مشاهده کردن رویدادهای درونی بهصورت عینی
درک اینکه دیگران نیز مستعد واکنش خودکار به حسهای بدن هستند گام مهمی به سوی حل تعارض و همدلی است.
از درمانجویان خواسته میشود خود را در موقعیت بین فردی استرسآوری تصور کنند و ابتدا در حالی که مهارتهای تعادل فکری خود را به کار میگیرند، مسئولیت کامل حسهای بدنی خود را صرف نظر از اتفاقی که افتاده است، فقط به مدت چند ثانیه بازشناسی کنند و برعهده بگیرند. سپس از آنها درخواست میشود مسئولیت را بر عهده فرد مقابل بگذارند. آنها یاد میگیرند مسئولیت واکنشگری دیگران را با اقتباس موضع منطقی تر بر عهده نگیرند، و درک کنند چگونه افکار داورانه فرد مقابل علائم بدنی آزارندهای ایجاد میکند که آنها به طور کورکورانه (پویایی های هم ظهور) به آن واکنش میکنند. ازآنها تقاضا میشود با درک واقعی رنجش دیگران دربارهاش فکر کنند، اما لازم نیست آن را ابراز کنند. به این ترتیب اندکی همدلی ایجاد میشود.
این تمرین شامل مواجهه با حداقل دو موقعیت بین فردی استرسآور است که درمانجو انتظار دارد در هفته پیش رو با آنها مواجه شود. هنگامی که درمانجو و درمانگر در مورد این دو موقعیت هدف به توافق رسیدند، درمانجو به تکلیف متعهد میشود و تلاش میکند در طول هفته جاری آن را در بیشترین موقعیتهای ممکن به کار گیرد. از طریق بینش و پذیرش تجربی، درمانجویان یاد میگیرند به واکنشگری دیگران واکنش نشان ندهند. درک اینکه دیگران نیز مستعد واکنش خودکار به حسهای بدن هستند (همان طور که خود درمانجو نیز قبل از آموزش این گونه بود)، گام مهمی به سوی حل تعارض و همدلی است.
با پیشرفت درمانجو و افزایش توانایی او در تسهیل بین فردی، تکلیف دیگری به او داده میشود، از او درخواست میشود پیامدهای واکنشگری همیشگی خود به فرد مقابل را با اثر ذهن آگاه و متعادل ماندن در تعامل با آن شخص مقایسه کند. تمرین های زیر به این دلیل طراحی شدهاند که ابتدا به درمانجو کمک کنند فرضیههای واقع بینانهای در مورد تجربه درونی اطرافیان مهم در موقعیتهایی که این فرد مهم با درمانجو یا شخص دیگری وارد تعارض میشود، تنظیم کند: یک رویداد مهم را به کار گیرید، ترجیحا رویداد تازه ای که بیشتر احتمال دارد در ذهن درمانجو زنده باشد. آن رویداد را به طور دقیق مورد پرس وجو قرار دهید. برای یادآوری آن از تصویر سازی ذهنی استفاده کنید و بر اهمیت «مالکیت» و واکنش نکردن به حسهای بدنی هم ظهور با خاطره رویداد اشاره کنید.
یادداشت روزانه عادات واکنشی می توان برای تسهیل این فرایند استفاده کرد «وقتی از دست پدرت به دلیل زدن این حرفها جلوی دوستات عصبانی میشی، در بدنت چه حسی داری؟ ... وقت بیشتری صرف کن، ببین کدوم حسها غلبه دارند... ناخوشایندترین حس در کجای بدنت است؟... این حس از چی تشکیل شده؟... جرم؟ دما؟ حرکت؟ شکل؟ حالت؟ ترکیبی از اینها؟ ... بیشتر وقت بگذار و سعی کن وقتی تجربه خودتو توضیح میدی، خیلی عینی باشی، با چشمای بسته این کارو بکن.» به درمانجو کمک کنید درک کند چگونه ممکن است هیجانات دیگری نیز میتوانند حسهای بدنی مشابه با آنهایی که خودش تجربه کرده است ایجاد کنند « آفرین، حالا همین طور چشما رو بسته نگهدار و تلاش کن حس هایی رو که پدرت ممکنه در موقع عصبانیت حس کنه و توصیف کن وقت بگذار، دقیق و روشن توضیح بده مثل اینکه خودت داری تجربه شون میکنی. حتی اگه داری سعی می کنی حدس بزنی این احساسها برای پدرت چطور تجربه میشن، باز هم دقیق و روشن باش.»
