هیجان، لازمه زندگی سالم
در زندگی امروزی، بی حوصلگیها و ملالتها بیش از افسردگیها و دل تنگیها مردم را به سوی روان پزشکان می کشاند. هرچه زندگی طولانیتر شود، این مشکل بحرانیتر می شود
به نظر دکتر ویکتور فرانکل، روانشناسی و صاحب نظریة لوگوتراپی، آنچه بشر لازم دارد، ثبات و سکون نیست، بلکه آن است که وی بدان تکاپوی اندیشهای نام نهاده است؛ تکاپویی روحانی میان دو قطب از هیجان مغناطیسی که در یک قطب معنا، و در قطب دیگر فردی است که خود را بدان سو می کشاند. این واقعیت، افزون بر مردم سالم، درباره بیماران نیز صادق است.
فرانکل تلاش برای یافتن معنایی در زندگی را نیرویی اولیه می داند، نه نمودی ثانوی که از تحریک غرایز سرچشمه گرفته باشد. اندیشه های او با بسیاری از روان شناسان متفاوت است. بر این اساس، دکتر فرانکل، «لوگوتراپی» را مکتب سوم روان درمانی نام نهاد. وی نام لوگوتراپی را از واژه یونانی لوگوس گرفته است که معنا را می رساند.
مکتب وی که بر معناخواهی تأکید دارد، با دو مکتب دیگر، یعنی مکتب فروید که بر اساس لذت خواهی، و مکتب روان شناسی آدلر که بر پایه نیروخواهی (قدرت جویی) طرح ریزی شده است، تفاوت دارد. به موجب اصول لوگوتراپی، تلاش برای جستن معنایی در زندگی، نخستین نیروی محرکه و انگیزاننده هر فرد است. به عبارتی، این مکتب بر معنای هستی آدمی و تلاش فرد برای رسیدن به این معنا استوار است.
دکتر ویکتور فرانکل، گاه از بیمارانی که از دردهای کوچک و بزرگ می نالیدند، می پرسید «چرا خودتان را نمی کشید؟» و از پاسخها غالبا راهی برای درمان بیماران می یافت؛ زیرا گاهی یک بیمار، عشق به فرزند را علت علاقه به زندگی و ماندن بیان می کرد، و دیگری استعدادی را که هنوز به کار نگرفته، و سومی یادگارهایی که ارزش ماندن دارد.
وی در زمینه نقش ارزشها در زندگی می نویسد: «ایمان دارم که انسان می تواند به خاطر آرمانها و ارزشهایش زنده بماند و حتی بمیرد». (در اینجا پرسش اساسی این است که آیا می توان نقش ارزشهای دینی را در نظام بخشی و زیبا آفرینی زندگی انسانها نادیده گرفت؟)
او با استناد به مطالعات انجام یافته، ضمن بیان نتایج این کاوشها مبنی بر اینکه معنا خواهی و معناجویی در زندگی حقیقت است، و نه وهم، می گوید: «ما معنای وجود خود را، خود نساخته ایم، بلکه به آن پی برده ایم و دریافته ایم». این روانشناس و صاحب مکتب لوگوتراپی، معناداری را افزون بر ساحت معرفتی، در ساحت رفتاری نیز دنبال می کند؛ چون بر این باور است که وجدان راضی، بهترین بالشهاست، اما اخلاق درست و خوب، نسبت به خواب، داروی آرام بخش تری است.
در زندگی امروزی، بی حوصلگیها و ملالتها بیش از افسردگیها و دل تنگیها مردم را به سوی روان پزشکان می کشاند. هرچه زندگی طولانی تر شود، این مشکل بحرانی تر می شود؛ زیرا اوقات فراغت مردم زیادتر خواهد شد و بدبختانه آنها نمیدانند با این اوقات آزاد چه کنند.
نمونه آشکار آن، چیزی است که «پریشانی تعطیلات» نام دارد؛ یعنی دلتنگی و ناراحتی ژرفی که معمولا روزهای تعطیل سراغ شخص می آید. وقتی فشار کار هفته تمام می شود و ساعات فراغت زیادتر می گردد، شخص در می یابد که محتوا و معنایی در زندگی وی وجود ندارد. پدیدههای فراوانی مانند الکلیسم و بزهکاری جوانان و بحرانهایی که در زندگی بازنشستگان و پیران دیده می شود، به همین زندگی تھی برمی گردد. گاهی آرزوهای ناکام معناجویی، جانشینی در قدرت خواهی می یابد، و از آن جمله به بدوی ترین نوع آن، یعنی پول پرستی، جلوه می کند. زمانی نیز این آرزوی ناکام مانده را میل لذت جویی به خود می گیرد، و به این علت است که زندگی تھی، گاهی جایگزینی در میل جنسی می یابد. گاهی می توان دید که چگونه این میل جنسی در کسانی که گرفتار خلأ وجودی هستند، غوغا می کند.
مکتب اسلام، با ارائه آموزه های خود، ساحت شناختی افراد را درگیر می کند، به نحوی که حتی برای اوقات فراغت برنامه دارد. آموزه های مستحبات در کنار واجبات، و توجه به مسائل آینده افراد و جهان از این دست است. برای نمونه، مسئله انتظار، اوقات فراغت و تعطیلات، به ویژه عصرهای جمعه، را به زیبایی هدایت می کند. مسلمان صبح خود را در روز جمعه با دعای ندبه به استقبال می رود و دلتنگی عصر را با دعای امام زمان و توجه به آخرالزمان و دعای سمات بدرقه می کند.
منبع: اسلام و زیباییهای زندگی: رویکردی تحلیلی و تربیتی به سبک زندگی ، دکتر داود رجبینیا، صص 248-245، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمة الله علیه، قم، چاپ اول، 1391
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}