هستی شناسی به منزله برجسته‌ترین مسئله از مسائل جهان بینی، مسئولیت تنظیم و ارائه پاسخ به پرسش‌هایی ناظر به هستی، مبدأ هستی، جریان هستی و مقصد هستی را بر عهده دارد. همچنین در قلمرو هستی شناسی منشأ اعتبارهای الهی و انسانی بحث و بررسی می شود. پرسش‌هایی مانند «ماهیت هستی چیست؟»، «آیا هستی از نظر زمانی یا مکانی اول و آخر دارد؟» و «هستی رهسپار کجاست؟» از جمله پرسش‌های اساسی هستی شناسی اند که به مبدأ و مسیر و مقصد هستی نظر دارند. بررسی احکام و قوانین حاکم بر هستی نیز بخشی دیگر از مسائل و دغدغه‌های هستی شناسی را دربر می گیرند. پرسش‌هایی نظیر «آیا هستی در مجموع خود صحیح است یا غلط؟» و «حق است یا پوچ؟»، «زشت است یا زیبا؟»، «آیا بر جهان سنت های ضروری و لایتغیر حاکم است یا هیچ سنت غیرقابل تغییری وجود ندارد؟»، «آیا هستی در مجموع خود یک واحد زنده و باشعور است یا مرده و بیشعور؟» و... از دیگر مسائلی اند که هستی شناسی به آنها پاسخ می دهد. «آیا ممکن است هستی نیست گردد؟»، «آیا ممکن است معدوم هست شود؟»، «آیا هستی جاودانه می ماند؟»، «رابطه هستی و انسان چگونه است؟»، «آیا هستی هدایت شده است؟»، «نیروی هدایتگر هستی کیست یا چیست و چگونه به هدایت هستی می پردازد؟» این پرسش‌ها و نمونه های فراوان دیگر نیز، خود، جایگاه هستی شناسی را در میان مسائل بنیادین جهان بینی نشان می دهند.
 
چگونگی پاسخ به مسائل یادشده از دیدگاه هر مکتب فکری و اعتقادی، پشتوانه مبنایی آن مکتب در بسیاری از عرصه‌های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، علمی، آموزشی، تربیتی و از جمله در فلسفه تعلیم و تربیت به شمار می رود. نگرشها، گرایش‌ها، جهت‌ها، رویکردها، و حتی در بسیاری موارد، روشهای مکاتب و فلسفه‌های تربیتی از نوع و کیفیت پاسخ به این قبیل مسائل رنگ و رو و معنا می یابد. محض نمونه، چنانچه هستی شناسی، خاستگاه و جهت الهی داشته باشد، فلسفه تعلیم و تربیت، هویت «از اویی»، «با اویسی» و «به سوی اویی» خواهد داشت، و برعکس، چنانچه هستی شناسی از خاستگاه ماتریالیستی یا سکولار سر زده باشد، فلسفه تعلیم و تربیت بر اساس آن، ماتریالیستی یا سکولار خواهد بود.
 
بحث از مبانی هستی شناختی در قلمرو اعتبارها و ارزش‌های انسانی نیز جایگاه ویژه ای دارد. برای نمونه، پرسش از اینکه منشأ اعتبار بایدها و نبایدهایی که از جانب ما انسانها اعتبار می شوند چیست، یا پرسش از اینکه بایدها و نبایدهای دینی و الهی از چه منشأ و خاستگاهی اعتبار می یابند، پرسش از مبانی هستی شناسی در قلمرو ارزش هاست. در این میان، بحث در حقیقت و اعتبار از یک سوی، و ذهنیت انسان و واقعیت از سوی دیگر، و رابطه ضروری و واقعی بین عملکرد انسان و نتیجه آن از جانب سوم، همه از مباحثی به شمار می روند که در قالب مبانی هستی شناختی می گنجند. تأثیر این بخش معرفتی در نظریه های تربیتی و تربیت انسان بر کسی پوشیده نیست؛ به گونه ای که متناسب با پاسخی که از دیدگاههای مختلف ارائه می شود، فلسفه‌ها و مکاتب تربیتی گوناگون شکل می گیرند.
 
مبانی معرفت شناختی: راه‌ها و منابع شناخت کدام است؟ آیا معرفت انسان به معرفت حسی یا تجربی محدود می شود یا اینکه انسان از معرفت عقلی نیز بهره مند است؟ وحی و فطرت چگونه پشتوانه معرفتهای بشری قرار می گیرند؟ به تعبیری دیگر، چرا بشر افزون بر ابزارها و منابعی چون حس و تجربه و عقل و فطرت، نیازمند وحی و نبوت است؟ معرفتهای بشری آیا مطلق است یا نسبی، واقع گراست یا غیرواقع گرا، عینی و واقعی است یا شخصی و روانشناختی؟ ارزشها در نگاه معرفت شناختی چگونه اند؟ مطلق اند یا نسبی؟ واقع گرایند یا غیرواقع گرا؟
 
اینها همه نمونه هایی از مباحث و مسائلی است که در حوزه معرفت شناسی کانون بحث و بررسی قرار می گیرند؛ مباحثی که پاسخ به آنها لزوما به طرح مبانی معرفت شناختی باورها و ارزش ها می انجامد.
 
برای پاسخ به پرسش‌های معرفت شناختی نیز همانند دو مورد مربوط به مبانی هستی شناختی و انسان شناختی، باید سراغ جهان بینی مورد علاقه و نظر فلسفه‌های تربیتی رفت. در اینجا مسائل ناظر به معرفت شناسی در قلمرو یکی از مسائل بنیادین جهان بینی، یعنی «راه و راهنماشناسی» قرار می گیرد و از همین منظر بحث و بررسی می شود. مباحث ناظر به شناخت های عادی، شامل انواع علم حضوری و حصولی، و شناختهای غیر عادی، شامل الهام و وحی، از جمله موضوعات و مسائل کانون توجه در راه شناسی است. بررسی نیاز یا عدم نیاز بشر به وحی و نبوت، و همچنین شناسایی گیرنده و رساننده وحی از جمله موضوعات و مسائل ناظر به راهنماشناسی است. نوع و کیفیت پاسخ به این مسائل بستگی تام به نوع جهان بینی دارد.
 
جهان بینی الهی - توحیدی محض نمونه، اعتقاد به وحی و نبوت را که از بینش توحیدی در باب جهان و انسان سرچشمه می یابد جزو ارکان راه و راهنماشناسی می داند؛ به گونه ای که بدون چنین اعتقادی نه راه نمایان است و نه راهنما مشخص و شناخته شده. نظر به اینکه هدایت انسان به جانب خیر، کمال و سعادت از اصول مسلم جهان بینی توحیدی و از لوازم برجسته آن به شمار می رود، اصل نبوت نیز که لازمه هدایت انسان است از لوازم قطعی و از مسائل بنیادین این جهان بینی است.
 
منبع: درآمدی بر فلسفه تعلیم و تربیت، سیداحمد رهنمایی، صص 73-70، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمة الله علیه، قم، چاپ دوم، 1388