علم، امروز در سطحی پیش رفته است که می تواند سلول‌های بنیادی را به اعضای بنیادی تبدیل کند، و این عضوها را به مثابه قطعات یدکی اتومبیل به انسان بچسباند و سال ها فرد را زنده نگه دارد، و اگر اتفاق بزرگ تری نیفتد، که می افتد، انسان می‌تواند در قرن ۲۱ با تعویض و تبدیل قطعات و اعضای خود، حداقل عمرش را دو برابر کند. رایانه‌ها به جای انسان فکر می کنند. فکر کردن پردازش اطلاعات است و علم، معلومات او مجهولات، را گزینش می کند و آن‌ها را به یکدیگر ربط میدهد. رایانه ها نیز همین کار را می کنند و در آینده ای نزدیک می‌توانند بیش از انسان به پردازش معلومات و مجهولات بپردازند.
 
روبات‌های خانگی زنان خانه دار را تنبل می‌کنند، اما اگر در خدمت تولید، بهداشت و محافظت از پیران قرار گیرند، زمینه‌های وسیعی از حیات مثبت آدمی را مهیا می‌سازند و بر طول و عرض عمر می افزایند. تشکیکی وجود دارد که می گوید: در گذشته بسیاری از افراد عالم نبوده‌اند، اما حیات مطول داشته اند. پس علم در قیاس با وراثت و ژنتیک اهمیتی ندارد. طرفداران اصالت وراثت می‌گویند: سلامت و حیات تنها توسط فاکتور در بسته و از پیش تعیین شده ای به نام ژن، و قانون توارث زیستی تضمین می‌شود، و علم نمی تواند چاره‌ای برای طول عمر مهیا سازد، چون: هر موجود همانند خود را می زاید. نگرش دیگر می گوید: ارث کوچک‌ترین ارتباطی با به وجود آمدن شخصیت انسان ندارد. 
 
اما دیدگاه بهتری می گوید: ما در پرتو تربیت و جامعه پذیری می توانیم خود را تغییر دهیم و بهتر زندگی کنیم. این آثار تربیتی، فرهنگی و اجتماعی، طبایع عقلی و عاطفی ما را تحت الشعاع خود قرار می دهند، و علم این آثار را تقویت میکند. فی المثل زیست شناسی جدید پشتیبان کسانی است که از طریق بهبود شرایط زندگی مردم در صدد بهتر کردن روح و جسم مردم‌اند.
 
حیات آگاهانه، انتخاب مسیر زندگی و اعمال شیوه‌های کام یابی و سلامت، با چشمان باز و به شیوهای متعهدانه است. در این حیات، انسان چشم عین و چشم ذهن را باز می کند، درون خود را می نگرد، در جوانب خویش ضعف‌ها و قوت‌ها را می‌شناسد، از تجربیات دیگران می آموزد، خوب ها را انجام می دهد و بدها را انجام نمی دهد. آنان که در گذشته، بدون علم و مدرک سالم ماندند و عمری طولانی داشتند، با حیات آگاهانه و انتقال شفاهی معلومات، و از طریق فرهنگ، ارزش ها، باورها، حکمت ها و مثل ها به این مهم رسیده‌اند. حیات آگاهانه مقدم بر حیات عالمانه است. عالمان طب، روان، دین و اخلاق، اگر مراقبه و حساسیت کافی برای اجرای علوم و رموز زندگی سالم نداشته باشند، به مثابه عالم بی عمل، چندان توفیقی برای تداوم حیات کسب نمیکنند. «بقای اصلح» از طریق فرافکنی عنصر ضعیف حاصل نمی شود، بلکه توسط بقای طولانی مدت عالمانه و آگاهانه پدید می‌آید.
 
