بخش اعمال‌های از متن قرآن و سایر متون اسلامی، ناظر به این دسته از مبانی است و در پی فراهم آوردن توصیف و تصویری واقع نگر در مورد هستی و خود انسان است. این توصیف دارای اجزای مختلفی است که اهم آنها در زیر بیان می‌شود. 
 
 در متون اسلامی، تصویر طبیعت گرایانه از جهان، مخدوش و ناتمام معرفی گردیده است. به علاوه، این نکته مورد توجه قرار گرفته که طبیعت گرا در نفی ماوراء طبیعت سخنی از روی دانش نمی گوید بلکه تنها در حد گمان سخن می راند و گفتند: غیر از زندگانی دنیای ما چیز دیگری نیست؛ می میریم و زنده می شویم، و ما را جز طبیعت هلاک نمی کند.» ولی به این مطلب دانشی ندارد [و] جز طریق گمان نمی سپرند. به عبارت دیگر، برهانی متین برای نفی ماوراء طبیعت وجود ندارد. حداکثر چیزی که فرد می تواند در این مورد بگوید این است که نمی دانم در ورای طبیعت چیزی هست ، اما نمی تواند بگوید «چیزی نیست و هرگاه چنین چیزی را بگوید، سخنی از روی گمان و نه دانش به زبان رانده است. برتراند راسل در مناظره خود با کاپلستون در مورد وجود خدا به این نکته اشاره نموده است: «من به صورت جزمی نمی گویم که خدا نیست، من می گویم که ما نمی‌دانیم که هست.»
 
با نفی اعتبار طبیعت گرایی، تصویری از هستی به دست داده می‌شود که در آن، واقعیت‌های شگرفی در ورای طبیعت وجود دارد. در رأس این واقعیت ها خدا قرار دارد. فیلسوفان الهی به طور کلی و فیلسوفان مسلمان به طور خاص، در مورد وجود خدا دلایل متعددی را مطرح کرده‌اند. چنان که در پیشینه گذشت، برخی از فیلسوفان مسلمان، با الهام گرفتن از قرآن، دلایل و براهین ویژه ای را برای وجود خداوند بیان نموده‌اند. آیت و نشانه نامیده شدن موجودات جهان برای خدا در قرآن، به ویژه براساس فلسفة اصالت وجودی صدرالمتألهین، حاکی از آن است که موجودات جهان قائم به خود نیستند بلکه عین ارتباط و وابستگی اند و از این رو، در عین حال که معلولند، حقیقت آنها عین ظهور و تجلی ذات حق است زیرا معلول عین ارتباط به علت است.
 
با توجه به آیاتی از قرآن که وجود خدا را امری تردید ناپذیر معرفی نموده ، می‌توان به این نتیجه رسید که قرآن در پی آن نبوده است که به معنای دقیق فلسفی، به اثبات وجود خدا بپردازد بلکه وجود مبدأ یا خالقی را برای جهان، امری مسلم یا تردید ناپذیر برای بشر در نظر گرفته است. بر این اساس، آنچه در قرآن در باب اشاره به وجود مبدأ یا خالق جهان مطرح شده، ذکر قرائنی برای آن، از باب تذکار خواهد بود.
 
