آشنائی با اعجاز قرآن(قسمت دوم)

امام صادق (علیه السلام) در این زمینه می فرماید: «سنت الهی برآن جاری است که هرگزحق با باطل اشتباه نگردد و هیچ حقی به صورت باطل جلوه ننماید و هیچ باطلی به صورت حق نمود نکند» یعنی حق خود جلوه گر است و جای شبهه نمی گذاردآن گاه فرمود: «و لو لم یجعل هذا هکذا ما عرف حق من باطل». 1

یعنی اگر چنین نبود که هم واره حق خودنما باشد و از باطل خود راجدا سازد، هرگز راهی برای شناخت حق از باطل وجود نداشت بدین معنا که شناخت حق و جدا ساختن آن از باطل یک امر فطری و بدیهی است وگرنه معیاری برای جدایی حق از باطل وجود نداشت این یک اصل است که پایه های تمامی شناخت ها برآن استوار است، از جمله، شرایع و پیام های آسمانی که بر دست پیامبران عرضه می شود، حقایق آشکاری است که فطرت پاک، آن را پذیرا می باشد.

در قرآن آن جا که از «تحدی» و «اعجاز» سخن به میان می آید، با جمله «و ان کنتم فی ری ب مما نزلنا علی عبدنا فاتوا بسورة من مثله» 2 آغاز می شود هم چنین آیات دیگر که حالت شک و تردید یا به عبارت روشن تر حالت تشکیک مشرکان و منافقان و مقابله کنندگان با قرآن واسلام را در نظر می گیرد.

«ام یقولون تقوله بل لا یؤمنون فلیاتوا بحدیث مثله ان کانوا صادقین» 3 «ام یقولون افتراه قل فاتوا بعشر سور مثله» 4 «ام یقولون افتراه قل فاتوا بسورة مثله».5

لذا مخاطبین به این گونه هم آوردی خواهی (تحدی)، تنها کسانی اند که گفته اند: «و اذا تتلی علیهم آیاتنا قالوا قد سمعنا لو نشا لقلنا مثل هذا ان هذا الا اساطیرالا ولین»6 «فقال ان هذا الا سحر یؤثر» 7 «ولقد نعلم انهم یقولون انما یعلمه بشر» 8 «قالوا ما انزل اللّه علی بشر من شی». 9

این گونه سخنان بی رویه هرگز از کسانی که به راستی، ایمان آوردند و از همان آغاز دعوت آن را پذیرفتند، صادر نگشته و هرگز این گونه تحدی ها وهم آوردخواهی ها به آنان متوجه نبوده است، زیرا نیازی نبوده و اینان با فطرتی پاک و سرشتی ناآلوده به سراغ دعوت حق آمدند و آن را یافته و پذیرفتند اساسا کسانی ازپیامبر اسلام و دیگر پیامبران درخواست معجزه می کردند که خواهان ایجاد شبهه وحالت تردید در درون مردم بوده اند.

«و قال الذین لا یرجون لقانا ائت بقرآن غیر هذا او بدله» 10 «و قالوا لن نؤمن لک حتی تفجر لنا من الا ض ینبوعا او تکون لک جنة من نخیل و عنب فتفجر الا نهار خلالهاتفجیرااو تسق ط السما کما زعمت علینا کسفا او تاتی باللّه و الملائکة قبیلا او یکون لک بیت من زخرف او ترقی فی السما و لن نؤمن لرقیک حتی تنزل علینا کتابا نقرؤه قل سبحان ربی هل کنت الا بشرا رسولا».11

حضرت موسی (علیه السلام) با آن که عصا و ید بیضا همراه داشت، آن را موقعی ارائه داد که با انکار فرعونیان و مقابله قبطیان قرار گرفت و از او برای اثبات نبوت خویش دلیل و نشانه خواستند خداوند به موسی و هارون دستور می دهد: «فاتیا فرعون فقولاانا رسول رب العالمین، نزد فرعون رفته به او بگویید: ما پیامبران پروردگارجهانیانیم» فرعون به آنان گفت: «و ما رب العالمین، پروردگار جهانیان چیست؟»

موسی گفت: «رب السماوات و الارض و ما بینهما ان کنتم موقنین، پروردگارآسمان ها و زمین و آن چه در میان آن دو می باشد اگر دارای باور درونی باشید» یعنی اگر به درون خود بنگری، شاهد صدق این مدعا را در خود می یابی.

فرعون از روی تمسخر به اطرافیان خود روی کرده گفت: «الا تستمعون، آیانمی شنوید» که موسی چه مطالب ناباوری را مطرح می سازد؟

موسی روی به آنان کرده گفت: «ربکم و رب آبائکم الاولین، پروردگار شما و پدران پیشین شما» نه مانند فرعون که دعوی ربوبیت را تنها در این برهه زمانی دارد.

آن گاه فرعون با خشم و تمسخر گفت: «ان رسولکم الذی ارسل الیکم لمجنون، پیامبری که به سوی شما فرستاده شده دیوانه ای بیش نیست» موسی گفت: «خدایی را که من می خوانم پروردگار شرق و غرب و آن چه در آن میانه است» کنایه از آن که ادعای ربوبیت تو صرفا به جهت سلطه بر ملک مصر و رود نیل است و بسی محدود و هرگز با گستره خدایی پروردگار جهان قابل قیاس نیست و هرگز سلطه محدود با سلطه نامحدود قابل قیاس نیست «قال رب المشرق و المغرب و ما بینهماان کن تمتعقلون» لذا به اندیشیدن دستور می دهد این پاسخ در مقابل نسبت دیوانگی است که فرعون به موسی داده است.