این رویکرد مستلزم این است که درمانجو فرضیه های خود درباره تجربه فرد دیگر را تأیید کند و توانایی متعادل ماندن با درجه ای از همدلی در صورت امکان را پرورش دهد. در این مرحله بسیار مهم است که درمانجو مزایای این تمرین و مزایای بلندمدت بالقوه به کارگیری این مهارتها را در زندگی روزمره اش ملاحظه کند. به این منظور تکالیف مواجهه به درمانجو داده میشود تا طی هفته پیش رو انجام دهد: به درمانجو کمک کنید برگه واحدهای ذهنی پریشانی را پر کند، درمانجو باید در این برگه موقعیتهای بین فردی را بنویسد که به طور مناسب انجام نمیدهد یا از آنها اجتناب میکند. با شبیه سازی و مرور دو موقعیت اول برگه مذکور (که کمترین ناراحتی را ایجاد میکنند) طی جلسه مشاوره، کمک کنید تجربه شکل بگیرد. به طور معمول درجه بندی این دو موقعیت بین ۲۰ تا ۶۰ درصد است. به منظور کسب اطمینان از توانایی درمانجو برای آگاه و متعادل ماندن نسبت به حسهای بدن طی تعامل چالش برانگیز، از فن ایفای نقش استفاده کنید. درمانگر تردید نکند که در اینجا باید تا بیشترین حد ممکن واقعا چالش برانگیز باشد، به طوری که مواجهه و احتمالا اندکی حساسیت زدایی از قبل انجام شده باشد. درمانجویان باید قبل از ترک جلسه مطمئن شوند که میتوانند تکلیف مذکور را انجام دهند :
ممکن است لازم باشد درمانجویان تواناییشان را در خنثی کردن تنش فرد مقابل افزایش دهند. در پیش گرفتن این منطق که نگرش اعتراضی و تقابلی فرد مقابل بازتابی از ناآگاهی به واکنشگری و متعاقبا ناآگاهی به رنج خود است، میتواند در این راستا عمل کند. از تمرین هفته قبل، قسمت مربوط به مسئولیت خود و مسئولیت دیگران بار دیگر به خاطر آورده میشود. و از آنها خواسته میشود تمرین مهارتهای مواجهه دوقطبی مرحله دوم را انجام دهند. از آنها خواسته میشود بدترین (۵ دقیقه) و بهترین (۵ دقیقه) اتفاقی را که ممکن است هنگام مواجهه واقعی با گویه های برگه واحدهای ذهنی پریشانی روی دهد، تصور کنند و در عین حال واکنش به حسهای بدنی برانگیخته شده از طریق سناریوهای آزارنده را بازداری کنند. و از آنها خواسته میشود بعد از هر جلسه تمرین ذهنآگاهی، یک بار به صورت خیالی خود را در معرض موقعیتهای بحث شده قرار دهند و این کار را حداقل تا چهار جلسه تکرار کنند (اگر روزی دو بار تمرین کنند، این کار در روز طول می کشد) و سپس مواجهه را به صورت واقعی انجام دهند. بلافاصله بعد از آن، یعنی در شرایط ایده آل سه روز بعد از جلسه درمان، درمانجو تشویق میشود این برنامه را در مورد گویه دوم فهرست برگه واحدهای ذهنی پریشانی تکرار کند. این کار به درمانجو امکان میدهد طی یک هفته با دو گویه این فهرست مواجه شود که بسیار دلگرم کننده است و خودکارآمدی وی را ارتقا میدهد. و در هفته بعد نیز تمرینهای مواجهه مشابهی ارائه میشود، با این تفاوت که شدیدترین گویه فهرست انتخاب میشود.
منبع: شناخت رفتار درمانگری یکپارچه شده باذهن آگاهی، برنو ای کایون، مترجمان: دکتر محمد خدایاریفرد، کوروش محمدی حاصل و مریم دیدهدار، صص143-140، مؤسسه انتشارات دانشگاه تهران، تهران، چاپ اول، 1393
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}