مرگ زودرس
آنان که از بعد اخلاقی ظرفیت بالایی دارند، بدون آنکه استرس فراوانی را تحمل کنند، با صبر و طمأنینه، و به گونهای آگاهانه، دیگران، و شرایط تحمیلی آنان را پاسخگو هستند، و از اینرو سالمتر میمانند.
باید مکانی برای آرامش یافت. آرامش در خانه و محل کار، در شهر یا روستا، در میهمانی با خانه سالمندان لازمه سلامت روانی و روحی است. مکان زندگی، مکان صرف غذا، مکان استراحت و خواب باید آرام باشد تا بتوانیم «قدر» سلامت را معین کنیم یا قدر آن را بدانیم. اگر چه زندگی در خانه سالمندان، زندان با یک کشور بیگانه شاید درد آور و ناراحت کننده باشد، به هر دلیل محیط زیست ما است و باید آن را مأمنی برای زندگی کردن قرار دهیم. قرار نیست در زندان و سرزمینی دیگر خودمان را بکشیم، پس برای سلامت خودمان باید قدرت انطباق با شرایط جدید را افزایش دهیم. در خانه سالمندی هم قطاران هستند، آرامش هست (گرچه کاذب است) گل و گیاه هست، خورشید و ماه هم وجود دارد... در زندان هم آسایش! و کار و ورزش و خاطرات گذشته وجود دارد.
هنگامی که به مهاجرت تن می دهیم، در کشور بیگانه کار و درآمد، رفاه و مسئولیت کمتر نیز وجود دارد. از سویی، مالکیت به معنای سلطه بر مکان و اشیا است. در این نوع سلطه، اگر فرد صاحب خانه یا مالک کارخانه و یا مزرعه باشد، یک امنیت اقتصادی برای امنیت روانی دارد، و در مقابل اگر مالکیت بر سرزمین نداشته باشد، و به اصطلاح دارای عصبیت سرزمینی و قومی نباشد، امنیت جسمی و روحی ندارد. بحران هویتی ناشی از عدم عصبیت سرزمینی که در مهاجرت پدید می آید، می تواند عامل افسردگی و عدم امنیت روانی قرار گیرد. پناهندگان به مقدار زیادی دچار بحران هویت و افسردگی و نگرانی میشوند. نتایج یک پژوهش درباره پناهندگان ایرانی در پنج کشور آمریکا، کانادا، انگلستان، آلمان و سوئد نشان میدهد ۸۵ درصد این افراد دچار افسردگی و بحران هویت هستند.اگر پناهندگان نسلهای بعدی در مدارس اهانت و تحقیر شوند یا در کشوری دیگر مهمان تحمیلی قلمداد گردند، بعید نیست که مصرف داروهای اعصاب و روان و مراجعه به بیمارستانها کار هر روزشان باشد.
اگر کنار شهر یا در روستا زندگی میکنیم، در برف و سرما اگر با گرگ گرسنهای مواجه شویم چه میکنیم؟ یا فرار میکنیم، یا با قدرت در برابرش میایستیم. اگر در جنگل قدم بزنیم و با خرسی وحشی و گرسنه برخورد کنیم، نوعی تغییر فیزیولوژیکی در ما پدید می آید. این تغییر اگرچه تهییج ایجاد میکند یا ممکن است از ترس باشد، اما قدرت ما را دو چندان میکند. در این حالت، ما به گونهای ناخواسته احساس میکنیم اگر خشم یا قدرت را کنار بگذاریم، به راحتی قربانی میشویم. هرچند در اطراف ما آزمودنی هایی از جنس هم رنگی و همگرایی با جامعه و طبیعت وجود دارد، تعارضاتی نیز با دیگران با سایر عوامل هستی داریم که ممکن است وجود ما را در خطر اندازد.
