اصول انسان مداری در تعلیم و تربیت
اصول انسان مداری از ارزشهایی حکایت دارد که پیروان این مکتب می کوشند از جنبه نظری و عملی به آنها پایبند باشند.
اصول انسان مداری از ارزشهایی حکایت دارد که پیروان این مکتب می کوشند از جنبه نظری و عملی به آنها پایبند باشند. اصول مزبور به زیرساخت ها و پایه هایی نظر دارند که بر مبانی استوار شده اند و از آنها الهام می گیرند. بر پایه این اصول، انسان موجودی تک ساحتی است که در فضایی به وسعت جهان مادی و طبیعی خود چشم انداز کمال و شکوفایی خویش را ترسیم می کند. در این نگاه، فراتر از جهان مادی و طبیعی مجال و فضایی برای کمال یافتگی فرد متصور نیست. بدین ترتیب، دستورالعمل ها، ارزشها و بایدها و نبایدهای تربیتی ناظر به کمال فرد در همین فضای محدود رقم می خورد. تصور کنید سرنوشت انسانی که بناست در این عرصه مادی به کمال و شکوفایی رسد، جز محدودیت و پایانی مبهم به کجا خواهد انجامید؟ قانون تحول انواع نیز جز اینکه انسان را از اصالت و انسانیت خویش جدا می کند و آن را دستخوش تحولات نامشخص طبیعی می گرداند، چیز دیگری نصیب وی نمی سازد. مربی انسان مدار با تمام وجود می کوشد تا شخص یا شهروندی سازگار تربیت کند. وی با این کمنگری و کم مجالی معلوم نیست چگونه می تواند کمالات انسانی را شکوفا سازد؟ در این درس، با توجه به سلسله اصول و ارزشهایی که انسان مداران مدرن بر اساس طبقه بندی های خاص دینی، اخلاقی، شخصی و اجتماعی ارائه داده اند، به بیان اصول و ارزشهای انسان مداری می پردازیم تا مواضع و دیدگاههای آنان در این زمینه، و در نتیجه در فلسفه تعلیم و تربیت روشن تر شود.
دین و ارزشهای دینی: اصول زیر با بیان چیستی دین و تبیین نگرش انسانی درباره آن نشان می دهد که دین در نظر انسان مداران چه جایگاه و اعتباری دارد و سهم آن در تربیت انسان چقدر است:
١. دین را، به منزله یکی از جلوه های فرهنگ و تمدن بشری، باید دستاورد رشد تدریجی تعامل انسان با محیط طبیعی و میراث و فرهنگ اجتماعی دانست. بر این اساس، نمی توان برای دین و اصول و آموزههای دینی خاستگاهی ماورایی و مافوق طبیعی در نظر گرفت؛ همان گونه که برای تکالیف، تجربهها و اهداف دینی جهتی جز جهت انسانی نمی توان منظور داشت؛
٢. دین باوری و دین مداری، با تعبیری که از دین ارائه شد، ارزش است. کار، هنر، دانش، فلسفه، عشق و محبت از جمله امور ارزشمندی اند که محتوای دین را تشکیل می دهند. از این محتوای دینی، انسان با هوش و ذکاوت خویش برای تأمین نیازمندی های زندگانی بهره برداری می کند. محتوای مزبور را انسان خود می سازد و خود باز می آفریند؛
٣. آن دسته از عواطف و گرایشهای مذهبی را که به طور ویژه در زندگی شخصی و در تلاش همگانی، برای تعالی بخشیدن به بهزیستی فردی و اجتماعی، سازگار با اوضاع روز، به نمایش گذاشته می شود، باید جایگزین عواطف و گرایشهای سنتی و
جانشین رسوم کهنه دعا و پرستش کرد؛
٤. ایجاد و توسعه خوشی و لذت زندگانی این جهانی وجهة نظر و اهتمام دین انسان مداری است. بدیهی است انسان مداری هیچ نگاو مثبت و مساعدی به التذاذات زندگی در جهانی غیر از این جهان مادی ندارد؛ زیرا اساسا به چنین جهانی ایمان ندارد؛
5. باید پذیرفت که تاریخ مصرف دین های به اصطلاح آسمانی گذشته است. اکنون زمانه ایجاب می کند به چندگانه گرایی، تکثرگرایی، مدرنیسم و دین مدرن اندیشید. این همه در انسان مداری قابل ردیابی است؛
6. انسان مداری مذهبی - به مفهومی که از دین و مذهب بیان شد - تأکید می ورزد هدف و رسالت همه نهادهای دینی، اجتماعی و فرهنگی آن است که انسان را، سازگار با اوضاع زمانه، به رشد و کمال رساند؛
۷. از آنجا که آموزههای دین، برای زندگانی مادی و در مسیر تأمین و کمال این زندگانی تنظیم می شوند، لازم است بر حسب اوضاع جهانی متحول گردند تا این دین بتواند خود را به گونه ای مؤثر و کارآمد با اوضاع زمانه تطبیق دهد؛
۸ دین به زندگانی ما سمت و سو نمیبخشد، بلکه برعکس، زندگانی و نیازمندی های مادی انسان به دین جهت می دهد. در این میان، دین انسان مداری تنها دینی است که تحول گرایی را بر می تابد و این جهانی است؛
۹. بهترین برداشتی که می توان از دین ارائه داد این است که دین - با نگاهی حداقلی - الهام بخش عالی ترین ایده ها و آرمانهای اخلاقی باشد. در این نگاه، خدا، وحی، شریعت و احکام دینی هیچ گاه نباید در رتبه ای برتر و بالاتر از تجربه و نیاز انسان قرار گیرند. حتی آن دسته از انسان مداران که به ادیان سنتی گرویده اند، معتقدند آموزهها و احکام این ادیان را باید بر خواسته ها، اوضاع و نیازمندی های روز منطبق ساخت، نه اینکه آنها را بر زندگی تحمیل کرد؛
۱۰. دین انسان مداری با انکار و رد هر گونه برداشت و جنبه غیر دنیوی و غیرمادی، خیال انسان امروزی را از وعده و وعیدهای بهشت و دوزخ آسوده کرده است؛
۱۱. آنجا که علم و دین با یکدیگر تعارض می یابند، نظر و حکم علم بر دین برتری و پیشی دارد؛ چنان که دین به دو ساحتی بودن انسان، یعنی به جنبه مادی و روحانی او نظر دارد، در صورتی که علم، وجود بدن و روح را از یک قلمرو و یک ساحت می داند و نوع انسانی را در هر دو مورد، محصول جریان ها و نیروهای تحول طبیعی می شناسد.
منبع: درآمدی بر فلسفه تعلیم و تربیت، سیداحمد رهنمایی، صص158-153، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمة الله علیه، قم، چاپ دوم، 1388
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}