توارث قدرتی کور و لایتغیر نیست. محیط جغرافیایی نیز چندان مغشوش و به هم ریخته نیست. محیط می تواند ارث زیستی را تغییر داده و توارث را بر اساس نیازها و اهداف حیات آدمی سامان دهد. یکی از عوامل اصلی تغییر و تبدل وراثت، نظام علمی- آموزشی است که به وسیله تکامل دانش و آگاهی، مسیر حیات را شفافیت و تداوم می بخشد. نظام آموزش حداقل به وسیله رشد و تعالی نظام علمی راندمان شناخت را افزایش می دهد و حداکثر، شیوه های ارتباط با پدیده های عالم - اعم از پدیده های مادی و معنوی - را برای سلامت و زندگی برتر فراهم می سازد.
 
نظام آموزشی بی آنکه بتواند کلیت بیماری را از بین ببرد، روش های کاهش بیماری و مبارزه با آن را به ما می آموزد. بدون نظام آموزش، توارث حاکمیت بیشتری دارد. (مثل اینکه اگر قرار باشد فرزند کسی مدرسه نرود و بخواهد شغلی انتخاب کند، معمولا دنباله رو شغل پدر است. در این صورت خصوصیات اخلاقی، اجتماعی، حرفه ای پدر به فرزندش منتقل می گردد) این حاکمیت زمینه های تغییر و تحول را در زندگی فرد از بین می برد و نمی گذارد شخص طبق شرایط دلخواه و آرمانی به سلامت برسد. بالعکس با توسعه و تقویت آموزش، وراثت ضربه می خورد، عقب نشینی می کند، و زمینه برای دخالت محیط اجتماعی در جامعه پذیر کردن فرد مهیا می‌شود.
 
مدرسه در کنار اجتماعی کردن دانش آموز به او درس بهداشت، سلامت روان، اخلاق، و در کل درس زندگی می دهد. هدف اصلی این درسها تحلیل و موشکافی شیوه هایی است که بتوانند سلامت جسمی و روحی را برای دانش پژوهان مهیا سازند، روش هایی که به نام سعادت و کامیابی، عمر را تداوم می بخشند. دانشگاه در سطحی بالاتر، شیوه های کاربردی علم درګل حیات آدمی را آکادمیک می‌کند. تحقیقات دانشمندان و استادان کاری جز هدفمند کردن و شفاف سازی روش‌ها و ابزارهای زندگی بهتر نمی کند.
 
وقتی یک محقق، تأثیر روزه داری را در کاهش یا افزایش بیماری‌ها بررسی میکند؛ زمانی که پژوهشگری، دهان را آیینه سلامت می‌داند و شیوه‌های بهداشت دهان و دندان را ارائه می‌دهد؛ آنگاه که یک جامعه شناس، رابطه بین نابهنجاری ها و اختلال های رفتاری را تحلیل می‌کند؛ هنگامی که یک روانشناس ارتباط بین دین و حفظ آرامش را بیان می‌نماید؛ و زمانی که یک مهندس معمار، با مطالعات خود روش های نو برای آرامش و سکونت بهتر در یک واحد مسکونی کسب می کند، همه در فکر این هستند که قوانین ثابتی را برای زیست بهتر انسان‌ها معین و مشخص کنند. مدرسه و دانشگاه با معلمانشان، و کتاب ها و تحقیقاتشان، سرعتی به شناخت و آگاهی فرد می‌دهند که بتواند در ابعاد گوناگون علوم - اعم از تجربی و انسانی - تبحری به دست آورد و آن‌ها را به منظور سلامت و صلابت جسم و روح کارسازی کند. علم چیزی جز نور بصر نیست. بدون علم و آگاهی انسان مزیتی بر حیوان ندارد. همان‌گونه که حیوان سرشت ثابت و مشخصی دارد، انسان نا آگاه نیز نمی تواند بر سلامت و عمر خود بیفزاید.
 
منبع: رمز سلامت و طول عمر، حسین حسنی، صص212-208، مؤسسه بوستان کتاب، قم، چاپ اول، 1391