هنگامی که شخص مقتدری مثل پدر، معلم، دانشمند یا پلیس فرمان صادر میکند، در برخی موارد به یقین، این فرمانها ما را آزرده خاطر میکند و انفعال ما را بر میانگیزد. این دستورها اگر اهداف مادی ما را در خطر نیندازند، لااقل از دید روحی و روانی ما را ناراحت می سازند. از این رو برای حفظ عزت نفس یا حفظ روح و روان خود احتیاج به قدرتی داریم تا فرمآنها را خنثی یا به آنها عمل کنیم. پرخاشگری غریزی است، گاهی مفید، و گاه برای جلب توجه عمومی است، اما این پرخاش و خشونت، اولا به معنای نوعی قدرت انطباق است و ثانیا، خود پرخاشگری محتاج حدی از قدرت فائقه است.
به عنوان مثال در نوجوانی و جوانی به دلیل سائق های زیستی، خصوصأ غدد مترشح داخلی، خشونت، ونیز قدرت افزایش می یابد و به این وسیله فرد خود را از گزند تقابلات و حوادث مصون می دارد. نمی گوییم بقاء رابطه مستقیمی با قدرت دارد، اما قدری از قدرت حسابگرانه و منطبق با موضوع می تواند باعث حفظ و بقای ما گردد. ضعیف و قوی هر دو رفتنی هستند، اما قوی تر بیشتر می ماند. سلامت و عمر طولانی تا حدود زیادی وابسته به قدرت مبارزه ای است که فرد یا موجود زنده در خود اندوخته، تا بتواند خود را از گزند حوادث یا دشمنان برهاند. قدرت در جنگ، قدرت در حکومت، قدرت قبیله ای و طایفه ای، قدرت در مرافعه، قدرت در علم، قدرت در مجادله منطقی، قدرت در برابر امراض، قدرت در برابر تنگناهای زندگی، مصداق هایی هستند که در آنها فرد یا گروه اقتدار را در جهت تثبیت یا ماندن خود اعمال میکند. در عصر مدرنیته، قدرت به معنای سرکشی و طغیان فردی نیست، در این عصر آنانکه سربه زیرترند معمولا چیزی را از دست نمی دهند، زیرا معیارهای قدرت، امروزه نرم، منطقی و علمی هستند.
رابطه نزدیکی بین قدرت و ظرفیت وجود دارد. در ظرفیت، ما قبلا ظرف قدرت و نیروی مبارزه با حسگرهای مادی و معنوی را انباشته میکنیم، تا بتوانیم از این انباشت، نیروی لازم را هنگام لزوم برای دفاع یا مبارزه دارا باشیم. بالا بردن ظرفیت مادی از طریق مبارزه با امراض، مقابله با میکروبها و ویروس ها توسط رعایت بهداشت نسبی به دست می آید، و افزایش ظرفیت معنوی به واسطه مبارزه ماهرانه با حوادث و اتفاقات پدید می آید. ظرفیت بالا، خود، یک دلیل افزایش طول عمر است. به عبارتی، آنان که ظرف کمتری دارند، زودتر در مقابل حوادث و امراض کمر خم میکنند یا میشکنند، و بالعکس کسانی که بار ظرفیتی بیشتری دارند مقاوم تر و استوارترند.
فی المثل آنان که از بعد اخلاقی ظرفیت بالایی دارند، بدون آنکه استرس فراوانی را تحمل کنند، با صبر و طمأنینه، و به گونهای آگاهانه، دیگران، و شرایط تحمیلی آنان را پاسخگو هستند، و از اینرو سالمتر میمانند. یا آنکه از بعد جسمی قبراقتر و چالاک تر است، بالتبع به وسیله تحرک و انرژی حرکت سالم است. به آسانی نباید در مقابل شداید و سختیهای زندگی تسلیم شد، سیستمهای مبارزه با امراض، افزایش تلقینی آستانه تحمل، صبر و حوصله، رنج کشی، تمرین و ممارست، ورزش و تحرک، درستخواری و همه چیز خواری، شیوههای افزایش ظرفیت هستند که می توانند از بعد جسمی و روحی فرد را تقویت کنند و زمینههای سلامت و طول عمر را مهیا سازند.
منبع: رمز سلامت و طول عمر، حسین حسنی، 320-316، مؤسسه بوستان کتاب، قم، چاپ اول، 1391
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}