نکات زیر از سالمون و همکاران (۱۹۸۸) اقتباس شده که تعدادی از مزایای برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن‌آگاهی را برجسته کرده‌اند (کابات-زین، ۱۹۸۲، ۱۹۹۰). این نکات در مورد MiCBT نیز صدق می‌کنند، زیرا این برنامه به روشنی هم به لحاظ محتوا و هم طول دوره تعریف شده است١. دوره درمان و طول جلسات درمانی به صراحت مشخص شده است؛ ۲. آموزش روانی و ماهیت تعاملی دستورالعمل ها برای برانگیختن تشریک مساعی فعالانه و اشتیاق برای خود مشاهده گری، کاوش درونی و خودکاوی طراحی شده است؛ ٣. انعطاف پذیری تکالیف (برای مثال مراقبه نشسته و تمرین غیررسمی تعمیم داده شده) و برنامه ریزی (تمرین روزانه) سازگارانه است؛ ۴. سطوح بالای کفایت، شفافیت، تعهد، همدلی و تعامل کارآمد برای مربیان مورد نیاز است؛ ۵. تجربه هر درمانجو ذاتا مهم انگاشته می‌شود و هر تلاشی برای تقدیر تلویحی و آشکار از آن صورت می‌گیرد؛ ۶. افزایش خودکنترلی و خودکارآمدی به علت ماهیت این فن به خودی خود برانگیزاننده پایبندی است؛ ۷. در صورت ارائه آموزش به صورت گروهی، مداخله‌های گروهی تمام جلسات را یک به یک تقویت می‌کند و حس انسجام و اجتماع را ارتقا می‌دهد؛ فارغ از تجربه افراد به هر یک از آن‌ها احترام گذاشته شده و سخنان آن‌ها شنیده می‌شود.
 
تکمیل مرحله اول با افزایش در دو حیطه مشخص می‌شود: حس خودکنترلی و حس مسئولیت. مراجعان باید توانایی احساس و تحمل حس‌های بدن را در اغلب نقاط بدن با میزانی از تعادل فکری به دست آورده باشند. اینکه تعادل فکری به اندازه کافی افزایش یافته است، تا حدی با توصیفات درمانجو تعیین می‌شود، اندکی با پسخوراندهای یک یا چند نفر از اعضای شبکه اجتماعی و بخشی با قضاوت حرفه ای شما. به طور کلی افزایشی در رضایت از خود و احترام به خود وجود دارد که بر پایه توانایی بیشتر برای کنار آمدن است تا تغییری که درمانجو به طور مستقیم درگیر آن نباشد. درمانجویان همچنین حس مسئولیت پذیری در قبال تجارب خود را به دست می آورند. سرزنش دنیا به دلیل تجارب گذشته و حال کاهش می یابد و بازارزیابی طبیعی از موقعیت دشوارشان به دست می آید با شروع به ظاهر شدن می‌کند. در این مرحله به طور معمول بعد از سه هفته کار همراه با تعهد به درمان درمانجویان آماده ورود به مرحله دوم هستند.

مرحله‌ای که از طریق آن مهارت‌های کسب شده در مرحله اول برای پرداختن به استرسورهای درونی یا بیرونی به کار گرفته میشوند. آموختن تمرین مراقبه ذهن‌آگاهی لاجرم سبب می‌شود با دشواری های تجربی مواجه شویم. این دشواری‌ها شامل تجربه افکار ناخواسته‌اند. افکار می‌توانند بسیار مزاحم و به سختی قابل اداره کردن باشند. با استفاده از استعاره‌های تسریع بخش می توان به مراجعان کمک کرد، این فرایند را بهنجار کرده و سه دلیل عمده برای مزاحمت‌های فکری مطرح کنند (تازگی و تکرر فعال شدگی عصبی و پویایی‌های هم ظهور). دیگر مشکلات پیش بینی شده شامل درد، خواب آلودگی، بی‌قراری، واکنش پذیری هیجانی، حس احشایی ضعیف (که اغلب به خستگی می انجامد)، و تردید و سردرگمی هستند. در مورد هر تجربه باید با درمانگر بحث کرد و به این ترتیب وی قادر خواهد بود آن را بر حسب «بهنجار بودن» توضیح دهد و یک دوره عملی مفید پیشنهاد کند؛ برانگیختن تعهد به درمان به چند روش صورت می گیرد. این روش ها شامل موارد زیرند، اما به آن‌ها محدود نمی‌شوند؛ استفاده از دیالوگ سقراطی، ارائه آموزش روانی، ارائه منطق تجربی مانند تدقیق شفاف هر گام از برنامه و هدف هر مهارت عمده برای افزایش حس پیش بینی پذیری، هدایت برنامه با کفایت و همدلی بالا، و در صورت امکان پیشنهاد یک ساخت گروهی در صورتی که پایبندی به آموزش یک به یک ضعیف باشد.
 