اما حتی اگر سخن برخی از فلاسفه چون کانت، مبنی بر عجز عقل نظری انسان از اثبات دقیق فلسفی وجود خدا که با جدلی الطرفین دانستن براهین مربوط به وجود خدا مطرح شده، به دیده قبول نگریسته شود، راهیابی انسان به حقایق ماوراء الطبیعی، از طریق دیگری همچون استدلال های عقل عملی همواره میسر خواهد بود، چنان که کانت در عرصه اخلاق، قبول خدا را امری اجتناب ناپذیر دانسته است. در قرآن نیز اشارات گونه ای از استدلال برحسب عقل عملی وجود دارد. در این نوع از استدلال، نه صورت شناختی استدلال های اخلاقی (مورد نظر کانت) بلکه محتوای انگیزه های درونی آدمی، همچون پرهیز از عواقب دردناک اعمال، مورد توجه قرار می گیرد. بر این اساس، آدمی با حداقل سرمایه عقل، یعنی گمان (گمان عاقلانه در برابر گمان جاهلانه) نیز می تواند طبیعت گرایی را غیر قابل اعتماد بداند و به حقایق ماوراء طبیعی اذعان نماید با نظر به این نکته، در یکی از آیات قرآن چنین آمده است: «مگر آنان گمان نمی دارند که برانگیخته خواهند شد؟ [در] روزی بزرگ، روزی که مردم در برابر پروردگار جهانیان به پای ایستند». در تفسیر المیزان آمده است که هرچند اعتقاد به معاد ضروری است، اما صرف گمان به وقوع مجازاتی دردناک در قبال گناهی سنگین نیز می تواند آدمی را از ارتکاب آن باز دارد .
 
به این ترتیب، دسته ای از گزاره‌های واقع نگر در متون اسلامی، بیانگر آنند که هستی محدود به طبیعت نیست بلکه واقعیت‌هایی ماوراء طبیعی، چون وجود خدا یا وقوع معاد در آینده جهان مطرح است.
 

خداوند متعال در رأس یا کانون هستی

 پس از گشوده شدن باب ماوراء طبیعت و سخن گفتن از حقایقی ماوراء طبیعی، این نکته در متون اسلامی مطرح می گردد که برترین حقیقت ماوراء طبیعی، خداست و او در رأس یا کانون تمامی هستی قرار دارد. هر آنچه در جهان هست، از آن اوست و هر آنچه در آن رخ می دهد، تحت نفوذ قدرت و علم او قرار دارد: «خداست که معبودی جز او نیست، زنده و برپا دارنده است؛ نه خوابی سبک او را فرو می گیرد و نه خوابی گران به آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است، از آن اوست. کیست آن کس که جز به اذن او در پیشگاهش شفاعت کند؟ آنچه [را] در پیش روی آنان و آنچه [را] در پشت سر شان است می داند. و به چیزی از علم او، جز به آنچه بخواهد، احاطه نمی یابند. کرسی فرمانروایی او آسمانها و زمین را در بر گرفته، و نگهداری آنها بر او دشوار نیست، و اوست والای بزرگ»
 
برای تبیین حقیقت مذکور، در پاره‌ای از آیات قرآن دلایل، شواهد و قرائنی مطرح گردیده است. از جمله این موارد، اشاره به وضعیت تسخیر شده آدمی است که هم در زندگی و بهره‌وری‌های وی و هم در مرگ وی آشکار است. در خصوص زندگی و بهره وری های انسان چنین آمده است: «اوست کسی که زمین را برای شما رام گردانید، پس در فراخنای آن رهسپار شوید و از روزی [خدا] بخورید و رستاخیز به سوی او ست. آیا از آن کس که در آسمان است ایمن شده اید که شما را در زمین فروبرد، پس بناگاه ازمین  به تپیدن افتد؟... یا کیست آن که به شما روزی دهد اگر خدا روزی شما را از شما باز دارد؟ ... بگو: «به من خبر دهید، اگر آب آشامیدنی شما به زمین فرو رود، چه کسی آب روان برایتان خواهد آورد؟». به طور مشابه، انسان در مرگ خود نیز تحت تسخیر خداوند است: «همان کسانی که خود در خانه نشستند و درباره دوستان خود گفتند: «اگر از ما پیروی می کردند کشته نمی شدند. » بگو: «اگر راست می گویید مرگ را از خود دور کنید».
 
منبع: درآمدی بر فلسفه تعلیم و تربیت جمهوری اسلامی ایران، جلد أول، خسرو باقری، صص79-76، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، چاپ دوم، 1389