امور و علم و عملی که فطرت انسانی انسان را به سوی آن دعوت می‌کند، لوازم زندگی سعید انسانی و آن زندگی است که جا دارد نامش را زندگی گذاشت و چنین زندگی‌ای، به چنین علم و عملی نیازمند است، هم چنان که چنین علم و عملی، مستلزم چنان زندگی‌ای است، و زندگی را از این که دچار منافیات شود و در نتیجه، اثرش خنثا گردد، حفظ می‌کند و دوباره به مسیر اولش باز می‌گرداند. اگر انسان، از راه راستی که فطرتش او را به آن دعوت نموده و هدایت الهی به سوی آن سوقش می‌دهد منحرف شود، قطعا لوازم سعادت زندگی را از دست داده است؛ یعنی در علم نافع و عمل صالح، کوتاهی کرده و با گراییدن به سوی جهل و فساد، اراده آزاد و عمل نافع خود را به مردگان ملحق کرده، و دیگر به آن زندگی، زنده نمی‌شود مگر این که علم حق و عمل حق را دوباره کسب کند.
 
مرحوم علامه طباطبایی، از نظر قرآن کریم، سه معنا یا مرتبه برای حیات، بیان می‌کند که عبارت اند از: حیات دنیوی، حیات اخروی و حیات طیبه. بر همین اساس، ایشان معتقد است که حیات در آیه شریف، نه به معنای نخست، بلکه به معنای دوم و سوم است. لذا تأکید می‌کند که برای آدمی، زندگی حقیقی ای وجود دارد که اشرف و کامل تر از حیات و زندگی پست دنیایی اوست، و وقتی می‌توان د به آن زندگی برسد که استعدادش کامل و رسیده شده باشد، و این تمامیت استعداد، به وسیله آراستگی به دین و دخول در زمره اولیای صالحان دست می‌دهد، هم چنان که رسیدن به زندگی دنیایی، وقتی دست می‌دهد که نطفه‌اش رشد و نمو کند تا استعدادش برای درک آن کامل شود؛ یعنی به صورت جنین در آید. پذیرفتن و عمل کردن به آن دستورهایی که دعوت حقه اسلامی، بشر را به آن می‌خواند، انسان را برای درک آن زندگی حقیقی، آماده می‌سازد، هم چنان که این زندگی حقیقی هم منشأ و منبع اسلام است، و علم نافع و عمل صالح، از آن زندگی سرچشمه می‌گیرد.
 
این حیات - که همان سعادت اصیل و واقعی انسان است - عواملی دارد که توسط خداوند متعال معرفی شده و در قالب شریعت، نمود یافته و بشر به آن مکلف شده است. پس این شریعت و تکلیف، در حقیقت، عامل حیات اصیل و سعادت واقعی بشر است که اگر مورد توجه قرار گیرد، موجب رضامندی تشریعی می‌گردد. بر مبنای آنچه گذشت، روشن می‌شود که مبنای امر و نهی خداوند متعال، مصلحت و مفسده زندگی بشر است. رسیدن به حیات اصیل، عواملی دارد که «مصلحت» نامیده می‌شود و موانعی دارد که «مفسده» نامیده می‌شود. خداوند متعال، انسان را به آنچه صلاح اوست، امر کرده و از آنچه به زبان اوست، نهی نموده است. این حقیقت، با تعبیرهای گوناگونی در متون دینی آمده است. در جایی، قرآن کریم، معروف بودن و منکر بودن را مبنای امر و نهی خداوند متعال می‌داند و می فرماید: همان ها که از فرستاده خدا، که صفاتش را، در تورات و انجیلی که نزدشان است، می‌یابند  پیروی می‌کنند؛ همان پیامبری که آن‌ها را به معروف دستور می‌دهد، و از منکر باز می دارد، و اشیای پاکیزه را برای آن‌ها حلال می شمرد، و ناپاکی ها را تحریم می‌کند، و بارهای سنگین و زنجیرهایی را که بر دوش آن‌ها بود، بر می دارد. پس کسانی که به او ایمان آوردند، و حمایت و یاری اش کردند، و از نوری که با او نازل شده پیروی نمودند، آنان رستگاران اند. بر همین اساس، تأکید دارد که خداوند متعال، مردم را به فحشا امر نمی‌کند؛ بلکه آن‌ها را از این کار باز می دارد و به آنچه نیک است، هدایت می‌کند.
 
بنابراین، سعادت واقعی و حیات اصیل بشر، ملاک تکالیف الهی‌اند. با توجه به آنچه گذشت، معلوم می‌گردد که امر و نهی خداوند، در حقیقت، راهی برای شناخت صلاح و فساد انسان است. انسان علاقه‌مند به سعادت و بهروزی، نیازمند شناخت مصالح و مفاسد است و امر و نهی خداوند حکیم می‌تواند بهترین راهنمای وی باشد. یکی از مراتب حیات اصیل، حیات اخروی است. آنچه از اوامر و نواهی خداوند متعال بیان شده است، مربوط به تأمین این مرتبه حیات است. مرتبه دیگر، تکامل معنوی و کسب فضیلت‌های اخلاقی است. رسیدن به این مرتبه از حیات اصیل نیز نیازمند شناخت مصالح و مفاسد واقعی است که در قالب امر و نهی خداوند متعال، تجلی می‌یابد و مردم می‌توان ند با استفاده از آن، عوامل و موانع رشد اخلاقی و تکامل معنوی را بیابند.
 
امام علی (علیه السلام) در این باره می فرماید: ای مردم بدانید که خداوند سبحان، چون خلق را آفرید، چنان خواست که از نقص به کمال بروند و در آداب و فضایل اخلاقی، به مقامی شریف و پایه‌ای بلند و ارجمند برسند. او می‌دانست که آنان به کمال مطلوب نمی‌رسند جز به آنچه مفید برای ایشان است و آنچه مضر، همه را به آنان می آموزد، و آموختن جز به امر و نهی ممکن نیست، و امر و نهی نیز جز با وعده و وعید، راست نمی‌آید، و وعد و وعید، جز با تشویق و تهدید، صورت نمی‌پذیرد، و تشویق، جز بدان چه دل بدان خواهان است و دیده از آن کامیاب نخواهد بود، و تهدید بر خلاف آن.
 
سپس مخلوق را در این جهان، منزل داد و پاره‌ای از لذات را به آنان بنمود تا بر لذات پاک آخرت - که بهشت است - راه یابند، و پاره‌ای از رنج‌ها و گرفتاری‌ها را در این جهان به ایشان نشان داد تا بدین وسیله، بر دردها و ناراحتی‌ها و گرفتاری‌های آن جهان - که عبارت از دوزخ است - پی برند و از این عذاب موقت، بر آن عذاب ابدی استدلال کنند، و از این روست که لذات این جهان، همیشه با سختی و رنج، همراه است و خوشی و سرورش با اندوه و غم، هم عنان.
 
منبع: الگوی اسلامی شادکامی، دکتر عباس پسندیده، صص112-103، مؤسسه علمی فرهنگی دار‌الحدیث، قم، چاپ دوم، 1394