هدف اصلی مرحله دوم MiCBT آموختن ممانعت از اجتناب تجربی به درمانجویان است. اجتناب تجربی از حرکت درمانجویان به سوی اهداف یا زندگی کردن براساس ارزش‌ها ممانعت می‌کند. این مسئله با افزایش اعتماد به خود در مواجهه با موقعیت‌های چالش برانگیزی که درمانجو گرایش دارد از آن‌ها اجتناب کند، حاصل می‌شود. مرحله دوم سازوکارهای مراقبه ذهن‌آگاهی را با سازوکارهای تصوری و روش‌های مواجهه در محیط طبیعی به دقت ترکیب می‌کند تا درمانجو را نسبت به موقعیت ناراحت کننده پیش رو حساسیت زدایی کند. این مرحله با اهداف اولیه درمان پذیرش و تعهد که درمانجویان را کمک می‌کند اهداف ارزنده شان را پیگیری کنند، انطباق بسیار زیادی دارد (هایس و دیگران، ۱۹۹۹). به لحاظ تاریخی اصطلاح خاموشی برای اشاره به فن مواجهه تعدیل رفتاری و همینطور تغییرات طبیعی که هنگام عدم تقویت پاسخ شرطی شده روی می‌دهد، به کار می رود.

مفهوم کهن ناپایداری در آموزش ذهن‌آگاهی شرح استادانه‌ای از اصل خاموشی است. فرایندهای مواجهه اصولا بر خاموشی تکیه دارند، یعنی قانون تغییر. از درمانجو خواسته می‌شود تعدادی از موقعیت‌های ناراحت کننده را در پشت برگه واحدهای ذهنی پریشانی فهرست کند (چه درونی و چه بیرونی). درمانجو باید میزان ناراحتی در هر موقعیت نوشته شده را از ۱ تا ۱۰۰ نمره گذاری کند، سپس پنج موقعیتی را که بیشترین ناراحتی را ایجاد می‌کنند، انتخاب کند. این پنج موقعیت به ترتیب از کمترین تا بیشترین نیرومندی در جلو برگه واحدهای ذهنی پریشانی ثبت می‌شوند. پژوهش در رفتاردرمانگری (به ویژه فنون آشکار) نشان دهنده هم توانی بین تجربه به صورت تصور و تجربه واقعی است. پاسخ‌های هیجانی و پردازش شناختی به طور مشابهی تجربه می‌شوند و ممکن است بیشتر تفاوت های کمی داشته باشند تا کیفی. یک کابوس ممکن است مثل رویداد تروماتیک گذشته ناراحت کننده باشد، ولی شدت ناراحتی متفاوت است. علاوه بر این زمانی که طول می کشد تا از پله پایین برویم، به اندازه زمانی است که به صورت خیالی این کار را انجام می دهیم. درمانگران رفتاری به درستی بحث کرده‌اند که اگر درمانجو به حد کافی از تخیل استفاده کند، فرایندهای مواجهه چه خیالی و چه در محیط واقعی به لحاظ کیفی آثار مشابهی را ایجاد می‌کنند (کوتلا، ۱۹۶۷؛ اشپیگلر و گورمون، ۲۰۰۳).
 
منبع: شناخت رفتار درمانگری یکپارچه شده باذهن آگاهی، برنو ای کایون، مترجمان: دکتر محمد خدایاری‌فرد، کوروش محمدی حاصل و مریم دیده‌دار، صص118-112، مؤسسه انتشارات دانشگاه تهران، تهران، چاپ اول، 1393