باز هم فرعون در خشم رفت و قاطعانه بدون هیچ دلیل قانع کننده ای گفت: «لئن اتخذت الها غیری لا جعلنک من المسجونین، اگر جز من، خدایی برگزینی تو را از (جمله) زندانیان خواهم ساخت» موسی با ملایمت گفت: «اولو جئتک بشی مبین، گرچه برای تو دلیل آشکاری (بر صحت دعوی خویش) بیاورم؟!» فرعون گفت: «فات به ان کنت من الصادقین، بیاور اگر راست می گویی» آن گاه حضرت موسی، عصا و ید بیضارا ارائه داد «فالقی عصاه فاذا هی ثعبان مبین و نزع یده فاذا هی بیضا للناظرین» با افکندن عصا و تبدیل آن به ماری عظیم الجثه و هولناک و بیرون آوردن دست از آستین ودرخشیدن آن با نور سفیدی خیره کننده، معجزه خود را ارائه داد که در این هنگام فرعون از وحشت آن را سحر خوانده در صدد مقابله برآمد.12

در سوره ابراهیم به طور عموم تقاضای معجزه را از جانب کسانی یادآور شده که حالت انکار داشته اند، همان گونه که درباره پیامبر اسلام یادآور شدیم حضرت موسی (علیه السلام) آن جا که با قوم خود و نافرمانی هایی که می کردند روبرو شد به آنان یادآورمی شود:

«الم یاتکم نبؤ الذین من قبلکم قوم نوح و عاد و ثمود و الذین من بعدهم، لا یعلمهم الااللّه جاتهم رسلهم بالبینات فردوا ایدیهم فی افواههم و قالوا انا کفرنا بما ارسلتم به، و انا لفی شک مما تدعوننا الیه مریب قالت رسلهم افی اللّه شک فاطر السماوات و الا رض یدعوکم لیغفر لکم من ذنوبکم و یؤخرکم الی اجل مسمی قالوا ان انتم الا بشر مثلنا تریدون ان تصدوناعما کان یعبد آبانا فاتونا بسلطان مبین قالت لهم رسلهم ان نحن الا بشر مثلکم و لکن اللّه یمن علی من یشا من عباده و ما کان لنا ان ناتیکم بسلطان الا باذن اللّه، و علی اللّه فلیتوکل المؤمنون و ما لنا ان لا نتوکل علی اللّه و قد هدانا سبلنا13، آیا سرگذشت پیشینیان را نشنیده اید که پیامبرانشان با دلایلی روشن آمدند، ولی آنان از روی تمسخرخنده وار دست بر دهان نهاده14 و گفتند: ما به آن چه آورده اید باور نداریم ودر شک و تردید می باشیم پیامبران به آنان گفتند: مگر درباره صانع متعال جای شکی وجود دارد؟

او شما را می خواند تا مورد مهر خود قرار دهد و فرصتی است که در اختیار شما قرار داده است گفتند: شما همانند ما بشر هستید و می خواهید مارا از آن چه پدرانمان می پرستیدند باز دارید، پس دلیل قوی و روشن ارائه دهید که پیامبرید پیامبران به ایشان گفتند آری ما بشری بیش نیستیم و از خود مایه ای نداریم خدای بر ما منت نهاده و اگر او بخواهد هرآینه معجزه ای که نشان گر صحت گفتار ما باشد، ارائه خواهیم داد و به خدا پناه می بریم که راه را به ما نشان داده است».

شواهد بر این واقعیت بسیار است که ارائه معجزه هنگامی بوده که انبیا(علیه السلام) باشبهات منکرین و تشکیک معاندین روبه رو می شدند که برای رفع شبهه و دفع تشکیک، ارائه معجزه ضرورت می یافت وگرنه در رویارویی با پاک اندیشان روشن ضمیر، نیازی به معجزه نبوده بلکه همان ارائه حق، بزرگ ترین شاهد صدق آنان محسوب می گردید.

ازاین رو معجزه هم چون شمشیر برای شکستن سدهای ایجاد شده در سر راه پیش رفت دعوت حق به کار رفته است شمشیر برای زدودن موانع خارجی است که دشمن از روی عجز و نداشتن منطق صحیح به وجود می آورد و در صدد ایجادمحاصره یا ریشه کن کردن بنیاد حق برمی آید و معجزه برای در هم فرو ریختن تمامی شبهاتی بوده که دشمنان ـ به گمان خود ـ از آن حصاری به وجود آورده بودند.

پس کاربرد معجزه و شمشیر اساسا برای ارائه دعوت و اثبات حقانیت آن نبوده، بلکه در رتبه دوم و هنگام برخورد با موانع از آن ها استفاده شده است لذا هر دو، وسیله دفاعی به شمار می روند نه وسیله تبلیغی محض.

پینوشتها
1. برقی، محاسن، کتاب مصابیح الظلم، ج1، ص 432، شماره 998/400.
2. بقره 2: 23.
3. طور 52: 34 ـ 33.
4. هود 11: 13.
5. یونس 10: 38.
6. انفال 8: 31.
7. مدثر 74: 25 ـ 24.
8. نحل 16: 103.
9. انعام 6: 91.
10. یونس 10: 15.
11. اسراء 17: 93 ـ 90.
12. ر ک: سوره شعرا آیات (34 ـ 16) و سوره اعراف آیات (110 ـ 103).
13. ابراهیم 14: 12 ـ 9.
14. این حالتی است که برای تمسخر انجام می دهند، مانند آن که خنده شان گرفته دست بر دهن می نهند.


منبع: سایت پایگاه تحقیقاتی القرآن