اي پريچهره که آهنگ کليسا داري

شاعر : شهريار

سينه‌ي مريم و سيماي مسيحا داري اي پريچهره که آهنگ کليسا داري
چو تو ترسابچه آهنگ کليسا داري گرد رخسار تو روح القدس آيد به طواف
تنگ مپسند، دلي را که در او جاداري جز دل تنگ من اي مونس جان جاي تو نيست
فلک افروزتر از عقد ثريا داري مه شود حلقه به گوش تو که گردنبندي
چه خيالي مگر اي دختر ترسا داري به کليسا روي و مسجديانت در پي
«آنچه خوبان همه دارند تو تنها داري» دگران خوشگل يک عضو و تو سر تا پا خوب
در شگفتم که چرا مذهب عيسي داري آيت رحمت روي تو به قرآن ماند
راستي نقش غريبي و تماشا داري کار آشوب تماشاي تو کارستان کرد
تو به چشم که نشيني دل دريا داري کشتي خواب به درياچه اشکم گم شد
اين چه راهيست که با عالم بالا داري شهريار از سر کوي سهي‌بالايان