نگاهی به فیلم انگل برنده اسکار 2020
انگل برنده دو جایزه در یک اسکار
انگل یک کمدی است. یک کمدی تلخ است که اختلاف طبقاتی جامعه را در تصویری ترین حالت به نمایش میآورد. و اساسا قدرت فیلم در همین است؛ بیان محتوا به گونهای که نتوان هیچ گونه تفکیک یا جدایی بین آن و فرم قائل شد.
انگل یکی از پر سر و صداترین فیلمهای اسکار 2020 بود. نویسنده و کارگردان این فیلم که سابق از این، به عنوان یک فیلمنامه نویس قوی شناخته شده بود، بونگ جون هو توانست با این فیلم، دو اسکار بهترین فیلمنامه و بهترین کارگردانی را به با خود به کره جنوبی ببرد.
انگل یک کمدی است. یک کمدی تلخ است که اختلاف طبقاتی جامعه را در تصویری ترین حالت به نمایش میآورد. و اساسا قدرت فیلم در همین است؛ بیان محتوا به گونهای که نتوان هیچ گونه تفکیک یا جدایی بین آن و فرم قائل شد. دیالوگ و گفتگو هم اگر در جای اصلی خود قرار گیرد، میتواند پیام فیلم را به خوبی بازگو کند. تنها جایی که کارگردان از دیالوگ برای بیان یک پیام بهره میبرد، صحنهای است که پدر و پسر در گرمخانه خوابیدهاند. از قضا مهمترین پیام داستان هم همینجاست. اما استفاده از دیالوگ برای انتقال این مطلب به هیچ وجه در ذوق مخاطب نمیزند و مخاطب احساس شعار شنیدن نمیکند. زیرا در جای خودش و در موقعیت درست بیان شده است.
داستان فیلم از جذابیت خوبی برخوردار است. اگرچه کمی طولانی است و ماجراهای اصلی در آخر داستان قرار گرفته است، اما از همان ابتدا فیلم در یک ریتم مناسب نگاه مخاطب را به خود جذب میکند. کِشت اطلاعات دقیق و ظریف و بدون هیچ ابهام و پیچیدگی در لابلای فیلم انجام میشود تا در انتها به خوبی با برداشت آنها، داستان را به اتمام برساند. اما در انتهای فیلم احساس میکنید که کارگردان داستان را به هم میمالد؛ البته داستان فیلم تمام شده است لکن پایانبندی فیلم صورت نگرفته و این مطلب، اشکال اصلی کارگردانی است. به عبارت دیگر داستان چیزی برای روایت ندارد اما مخاطب هنوز کمی کنجکاو است که عاقبت شخصیت اصلی فیلم چه شد!؟ برای همین کارگردان با اندکی خیالبافی و ماله کشی، داستان فیلم را هم به سرانجام میرساند تا مخاطب ناراضی به خانه برنگردد. طبیعتا اگر داستان پس از صحنه قتل صاحبخانه تمام میشد، چیزی کم نداشت، اما گویا نویسنده دلش نیامده اطلاعاتی که در لابلای فیلم کاشته است، بدون برداشت باقی بگذارد. به همین خاطر داستان را کمی کش میدهد.
فیلم جدال مردم ضعیف جامعه را برای چاپیدن و دزدیدن بیشتر ثروتمندان نشان میدهد. مردمی که خودشان در عین دزدی از ثروتمندان، برای آنان احترام و ارزش بیشتری قائلاند. آنان را مهربان میدانند اما راز این مهربانی را همان ثروت و پول بیان میکنند. مردم فقیر و ندار دو راه پیش رو دارند، یا آدمهای قالتاق و دزدی میشوند که به جان ثروتمندان میافتند یا همان ضعف و فقر را نصیب و حق خود میدانند و در برابر ثروت ثروتمندان خشوع و کرنش میکنند. همین دو دسته در فیلم حضور دارند و به جان همدیگر میافتند. این هر دو راه، نتیجه یک چیز است: نظام سرمایه داری؛ که هر لحظه به اختلاف طبقانی مردم میافزاید و اساسا ایجاد اختلاف طبقاتی اگر ذاتی این نظام نباشد، عَرَضِ لازم آنست.
فیلم به خوبی اختلاف طبقاتی را با آسیبهای آن نشان میدهد. بارانی که در بالای شهر طراوت و نشاط آروده است، زندگی مردم پایین شهر را به لجن کشیده و نابود کرده است. مردم در گل و لای دست و پا میزنند اما یکی در آن بالای شهر، به فکر برگزاری جشن تولد فرزندش هست. خوی خودخواهی که در ذات نظام سرمایه داری نهفته است در این فیلم به خوبی نشان داده میشود. وقتی که در مهمانی جشن تولد، دخترک معلم، در حال مرگ است، پدر خانواده که نماد سرمایه داری است، به فکر فرزند خود که از دیدن صحنه مرگ دخترک معلم از حال رفته و غش کرده میباشد، و حتی در این حالت هم از بیان انزجار خود از بوی بد آدمهای پایین شهر، ابا نمیکند. آدمهایی که بوی تن شان از حد خودشان همیشه تجاوز میکند. بویی که با هیچ عطری هم از بین نمیرود. نگاه تحقیر آمیزی که از بوی بدن انسانها، مرزهای طبقاتی ایشان را محکمتر کرده است. آدمهای خودخواهی که در مواقع بحران، به فکر خار فرورفته در پای خود هستند اما به فکر خنجر فرورفته در قلب دیگران نمیباشند. ارزش مرگ و حیات آدمها را هم ثروت آنها تعیین میکند.
اما آیا انگل یک فیلم آمریکایی تبار و در خدمت عظمت آمریکاست؟ بیشتر از اینکه این فیلم ما را به یاد عظمت آمریکا بیندازد، خودتحقیری و حقارتی که ملتهای متمدن و کهن جهان در برابر تکنولوژی و فرهنگ آمریکایی دارند نشان میدهد. حقارتی که در میان خُرده ثروتمندان و به تبع اقشار زیردست جامعه جا افتاده است؛ نگاه مبهوت و مشعوفی که از آوردههای تمدن نصفه و نیمهی غرب در میان مردم شرق هست و آنان را مسحور کرده است به حدی که هم فرهنگ و اصالت خود را از دست دادهاند و هم دیگران به راحتی سرشان کلاه میگذارند. در ابتدای فیلم، برای جعل مدرک تحصیلی، دانشگاه های غربی انتخاب میشوند. استفاده از اصطلاحات و خُرده کلماتِ انگلیسی هم در میان دیالوگها، همین رنگ و بو را دارد. انگل، همین نظام سرمایه داری است که به جان جامعه افتاده و فقیر و غنی را به جان هم انداخته.
نظام سرمایه داری هم همان تکه سنگی است که به خانه آنها راه پیدا کرده تا سنگ بخت و اقبال آنها باشد. سنگی که در همهی لحظات از آن مراقبت میکنند اما عاقبت میفهمند که همین سنگ را باید کنار بگذارند. سنگ نماد شور و اشتیاق رسیدن به دنیایی رویایی است. دنیایی که ثروت، تمام امکانات و رفاه و شادی را با خودش میآورد.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}