ساده لوحانه است که بگوییم فقط ورزش جلو پیری را می گیرد. کاهش روند پیری عوامل عدیده‌ای دارد، اما ورزش چیز دیگری است. ورزش علاوه بر کارکردهای مزبور، مسلما کارکرد اصلی‌اش سلامت و پیشگیری از پیری است. دیدگاهی تقریبا افراطی می‌گوید: به وسیله ورزش، شخص حتی سی سال جوان تر از سن واقعی به نظر می رسد.
 
جوان ماندن و شادابی البته علل فراوانی دارد، اما تأثیر ورزش را به عنوان یکی از فاکتورهای اصلی نمی توان انکار کرد. فقط کافی است با مروری بر تأثیر ورزش در بهبود و تقویت جریان خون، تنفس و استخوان‌ها به حقیقت ورزش پی ببریم. چگونه زیستن برای انسان مهم است و این در ثلث پایانی عمر اهمیت بیشتری می یابد. آنگاه نمی‌خواهیم سال های پس از شصت سالگی را با بیماری ناتوانی و استرس شکستن سپری کنیم.
 
واقعیت این است که تا شصت سالگی تقریبا همه افراد با رسوب چربی در بدن خود مواجه می شوند. این چربی ها در رگ‌ها تولید انسداد میکند.برای مردان مشکلات ادراری و پروستات و مسائل تنفسی در پیری، مقوله‌ای قابل تأمل و مراقبت است. برای زنان بیش از مردان پوکی استخوان و احتمال شکستگی‌ها نگران کننده است. پس باید قبلا به فکر بود و ورزش کرد. پیری اجتناب ناپذیر است، ولی «بد پیر شدن» اجتناب پذیر. باید از پیری زودرس و پیری همراه با بیماری و ناتوانی به وسیله تحرک و ورزش جلوگیری کرد.
 
افرادی که خوردن و خوابیدن را نعمت می دانند و در پنجاه سالگی حدود ۸۰ کیلوگرم وزن دارند، به رغم حرکت محدود ظاهری، بنیه یک فعالیت اساسی و نفس گیر را ندارند، گر چه ظاهر سالم به نظر می رسند، این سلامت، دیر پایی کمتری دارد، و به وفور مشاهده شده است که اینان بدبختانه سرعت نزول بیشتری دارند، یعنی ساعت عمر آن‌ها سریع تر کار میکند. یک میان‌سال سالم، در خلال چهل - پنجاه سال، اعضای بدنش یکایک تحلیل می رود، و حال آنکه در بسیاری از موارد افراد کم تحرک اعضای خود را به گونه ای مقطعی از دست می دهند. اینها به معنای باخت سلامت و کوتاهی عمر است.
 
سن واقعی با سلامت سنجیده می شود نه با ساعت زمان. آنکه به خدا، و ورزش ایمان دارد و صبح زود از خواب بیدار می شود، و به عبارتی، از جوانی و میانسالی به گونه ای بهتر بهره برداری می کند، سن واقعی اش کمتر است. آنکه از ورزش به عنوان داروی ضد پیری سود می برد، و از نظر فیزیک بدنی، چندان تفاوتی بین سی سالگی و شصت سالگی نکرده است، در شصت سالگی، سن واقعی اش ۴۵ سال است. مدیتیشن و یوگا به دلیل تحرک بیشتر ذهنی، و تحرک کمتر جسمی ورزش های خوبی برای پس از میانسالی و کهولت هستند. مدیتیشن در مفهوم عام آن، یعنی «مراقبه» می تواند به معنای نوعی ورزش فکری، مراقبت‌های پیشگیرانه ذهنی را برای کندکردن روند پیری به عمل می آورد.
 
کار می تواند هم تحرک باشد و هم ورزش. و هرچند طبیعی است، تفاوت عمده اش در انگیزه پر قدرتی است که در کار وجود دارد. کار به دلیل منظر منفعت گرایانه‌اش، بیش از حرکت و ورزش به درد جسم و روح می‌خورد. کار و تلاش اقتصادی از بعد انگیزه و استعداد، به سه صورت در افراد بروز می کند. به عبارت دیگر، افراد در ارتباط با کار سه نوعند، افراد کم کار؛ افراد کاری؛ افراد پرکار و افراطی.
 
افراد کم کار، یا توانایی جسمی، روحی ندارند، یا رفاه طلباند و سلامت را در آسایش جسم می دانند. افراد کاری معتدل اند، به اندازه کار میکنند و به اندازه لازم آسایش دارند. افراد پرکار معمولا افراط گرند و به گونه ای ناخواسته حرص و طمع را بر آسایش و سلامت خویش ترجیح می دهند. کار نوع اول از نظر اقتصادی زیان آور است، اما کار نوع سوم سلامت را تهدید می کند. تفریط در کار پاسخگوی خوبی برای سلامت نیست. اصل تعدیل برای کارکرد بدن می گوید: کم کردن کار شرط لازم برای سلامت پس از میانسالی نیست، بلکه انطباق کار با شرایط سنی اهمیت دارد.
 
بازنشستگی، مفهوم گنگ و در عین حال غیراستانداردی برای سنین پنجاه تا شصت سالگی است، زیرا دولتها و کسانی که خود را مفتخر به بازنشستگی می بینند، با ایستایی شغلی حرکت و سکون را جابه جا می کنند، و اگر کمی مراقب معایب سکون باشند، به خوبی و به زودی آثار سوء تفریط کار را در سلامت خود می بینند. آنکه بعد از بازنشستگی اجباری، شغل دیگری برای خود دست و پا میکند، یا روزی چند ساعت در باغچه حیاط خود پرسه می زند و یا با اندک سرمایه خود باغچه ای در بیرون شهر تدارک می بیند، سلامت جسمی و روحی خود را تضمین می‌کند.
 
کهن‌سالانی که قدرت آن را دارند که با کمری خمیده به اقدام های بهداشتی خانواده بپردازند، در خانه گل بکارند، یا در مزرعه کار کنند، به آسانی تسلیم بیماریها نمی شوند، زیرا می گویند: بیگاری بهتر از بیکاری است. بیکاری هیچگاه لذت و نشاطی ندارد، و اگر باشد موقت است. عضوی که کار نکند نیرومند نمی شود، بلکه فرسوده و نابود می گردد و اگر بنا به ادله ای بتوانیم جلو اضمحلال را بگیریم، عضو مورد نظر بر خلاف خواسته ما تغییر و تحول می یابد. به عبارت ساده، از بیکاری، هر عضو تغییر شکل می دهد.
 
در زندگی، عضو بیکار و غیر فعال دچار چاقی، خمیدگی و خمودگی می شود و معمولا اعضایی از بدن او بر اثر امتلا و عدم تحرک، شکل طبیعی خود را از دست می‌دهند (یک مثال اینکه، عضلات بازوی فرد به جای عضلانی و فربه شدن، پر حجم وکم قدرت می شود). شباهت بین آهن و اعضای بدن انسان در زنگارگی است. همانگونه که آهن بر اثر ماندن و عدم کاربری زنگ می زند، جوارح آدمی نیز در اثر بیکاری زنگ می‌زند، حتی اگر این‌ها حافظه و ذهن باشد، و یا در دوران کهن‌سالی باشد. اگر حافظه و فکر و دقت کار نکنند، از بیکاری زنگ می‌زنند و فرسوده می‌شوند. خستگی زیاد بهتر از زنگارگرفتن و تباه شدن - از بیکاری – است.
 
منبع: رمز سلامت و طول عمر، حسین حسنی، صص153-149، مؤسسه بوستان کتاب، قم، چاپ اول، 1391