چالشهای پیش روی انسان مداری
سلسله مبانی، اصول، ارزشها و دیدگاههای انسان مداری در حوزههای گوناگون ایدئولوژیک، معرفت شناختی، انسان شناختی، سیاسی، اجتماعی و تربیتی، آن چنان از درون و بیرون درگیر چالشها و نابسامانیها شده
سلسله مبانی، اصول، ارزشها و دیدگاههای انسان مداری در حوزههای گوناگون ایدئولوژیک، معرفت شناختی، انسان شناختی، سیاسی، اجتماعی و تربیتی، آن چنان از درون و بیرون درگیر چالش ها و نابسامانی ها شده که حتی مدافعان و نظریه پردازان این جریان را نگران ساخته است. از آن میان، می توان به گفته های پال کرتز، از منادیان سرسخت انسان مداری در دهههای اخیر، اشاره کرد که نگرانی عمیق خود را از ظهور گرفتاری های مزبور به صراحت مطرح ساخته است. در این مقام، به اختصار، به چالش هایی می پردازیم که اسباب سردرگمی و در نتیجه درهم شکستگی انسان مداری را از درون فراهم آورده است:
1. فقدان اندیشههای الهام بخش: هر مکتبی وامدار اندیشه هایی است که بنیانگذاران آن ارائه داده اند تا الهام بخش پیروان و هواداران باشد. بدیهی است ویژگی الهام بخش بودن مکتب نیازمند روح ارتباطات و عناصر خاصی است که باید کانون توجه قرار گیرد. بخشی از این عناصر به طور قطع از فضایی ورای فضای انسانی باید تأمین شوند. انسان مداری فاقد چنین روح و فضایی است.
۲. فقدان رهبری محبوب و مؤثر: افراد و گروههای مختلف با نگرشها و رویکردهای گوناگون مدعی انسان مداری بوده، خود را طلایه داران این مکتب می شمارند. اما تاکنون حتی یک فرد برجسته از آن میان نتوانسته در نگاه پیروان و هواداران، جایگاه و منزلت رهبر این مکتب را به دست آورد؛ به گونه ای که پیامدها و عوارض ناشی از فقدان رهبری کارآمد و محبوب برای انسان مداران کاملا محسوس است.
٣. نداشتن برنامه و برنامه ریزی کار آمد: اگر همه شرایط و امکانات برای حضور و ایفای نقش یک مکتب در عرصه های گوناگون فردی و اجتماعی فراهم باشد، چنانچه آن مکتب برنامه ای مدون و تأثیرگذار نداشته باشد، موفقیتی به دست نخواهد آورد و به زودی کنار نهاده خواهد شد. انسان مداری، با آن همه آوازهای که طی یکی دو دهه در غرب یافت، به سادگی موقعیت خود را از دست داد؛ زیرا هرگز نتوانست برنامه ای برای حل و فصل امور فردی و اجتماعی ارائه دهد.
4. نابرخورداری از موقعیت ملی و مردمی: مردم، به منزله پیروان یک مکتب، همواره نقش پیش برنده و تحقق بخش اهداف آن را بر عهده دارند و موجبات بالندگی و تعالی آن را فراهم می آورند. پیروان وفادار به مکتب، با ایجاد رابطه ای عاطفی میان خود و مکتب، از هستی و امکانات و سرمایه وجودی خویش در راه اعتلای آن مایه می گذارند. اما انسان مداری از داشتن چنین پیروان وفاداری محروم، و فاقد پایگاه مردمی است.
5. ناهمگرایی و جدال میان گروه های هوادار: انسان مداری به دلیل عدم برخورداری از رهبری یکپارچه و تأثیرگذار، و نداشتن برنامه و پایگاه مردمی و اندیشه های امیدوارکننده و الهام بخش، نمی تواند انسجام و اتحاد لازم را میان هواداران خود تضمین و تأمین کند. اختلاف نظر در مبانی و اصول میان گروه های هوادار موجب شده است هر گروهی بر اساس تفسیر دلخواه خود، عملا در ستیز و ناهمگرایی با دیگر گروه ها قرار گیرد. این آفتی است که دامنگیر انسان مداری شده و اعتبار و پایایی و روایی آن را فرو می کاهد.
از دیدگاه کرتز، در سال های اخیر، عوامل دیگری نیز، چون وجود معارضان ستیزه جو، درگیر شدن در جریانات سیاسی تحلیل برنده، نداشتن پشتوانه اقتصادی و مالی و..، زمینه درماندگی انسان مداری را فراهم ساخته است.
آنچه گذشت گوشه ای از نارسایی ها و چالش هایی بود که مکتب انسان مداری از نگاه نظریه پردازانش با آن روبه روست. عوامل مزبور، انسان مداری را به فروپاشی مبنایی و ایدئولوژیک سوق داده است. انسان مداری، افزون بر این، از جهت مبانی و اصول سکولاریستی اش با چالش های عمیقی روبه روست که از لوازم و عوارض آن گریزی نیست؛ آن هم در دورانی که با گسترش روزافزون معنویت گرایی دینی و مذهبی، انسان امروز به سوی سکولاریسم زدایی گام برمی دارد. بدین ترتیب، وقتی بنیادهای انسان مداری متزلزل می شود، بناهای بر پاگشته بر این بنیادها نیز - از جمله فلسفه تعلیم و تربیت - فرو می ریزد. حال آنکه تلاشهای انسان مداران مدرن در دهههای اخیر برای برون رفت از این چالشها و فروپاشیها به جایی نرسیده است.
منبع: درآمدی بر فلسفه تعلیم و تربیت، سیداحمد رهنمایی، ص 144 و صص164-162، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمة الله علیه، قم، چاپ دوم، 1388
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}