشت؛ با دین و کتابی که برای مردم آورد، در پیکره امربه معروف و نهی از منکر، روح زندگی دمید و این قالب را از حد دعوتی خشک، به مرتبه جهاد مالی و جانی در راه خدا رساند. اسلام تنها دینی است که همه امور متعلق به زندگی انسانها را بررسی، و آنها را به دو دسته پاکیها و ناپاکیها - و به عبارت دیگر زیبایی ها و زشتیها۔ تقسیم کرده، دسته اول را حلال، و بخش دوم را حرام خوانده است. اسلام دینی است که همه دستورهای دشوار و توان فرسایی را که پیش از آن بر اهل کتاب، خاصه یهودیان، وضع شده بود، نسخ کرد .
منبع: اسلام و زیباییهای زندگی: رویکردی تحلیلی و تربیتی به سبک زندگی ، دکتر داود رجبینیا، صص229-225، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمة الله علیه، قم، چاپ اول، 1391
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}